پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»؛ در جریان اشغال ایران در سال ۱۳۲۰ ش توسط نیروهای متفقین، روسها آذربایجان را اشغال کردند. زمانی که جنگ جهانی دوم در سال ۱۳۲۴ به پایان رسید و قرار شد انگلیسها و روسها همزمان از ایران خارج شوند، روسها به عهد خود وفا نکردند و همچنان نیروهای خود را در ایران نگه داشتند، بهانهشان چیزی نبود جز نفت. آنها علنا امتیاز نفت شمال را میخواستند حتی روزنامهی ایزوستیا چاپ مسکو روز جمعه ۲۴ اسفند ۱۳۲۴در سرمقالهی خود به روشنی به این موضوع پرداخته بود:
«دولت اتحاد جماهیر شوروی به موجب عهدنامهی ۱۹۲۱ از کلیهی امتیازاتی که دولت ایران به روسیه تزاری داده بود صرف نظر کرد و این امتیازات را ملغی نمود. دولت شوروی این عمل را در آن موقع بدین منظور انجام داد به شرط اینکه دولت ایران امتیازات نفت را به دولت دیگری ندهد، لیکن دولت ایران این عهدنامه را محترم نشمرده و آن را چندین مرتبه نقض نموده بدین معنی که ایران در مدت ۲۰ سال اخیر سیاستی را پیروی نمود که روح دشمنی از آن نسبت به اتحاد جماهیر شوروی کاملا هوید بود و سیاستی را رویهی خود قرار داد که منتج به تصادم بین شوروی و نیروهای مهمی میشد.»
(اطلاعات: یکشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۲۴) روسها برای رسیدن به این خواستهی ناحق از هیچ کوششی فروگذار نکردند از جمله حمایت از فرقهی دموکرات در آذربایجان و کردستان که علم خودمختاری برداشته بودند، و تا دست حمایت روسها از پشت آنان و البته با رندی قوامالسلطنه برداشته نشد، غائلهشان ختم نشد. این فرقه به رهبری میرجعفر پیشهوری از ۲۱ آذر ۱۳۲۴ تا یک سال بعد ۲۰ آذر ۱۳۲۵ در آذربایجان یکهتازی کردند و از حمایت حکومت مرکزی سر باز زد. اما اوضاع آذربایجان و در رأس آن تبریز در این یک سال چگونه بود؟ در تبریز چه میگذشت؟ آیا مردم از تسلط فرقهی دموکرات بر این دیار راضی بودند؟ شاید روایت فردی که در این ایام در تبریز سکونت داشته و از نزدیک شاهد ماجرا بوده پاسخ بسیاری از این پرسشها را بدهد.
این شخص مرحوم آیتالله میرزا عبدالله مجتهدی است؛ عالم تبریزی که خاطرات خود را از این دوران به صورت روزنوشت به رشتهی تحریر درآورده است؛ درست از دوازدهم آذر ۱۳۲۴ تا چهارشنبه ۲۰ آذر ۱۳۲۵ که با ورود نیروهای دولتی فرقهی دموکرات به طور رسمی سقوط کرد و آذربایجان به سرزمین مادری پیوست. انتخاب از امشب گزیدهای از این خاطرات را بازنشر خواهد کرد:
سهشنبه ۲۰ آذر [۱۳۲۴]
[...] شب گذشته رادیو خبر داد که سفیر ایران در واشنگتون از وزیر امور خارجهی آمریکا درخواست نموده است که در کنفرانس مسکو حقوق ایران محفوظ باشد و الا این کنفرانس هم مونیخ ثانی خواهد شد؛ و البته آتاشه [وابسته] سفارت آمریکا مستر یانگ که در تبریز است با سران دموکرات ملاقات نموده است. روزنامهی «آذربایجان» که از مسافرت مستر یانگ بحث نموده است، لحنش ملایم و تا اندازهای دوستانه بوده است و در همین شماره، مقالهی کوچکی بود که در آن خیلی به طور ابهام و پردهپوشی، قتلهای اخیر را تخطئه نموده بود؛ و ایضا از همین شماره معلوم شد که مذاکرات جاریه در منزل حاجی ذکاءالدوله مابین پیشهوری و رفقایش از یک طرف و بیات و والی از طرف دیگر به نتیجه نرسیده است.
نکتهی قابل توجه این است که دموکرات از اطلاق لفظ والی و استاندار به بیات اجتناب مینمایند و او را نمایندهی حکومت مرکز مینامند. [...]
