خاطرات جان کری: با همهی این ملاحظات مدام این حس را داشتم که انگار همهی زور این کار را من زدهام و حریف را به خاک رساندهام و حالا قرار است دیگری کار را تمام کند و اعتبارش را برای خودش ببرد؛ و یک درس دیگر هم از این کار گرفتم؛ وقتی سنگی به آبِ آرام میاندازی همهی نگاهها به تو برمیگردد و همه تو را میبینند. من جرقهای را زده بودم که آتشش کل ماجرای ایران – کونترا را روشن کرد. جمهوریخواهان یک سال تمام به پوزخند و اشاره از کنارم گذشته و تحقیقات مرا تلف کردن وقت دانسته و همهجا اعلام میکردند که یافتههایم چیزی جز توهم توطئه نیست. حالا صدای هیچکدامشان درنمیآمد و همه چشم دوخته بودند به آن جلسات جنجالی دادگاه.