صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۴ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۶۶۷۹۲۶
تاریخ انتشار: ۵۳ : ۲۳ - ۲۹ اسفند ۱۴۰۰
خاطرات صادق طباطبایی: مورد دوم [اعلام موجودیت سازمان مجاهدین خلق] باعث قدرت سازمانی و روانی اتحادیه‌ي انجمن‌های اسلامی در اروپا و آمریکا گردید. در این دوران گرچه تلاش‌های مستمر همگان برای اعلام حمایت امام از مجاهدین... به جایی نرسید و امام از همان لحظات اول ماهیت التقاطی افکار انحرافی آنان را درک کرده بود، ولی در عین حال از دانشجویان مبارز مسلمان در برابر نیروهای عقیدتی چپ عقده‌زدایی نمود.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ حملات رژیم علیه جنبش دانشجویی خارج از کشور تا حدود زیادی به آغاز عملیات چریکی در داخل کشور مربوط می‌شد. هنگامی که در ۱۹ بهمن ۱۳۴۹ با درگیری مسلحانه در جنگل‌های سیاهکل، سازمان چریک‌های فدایی خلق اعلام موجودیت کرد، چنان‌که قبلا بدان اشاره شد، موجی از شور و احساسات ضد رژیم سراسر جنبش دانشجویی خارج و نیز داخل کشور را فرا گرفت. اندیشه‌ي مائوتسه تونگ در کنار آموزش‌های رفیق لنین و تئوری‌های مارکس کبیر بالاخره به عنوان پایه‌گذار عملی انقلاب می‌رفت تا فراگیر شود که دو حادثه‌ این امر را متوقف ساخته و موجبات یأس رفقا را فراهم ساخت:

یکی برقراری روابط دیپلماتیک ایران با چین کمونیست به رهبری صدر دنگ شیتئوبین؛ که بدجوری رفقا را به جان هم انداخت. و دیگری اعلام موجودیت سازمان مجاهدین خلق – مبتنی بر اندیشه اسلامی. در مورد اول تمام گروه‌های انقلابی مائوئیستی به سرنوشت توده‌های فراری و پناهنده به شوروی دچار شدند که چاره‌ای جز توجیه نداشتند و در نتیجه کادرها و جوانان صادق خود را از دست می‌دادند. افراد جبهه ملی که تندرویی چپ‌گرایی پیشه کرده بودند، خیلی سریع تغییر موضع داده، به انتقاد از چین پرداختند.

مورد دوم باعث قدرت سازمانی و روانی اتحادیه‌ي انجمن‌های اسلامی در اروپا و آمریکا گردید. در این دوران گرچه تلاش‌های مستمر همگان برای اعلام حمایت امام از مجاهدین – همان‌طور که قبلا گفتم – به جایی نرسید و امام از همان لحظات اول ماهیت التقاطی افکار انحرافی آنان را درک کرده بود، ولی در عین حال از دانشجویان مبارز مسلمان در برابر نیروهای عقیدتی چپ عقده‌زدایی نمود. آن‌چه این احساسات پرشور مذهبی را به اندیشه‌ای توانمند و پربار بدل ساخت، تلاش‌های فرهنگی توفانی حسینیه‌ی ارشاد، مرحوم مطهری و از همه مهم‌تر دکتر علی شریعتی بود.

نفوذ اندیشه‌ی مبارزه‌ی مسلحانه به سرعت در میان دانشجویان داخل و خارج، آنان را به طرف فراگیری آموزش‌های چریکی سوق داد.

