صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۲ دی ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۷۲۱۹۵۵
تاریخ انتشار: ۵۰ : ۱۲ - ۲۱ فروردين ۱۴۰۲
به مناسبت چهلمین روز درگذشت صاحب نظریه «ایرانشهر»؛
سید حمزه صالحی: چهل روز از درگذشت دکتر سید جواد طباطبایی اندیشمند، فیلسوف و نظریه‌پرداز بزرگ ایرانی سپری شد. او در سال ۱۳۹۷ برای تکمیل کارهای پژوهشی و درمان بیماری خود به آمریکا رفته بود که در نهایت در نهم اسفند ۱۴۰۱ در لس‌آنجلس آمریکا دار فانی را وداع گفت.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سید حمزه صالحی: چهل روز از درگذشت دکتر سید جواد طباطبایی اندیشمند، فیلسوف و نظریه‌پرداز ایرانی سپری شد. او در سال ۱۳۹۷ برای تکمیل کار‌های پژوهشی و درمان بیماری خود به آمریکا رفته بود که در نهایت در نهم اسفند ۱۴۰۱ در لس‌آنجلس آمریکا دار فانی را وداع گفت.

دکتر طباطبایی در ۲۳ آذرماه ۱۳۲۴ در تبریز زاده شد. در همان ابتدا در نزد یک کشیش فرانسوی‌زبان فرانسه آموخت و سپس با فراگیری زبان عربی به حوزه علمیه تبریز رفت. دکتر طباطبایی تا پایان دبیرستان در زادگاه خود ماند و سپس در دانشگاه تهران حقوق خواند و در دانشگاه سوربن دکترای فلسفه سیاسی گرفت. در بازگشت به ایران به عضویت هیئت‌علمی دانشگاه تهران درآمد؛ ولی خیلی زود و بنا به دلایلی که هرگز برای خودش روشن نشد کنار گذاشته شد.

اگرچه این وضعیت دانشگاه تهران و بسیاری از دانشجویان را از حضور ایشان محروم کرد، اما دکتر طباطبایی به‌واسطه امکانات علمی که در کشور‌های آمریکا، آلمان و فرانسه برایش فراهم شد کار‌های پژوهشی خود را در تاریخ ایران و تاریخ اندیشه ایران دنبال کرد که منجر به خلق آثار سترگ و ارزشمندی شد که یادگار‌های مهم او برای ایران خواهند بود. او به‌پاس فعالیت‌های علمی خود موفق به کسب عالی‌ترین نشان علمی فرانسه یعنی نشان نخل آکادمیک شد. مدال نقره تحقیقات در علم سیاست از دانشگاه کمبریج را هم به دست آورد. همچنین در سال ۱۳۹۶ از او به‌عنوان مقام برگزیده جشنواره فارابی از سوی حسن روحانی رئیس‌جمهور وقت تقدیر شد.

سید جواد طباطبایی در تمام طول عمر مشغول اندیشه‌ورزی و پژوهش بود. مهم‌ترین آثار او عبارت‌اند از: «تاریخ اندیشه سیاسی در ایران»، «زوال اندیشه سیاسی در ایران» و «خواجه نظام‌الملک» که مفهوم کلی آن‌ها «زوال» در اندیشه سیاسی ایران است که در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ خورشیدی نگاشته شدند. کتاب‌های دیگر او که دهه ۱۳۸۰ نگارش شدند شامل «دیباچه‌ای بر نظریه انحطاط»، «مکتب تبریز» و «حکومت قانون در ایران» است که مفهوم کلیدی آثار این دوره «انحطاط» به‌عنوان ویژگی تمدن است. دکتر طباطبایی دارای آثار ارزشمند دیگر نیز هست؛ اما یکی از مهم‌ترین نظریات ایشان که بسیار موردتوجه قرار گرفته، «نظریه ایرانشهر» است. او اولین‌بار این اصطلاح را در اوایل دهه ۱۳۶۰ در مقاله‌ای درباره خواجه نظام‌الملک و اندیشه ایرانشهری در سیاست‌نامه او به کاربرد. طباطبایی، خواجه نظام‌الملک را نخست فردی می‌داند که در زمان خودش با اینکه «هم علوم روز را می‌دانسته و هم به علوم دینی تسلط داشته و هم به‌شدت دین‌دار بوده؛ ولی زمانی که هنگام صحبت از سیاست توجهش به ملیت بوده است، او نخستین شخصی است که در باب اندیشه ایرانشهری، وارد شده است و با تفکیک نظام‌نامه شریعت از نظام‌نامه سیاست، طریق ایجاد دولت بر اساس نظام‌نامه‌های سیاسی را تدوین کرده است».

«نظریه ایرانشهر» تاکنون محل مباحثه و مجادله فراوانی بوده است و مطالب فراوانی در تأیید، نقد و یا رد آن‌ها منتشر شده است. توجه گسترده‌ای که به این نظریه می‌شود حکایت از اهمیت و تأثیرگذاری این نظریه است که نقش مهمی در اندیشه‌ورزی پیرامون تاریخ ایران و ایران به‌مثابه یک مفهوم فرهنگی داشته است. توجه و استقبال گسترده قشر دانشگاهی به این نظریه که به‌مرور دامنه بحث پیرامون آن را برای عموم مردم هم جذاب کرده است حکایت از این دارد که مفهوم «ایرانشهر» یک مفهوم کانونی در محافل علمی و عمومی ایرانیان خواهد بود.

