صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۱۱ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۶۶۴۱۵۷
تاریخ انتشار: ۵۷ : ۲۳ - ۰۴ اسفند ۱۴۰۰
وکیل [سیا]گفت: «خب، هر چقدر به ما کمتر بگوید بهتر است. اگر چیز با ارزشی بگوید بعد ما ناچار می‌شویم که آن را مستند کنیم و شما هم ناچار می‌شوید در دادگاه حاضر شوید.» مبهوت شده بودم. اول به ما گفته بودند که صدام را به حرف بیاورید، و حالا می‌گویند مبادا مطلب با ارزشی به زبان بیاورد... خلاصه، دستورالعمل ما این شد که روند صحبت با صدام را ادمه دهیم، ولی امیدوار باشیم که او چیزی دال بر خطایش نگوید.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ تنها رهنمودی که از لانگی گرفتیم این بود که اف‌بی‌آی [پلیس فدرال آمریکا]در یکی از روز‌های نه چندان دور، کار تخلیه‌ی اطلاعاتی صدام را به عهده می‌گیرد و تا جایی که امکان‌پذیر باشد، ما می‌بایست پیش از آن‌ها حداکثر اطلاعات را از وی به دست بیاوریم. دفاتر ما فهرستی از پرسش‌ها را فرستادند که باید از دیکتاتور عراق پرسیده می‌شد. بسیاری از این پرسش‌ها اساسا فوری نبودند. طبقه‌ی هفتم در وهله‌ی اول علاقه‌مند بود که صدام بگوید سلاح‌های کشتارجمعی را کجا مخفی کرده است. این به یک نقطه‌ی ستیز بین ما و صدام تبدیل شد.

تنها نکته‌ای که کنار گذاشته شد، موضوع تروریسم بود. این بخش به عهده‌ی اف‌بی‌آی گذاشته شد که قرار بود بر پایه‌ی ارتباط احتمالی صدام با تروریسم بین‌المللی و جنایت علیه ایالات متحده پرونده‌ای کیفری علیه او تشکیل دهد. این موضوع بر پایه‌ی حدس و گمان بود، و مشکلاتی بر سر راه سه گزینه‌ی احتمالی وجود داشت. صدام می‌توانست از سوی دادگاه کیفری بین‌المللی محاکمه شود، ولی چنین چیزی غیرمحتمل بود، چون دولت بوش رویه‌ی قضایی آن را به رسمیت نمی‌شناخت. او می‌توانست در دادگاهی عراقی محاکمه شود، چیزی که هنوز وجود نداشت، و تنها قانون قضایی در آن زمان نیز توسط حزب بعث صدام نوشته شده بود. یا این‌که در ایالات متحده محاکمه شود، گزینه‌ای که سرانجام از سوی واشنگتن رد شد. هر کدام از این گزینه‌ها که دنبال می‌شد، روند قضایی از اطلاعات به عنوان مدرک علیه صدام استفاده می‌کرد که از تخلیه‌ی اطلاعاتی به دست آمده بود، و دولت ایالات متحده می‌خواست مطمئن شود که افراد آشنا با روند قضایی – در این‌جا، اف‌بی‌آی – شواهدی برای ارائه به دادگاه جمع‌آوری خواهند کرد.

چند روز پس از این‌که تخلیه‌ی اطلاعاتی صدام را شروع کردیم، سیا یکی از وکلایش را برای ما فرستاد تا مقرراتی درباره‌ی چگونگی برخورد با صدام به ما گوشزد کند. هنگامی که وکیل از راه رسید، از ما پرسید: «قضایا چطور پیش می‌رود؟» گفتم: «ما فقط یک جلسه با صدام داشته‌ایم و او هیچ چیز با ارزشی درباره‌ی مسائل کلیدی از جمله نقض حقوق بشر و سلاح‌های کشتارجمعی نگفته است.» وکیل گفت: «خب، هر چقدر به ما کمتر بگوید بهتر است. اگر چیز با ارزشی بگوید بعد ما ناچار می‌شویم که آن را مستند کنیم و شما هم ناچار می‌شوید در دادگاه حاضر شوید.» مبهوت شده بودم. اول به ما گفته بودند که صدام را به حرف بیاورید، و حالا می‌گویند مبادا مطلب با ارزشی به زبان بیاورد.

وکیل آژانس گفت: «آخرین چیزی که می‌خواهیم حضور در دادگاه علنی است.» خلاصه، دستورالعمل ما این شد که روند صحبت با صدام را ادمه دهیم، ولی امیدوار باشیم که او چیزی دال بر خطایش نگوید تا این‌که پرونده را به اف‌بی‌آی محول کنیم. به بروس نگاه کردم، و او هاج و واج به من نگریست که «ها؟»

روز بیستم دسامبر یک هفته پس از دستگیری صدام تیم ما به فرودگاه رفت تا جایی را که قرار بود صدام تخلیه‌ی اطلاعاتی شود ببیند. وارد ساختمان بازجویی جنگی شدیم و آن‌جا خود را به افراد ارتش ایالات متحده معرفی کردیم. یادم می‌آید داشتم با خودم فکر می‌کردم که اگر چنین چیزی را در یک فیلم هالیوودی می‌ساختند، باید یک محل زیرزمینی براق و لیز با راهرو‌های عبور و مرور، چراغ‌های سقفی و اتاق‌های شیک بازجویی می‌بود. در واقع، بازجویی، در اتاقی خالی با تعدادی صندلی پلاستیکی در بازداشتگاهی کثیف انجام شد. ارتش یک میکروفون و دوربین در روزنه‌ای تعبیه کرده بود که روند بازجویی برای دیگران در اتاق بغلی پخش می‌شد. تعدادی از افراد ساده‌لوح نیز می‌خواستند که شاهد بازجویی باشند، ولی درخواست‌هاشان رد شد. بعد از این‌که نگاهی به اطراف انداختیم چارلی، مسئول تیم ما، از من خواست که تلفن همراهم را به او بدهم – می‌خواست به رئیس پاسگاه تلفن بزند - و بعد رفت بیرون. چارلی مسئول نظارت بر کل روند تخلیه‌ی اطلاعاتی بود؛ از گزارش روزانه‌ی اوضاع گرفته تا گزارش‌های اطلاعاتی تکمیل‌شده (معروف به TD) که از پرسش و پاسخ‌ها جمع‌آوری می‌شد. ولی او خود در این جلسات حضور نداشت.

چارلی چند دقیقه بعد برگشت و به ما گفت: «مرکز می‌خواهد که کار تخلیه‌ی اطلاعاتی را همین حالا شروع کنیم، هیچ آماده‌سازی نخواهیم داشت، برای دنبال کردن برنامه‌ی خودمان زمان نداریم، برای تصمیم‌گیری درباره‌ی این‌که چه موضوعاتی باید اول مطرح شوند هم وقت نداریم. فقط باید برویم انجامش بدهیم؛ و هرچه زودتر بهتر، چون پیش از آمدن اف‌بی‌آی این هدف باید سریعا محقق شود، و تا جایی که بتوانیم باید تخلیه‌ی اطلاعاتی بیش‌تری صورت گیرد.» به بروس نگاه کردم، شانه‌هامان را بالا انداختیم و به طرف اتاق تخلیه اطلاعاتی راه افتادیم.

منبع: جان نیکسون، «بازجویی از صدام؛ تخلیه اطلاعاتی رئیس‌جمهور»، ترجمه: هوشنگ جیرانی، تهران: کتاب پارسه، چاپ شانزدهم، ۱۴۰۰، صص ۸۱-۸۳.