صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۱ دی ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۶۵۰۳۱۹
تاریخ انتشار: ۱۰ : ۰۰ - ۱۱ آذر ۱۴۰۰
خاطرات علی امینی: دیدم آقای حسابی همین‌طور مشغول این‌جور کارهاست و واقعاً این پیرمرد (مصدق) را ناراحت کرده. یک روز، در کریدور منزلش گفتم آقای حسابی! شما اگر واقعاً نمی‌توانید با مصدق‌السلطنه همکاری کنید خب استعفا بدهید. گفت من استعفا کنم؟ گفتم پس کی بکند؟ این پیرمرد استعفا بکند؟ ....به مصدق‌السلطنه گفتم که آقا این حسابی را کی به شما معرفی کرد؟ گفت آقا جان! سنجابی رفت و این را به ریش ما بست.