به همین دلایل هم بود که اکثر افراد عضو تشکیلات زیرزمینی و قهرآمیز ایران را دانش‌‌آموزان و دانشجویان سال‌های اول دانشگاه تشکیل می‌دادند. از سال ۱۳۵۰ (۱۹۷۱) به بعد اعتراضات دانشجویی باز هم گسترده‌تر، عمیق‌تر و سازمان‌یافته‌تر گردید. به طوری که رژیم که خود را برای برگزاری جشن‌های دو هزار و پانصد ساله‌ی شاهنشاهی آماده می‌کرد با مشکل امنیتی بزرگی مواجه گشته بود. اعلامیه‌ی امام در محکومیت جشن‌های مذکور، دارای فراز مهمی بود که بی‌تفاوت به دانشگاه و مبارزات دانشجویی نبود:

«من وظیفه می‌دانم، چه بکنم؟ من وظیفه می‌دانم، وظیفه‌ی خودم می‌دانم که تذکر به شما بدهم [و] تا آن اندازه که صدای من می‌رسد فریاد کنم، تا آن اندازه‌ای که قلم من می‌رسد بنویسم منتشر کنم. اگر آقایان هم صلاح دانستند، این امت اسلامی را امت خودشان دانستند، شیعه‌ی خودشان دانستند، آن‌ها هم بکنند. اگر صلاح ندانستند ان‌شاءالله خداوند حفظ‌شان کند. گرفتاری‌های ما این‌هاست. من چه بکنم؟ من حالا به شما اخلاق بگویم؟! اساس مسلمین و اسلام را دارند از بین می‌برند، من برای شما حالا بنشینم تهذیب نفس بگویم؟! مهذب نیستم که در فکر نیستم، اگر مهذب بودیم در فکر بودیم. شماها راه دارید و آن این است که یکی یک کاغذ بنویسید. کاغذ برای خاطر خدا بنویسید به حکومت ایران به این‌که آقا! این جشن را دست از آن بردار. مردم گرسنه‌اند؛ گرسنه‌ها را سیر کنید. از آقایان خواهش کنید که آن‌ها هم خواهش کنند. من نمی‌گویم آن‌ها صحبت بکنند؛ آن‌ها هم خواهش کنند؛ به طور تمنا و خواهش. بخواهید از آقایان، از افاضل این‌جا، از علمای این‌جا و از مراجع این‌جا که آقا نصیحت کنید این حکومت را. این دارد پدر مردم را درمی‌آورد؛ و اگر به این افسارگسیختگی باشد مصیبت‌های بعد بالاتر است. هر روز این‌ها کار درست می‌کنند کارشناس دارند، برای این‌که ایجاد کنند یک مطلبی را. هر روز جشن درست می‌کنند و هر روز بساط درست می‌کنند. آنی که در ذهن من و شما نمی‌آید بعدها درست می‌کنند این‌ها. اگر اعتراض بشود، خواهش بشود، تمنا بشود، به ممالک دیگر اسلام؛ به این‌هایی که می‌خواهند در این جشن زهرماری شرکت کنند و در خون ملت ایران شرکت کنند، به این‌ها نوشته بشود که آقا نروید در این جشن؛ این جشن، جشن کثیفی است، نروید در این جشن، شاید تاثیر بکند. به این ممالک اسلامی بگویید که نروید در این جشنی که اسرائیل دارد بساط جشنش را بپا می‌کند و درست می‌کند. کارشناس‌های اسرائیل در اطراف شیراز دارند بساط جشن را درست می‌کنند. در این جشنی که کارشناس‌های اسرائیل دارند این عمل را می‌کنند نروید.»

در اول تیرماه ۱۳۵۰ آیت‌الله خمینی طی سخنرانی دیگری بر دو نکته‌ی جدید تاکید ورزید: اول آن‌که ایشان در این سخنرانی حکومت شاهنشاهی را خلاف اسلام دانسته و آن را قاطعانه رد کرد و بدین ترتیب در صف اول اپوزیسیون رادیکال قرار گرفت...

دوم آن‌که این سخنرانی حاوی مواضعی بود که علی‌رغم تکرار در اعلامیه‌های بعدی ایشان، کمتر مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است.

 

منبع: صادق طباطبایی، «خاطرات سیاسی اجتماعی (۱)؛ جنبش دانشجویی ایران»، تهران: موسسه چاپ و نشر عروج، چاپ سوم، ۱۳۹۳، صص ۲۶۱-۲۶۵.