خاطرات جان کری: به نیمهشب که رسیدیم یکدفعه لاوروف که قرار بود صبح فردای آن به ازبکستان برود حرف ظریف را برید و گفت: «ببینم جواد! نکند مشکل تو این است که اختیار لازم را برای بستن توافقنامه نداری؟ اگر موضوع این است لطفا زودتر بگو، چون داری وقت ما را تلف میکنی.» این طعنهی لاوروف ظریف را از جا در برد و خشمگین برخاست و خواست برای اعتراض به این حرف از در بیرون برود که من با همان حالم، تا جایی که میتوانستم خودم را از جا کندم و با چوب زیر بغلم راهش را بستم و گفتم: «من مطمئنم که سرگی از این حرفش قصد توهین نداشت»