عصری رفتم مجلس ترحیم صبیهی حاجی بیوک آقا برادر آقا میرحجت که همسایهی ما هستند. چون روز سهشنبه بود، روز مجلس ادبی معهود بود که در منزل آقای فروغ منعقد بود. آقای فروغ غایب بود. میرزا علیاصغر که در بانک خدمت میکند به مناسبت مرئوسی آقای فروغ صاحبخانگی کرد. قدری نگران شدیم. در این بین کاغذ کوچکی را نوکر آقای فروغ به من داد که هادی آقا پسر آقای حاجی میرزا خلیل آقای مجتهد نوشته بود. اینطور نوشته بود که آقای مجتهد برای مذاکره مطلب مهمی فوری مرا و دکتر را خواستهاند. فوری مهمانها را همانجا گذاشته با دکتر با کمال عجله و نگرانی عازم منزل آقای مجتهد شدیم. سر دربند (کوچهی بنبست) تصادف نمودیم به آقای فروغ که در درشکه پیاده میشد و عازم منزل خودش بود (خانهي آقای فروغ نزدیک دربند و روبهروی خانهی ما است) مضطرب به نظر میآمد. گفتیم مهمانها حاضر هستند. خواهش نمود که بعد از مذاکره با آقای مجتهد به منزل ایشان مراجعت نماییم تا مطلبی است که میخواهند آن را مذاکره نمایند. رفتیم منزل مجتهد، سر کرسی نشسته بودند. پسرهایش هم آنجا بودند.
معلوم شد که کارت دعوتی در غیاب آقا آوردهاند برای دعوت به حضور در موقع افتتاح مجلس ملی آذربایجان؛ ما را دعوت به شور نموده بودند. ما هم بدون معطلی توصیه به نرفتن نمودیم. چون اینجور مجالس تا حال رسم نبوده است که علما حاضر شوند. قدری تسکین قلب داده مراجعت نمودیم.
آقای فروغ برای مهمانها تفصیل اشغال بانک ملی را بیان مینمودند. معلوم شد که از صبح امروز یعنی سهشنبه ۲۰ آذر هیأت ملی دو نفر از اعضای حزب را به کنترل بانک معین نموده است؛ و دستور داده است که حوالههای دولتی را پرداخت نکنند. رئیس بانک هم امروز به بانک نیامده است و چندین دفعه با پیشهوری ملاقات و مذاکره نموده است. بعد از انقضای مجلس که همه رفتند، من و مهدی فقط ماندیم. اظهار نمودند که مطلب از این قرار است که رئیس بانک را از طرف هیأت ملی توقیف نمودهاند. آقای فروغ هم چندین دفعه با پیشهوری ملاقات نموده که اجازه بدهند شب را بیاید منزل آقای فروغ، قبول نشده است. اجازهی فرستادن شام و رختخواب برای رئیس بانک فرستاده، سه حکم به امضای حاجی میرزا علی شبستری [رئیس انجمن ایالتی آذربایجان] برای آقای فروغ فرستادهاند. در یکی از آنها ایشان را به کفالت بانک ملی معین نموده بودند.
پیشهوری گفته است که فردا رئیس بانک را با اتومبیل خودش روانهی طهران خواهم نمود. آقای فروغ تفصیل آمدن مستر یانگ وابستهی سفارت آمریکا را هم بیان مینمود. مستر یانگ فارسی خوب حرف میزند. در بانک با آقای فروغ صحبت نموده است. دکتر مهتاش که یکی از کنترلرهای بانک ملی است، حاضر بوده است (آن دیگری علی ماشینچی است) میان دکتر مهتاش و وابستهی آمریکا مذاکرات مجادلهآمیزی گذاشته است. دکتر مهتاش گفته است که همانطور که در ایالات آمریکا جماهیر متحده تشکیل یک دولت دادهاند، دموکراتها میخواهند با استقلال داخلی، آذربایجان جزء ایران باشد. مستر یانگ هم گفته بودند که تحریک دولت اجنبی، یعنی شورویها، در بین است. دکتر این معنی را کاملا انکار نموده بود؛ ولی مستر یانگ متقاعد نشده، بعد از صحبت از آقای فروغ خداحافظی نموده به منزل مراجعت نمودیم.
جلسهی سهشنبهی آینده هم صحبت نشد که کجا منعقد بشود، بلاتکلیف ماند. [...]
ادامه دارد...
منبعِ خاطرات مرحوم مجتهدی: آیتالله میرزا عبدالله مجتهدی، «بحران آذربایجان (سالهای ۱۳۲۴-۱۳۲۵ ش)»، به کوشش رسول جعفریان، تهران: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، چاپ نخست، تابستان ۱۳۸۱، صص ۳۵-۳۷.