یادداشتهای علم: بعد از من نفتیها شرفیاب شدند. من بعد از ظهر شرفیاب نشدم. ولی سر شام بودم چیزی نفرمودند که مذاکرات چه شد. قطعاً عیبی نداشته وگرنه اوقات تلخیها بر سر من بیچاره [خراب]میشد. مثل این که اینها همه در مشت و اختیار من هستند! گاهی که در این زمینهها اوقات تلخی میفرمایند، عرض میکنم، مگر اینها نوکر من هستند که با من اوقات تلخی میفرمایید؟ به هر حال فردا لابد خواهند فرمود چه گذشته است یا نفتیها مراجعه خواهند کرد.