اندیشه ایرانشهری دکتر طباطبایی سندی ارزشمند برای خودآگاهی ملی است که سخن‌راندن در مقام اثبات یا نفی آن، خواه‌ناخواه به غنی‌شدن این موضوع مهم کمک می‌کند. او در این نظریه بیان می‌دارد که تاریخ و فرهنگ ایران در طول قرون و به‌رغم فراز و نشیب‌های گوناگون تداوم داشته است و این ناشی از فهم خاص و منحصربه‌فرد از ایران در میان ایرانیان به‌ویژه نزد متفکران و اندیشمندان اعم از شاعران و فیلسوفان بوده که در طول سده‌ها موجب این تداوم فرهنگی و تمدنی شده است.

نظریه ایرانشهر یک شعار برای رقابت‌ها و تنش‌های سیاسی نیست؛ بلکه مبتنی بر پژوهشی علمی و مبتنی بر مستندات تاریخی است. از این منظر ایران، به‌عنوان «ایرانشهر»، وجه تمایزی میان کشور ما و کشور‌های دیگر وارد می‌کند و این امکان را به تاریخ‌نویس می‌دهد که بتواند ویژگی‌های آن را در تمایز با آن کشور‌ها توصیف کند، این وجه تمایز برخلاف بسیاری از منتقدان دکتر طباطبایی که ایشان را متهم به ناسیونالیسم افراطی و حتی در سطوح رسانه‌ای با توصیفی غلط، او را متهم به فاشیسم می‌کنند، نه‌تنها هرگز به معنی برتری‌جویی نژادی نیست؛ بلکه حتی ناسیونالیسم آرمانی که منجر به تجلیل از یک ایران خیالی می‌شود را روی دیگر سکه بی‌وطنی می‌داند. نظریه او به معنی شناخت ویژگی‌های منحصربه‌فرد ایران است که ممکن است نظرات مثبت و منفی پیرامون این ویژگی‌ها وجود داشته باشد.

دکتر طباطبایی زبان فارسی را یکی از قدیمی‌ترین و استوارترین زبان دنیا می‌داند که در طول دوران تاخت‌وتاز بیگانگان و دگرگونی‌های سهمگین سیاسی و اجتماعی زبان ملی ایرانیان بوده است و البته زبان فارسی هرگز به زیان زبان‌های دیگر تبدیل به زبان ملی ایرانیان نشده است. او، زبان فارسی را زبان علمی و معیار ایران بزرگ می‌داند که شالوده ملیت و تشخص همه ایرانیان است و یکی از مهم‌ترین سند‌های تداوم تاریخ و فرهنگ ایران به شمار می‌رود که از ابتدا زبان ملی ایران بوده و همچنان خواهد بود. نکته مهم این است برخلاف تبلیغاتی که می‌شود، طباطبایی سایر زبان‌هایی که در مناطق مختلف کشور تکلم می‌شود را صورتی از زبان و فرهنگ و هویت ایران می‌داند که معتقد است باید در حفظ آن‌ها کوشید.

نظریه ایرانشهر برخلاف تصورات عده‌ای که آن را نظریه‌ای تهاجمی و توسعه‌طلبانه می‌دانند نه‌تنها هیچ داعیه ارضی ندارد؛ بلکه هر نوع دیدگاه توسعه‌طلبانه سیاسی را مضر و مخرب می‌داند. ایرانِ سیاسی در این نظریه در چهارچوب جغرافیای فعلی قابل‌تعریف است. این نظریه به ایران از لحاظ فرهنگی نگاه می‌کند که نه‌تنها متعلق به یک قوم خاص نیست؛ بلکه متعلق به تمام اقوامی است که در مرز‌های فرهنگی ایران زیست می‌کنند.

دکتر طباطبایی در مطالعات خود این اصل مهم را روشن می‌کند که ایران از ابتدا یک ملت یکپارچه، ولی درعین‌حال متکثر بوده است و اساس خودآگاهی ملی ایرانیان در همه دوره‌ها بر اساس «ملیت» یکپارچه بوده است. او معتقد است که روند تبدیل‌شدن ایران به یک ملت واحد برخلاف کشور‌های اروپایی که با تجزیه‌شدن امپراتوری مقدس روم شروع شد از ابتدا یک‌روند طبیعی بوده و توانسته در کوران حوادث مانند حمله اسکندر، اعراب و مغولان «ملیت» خود را حفظ کند. در واقع ایرانیان ملیت خود را در نام کشور خود فهمیده‌اند و برخلاف بسیاری کشور‌ها که ملت‌سازی آن‌ها با زور و ناشی از تقسیمات تحمیلی قدرت‌های بزرگ بوده است، ایران یک کشور پیوسته است که «ایران» عین «ملت» ایران است.

همان‌طور که اشاره شد دکتر طباطبایی در طول سال‌های عمر خود با تلاش فراوان آثار ماندگاری برجای گذاشت که باتوجه‌به شرایط موجود خواه‌ناخواه به‌مرور شاهد تأثیرات تلاش‌های او در جامعه خواهیم بود. اگرچه هرگز نمی‌توان و نباید دریچه نقد را بر روی دکتر طباطبایی و آثارش از جمله نظریه ایرانشهری بست؛ ولی این یک واقعیت است که تلاش‌های او درک روشنی از ایران با تمام پیچیدگی‌هایش ارائه می‌کند که تاکنون کمتر به آن توجه شده بود.

طباطبایی در طول عمر خود، آثاری ماندگار خلق کرد که در درک هرچه بهتر خودآگاهی ملی ما بسیار بااهمیت هستند. او موفق شد با صید مروارید از دوران تاریخی ایران و متناسب با دوران مدرن، هویت ایرانی را بدون توجه به جعلیات تاریخی و مفاهیم وارداتی مستند کند. او کمک کرد و تأکید کرد که برای زیست بهتر ایرانیان و شکل‌گیری یک حکمرانی مطلوب در ایران دو نکته لازم است. اول باید ایران را درست بشناسیم و سپس باید آن را به‌قدر کافی و درست دوست بداریم. روحش شاد