پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»؛ من که با درک زمان و خشونت مطلق سرتیپ محمدخان درگاهی رئیس نظمیهی مقتدر وقت دانستم دیگر محلی برای انتشار عقیدهي آزاد باقی نیست دعوت مرحوم داور وزیر دادگستری را برای ورود به حوزهي قضایی پذیرفته قلم را کنار گذاشتم و کمتر از یک سال دادیار دادسرای تهران بودم. سپس به کار وکالت دادگستری پرداختم که امسال پنجاهمین سال شغل وکالتم میباشد. من در همان مدت کوتاه استخدام، با اینکه شغل قضایی جزو قوهی قضاییهی کشور است، درک نمودم شغل دولتی با نحوهی تفکرم مناسب نیست. من آزاد به دنیا آمدم آزاد فکر میکنم و از قیود زندگانی از قبیل مقامات سیاسی فقط تا اندازهای که دانسته باشم چه روزگار تلخی است اکتفا نمودم.
از این جهت همانطوری که فعلا هفده سال است خاموشی روزنامهی «داد» را تحمل نمودهام ۱۴ سال از ۱۳۰۶تا ۱۳۲۰ را نیز به خاموشی مطبوعاتی ادامه دادم و برای نخستین بار در ۲۷ شهریور آن سال بود که مقالهی انتقادی در اختناق دوران گذشته نگاشته برای روزنامهی «ایران» فرستادم که چاپ نشد، چند روز بعد که به ساختمان مجلس شورای ملی به دیدن بعضی از نمایندگان دورهی دوازدهم مجلس رفتم به آقای دشتی گله از مرحوم مجید موقر (مدیر روزنامهی ایران) نمودم که از انتشار مقالهام خودداری کرده است. دیدم دشتی با عصبانیتی موقر را صدا زده در حضور من به او گفت: «واقعا استحقاق آزادی را نداریم، سانسور و اختناق تمام شد. حالا خود شما سانسور را برای خود نگاه داشتهاید! چرا مقالهی فلانی را چاپ نمیکنید؟!» موقر با این توپ و تشر بود مثل اینکه از خواب اختناق و سانسور سالهای طولانی گذشته بیدار شده، یکمرتبه دانست دیگر از سانسور خبری نیست همانجا تلفن ادارهی روزنامهاش را گرفت و به آقای هاشمی حائری سردبیر روزنامه دستور انتشار مقالهام را داد.
چنانکه آن روزها هم... روزنامهی «تجدد» مرحوم سید محمد طباطبایی... مقالهی یکصفحهای مرا در انتقاد از اختناق گذشته چاپ نمود. سپس دوست دیرینهام مرحوم احمد ملکی روزنامهی «ستاره» خود را در اختیارم گذاشت که قریب یک سال سردبیر آن شدم و با انتشار مقالات خود و جلب مقالات هیأتی از نویسندگان از قبیل مرحوم ارسلان خلعتبری و آقای پوررضا و آقای مشاراعظم و مظفر فیروز در آن روزنامه چنان استقبالی از خوانندگان به خرید آن ستاره شد که تیراژ آن در آن زمان به ۳۰ هزار شماره رسید.
چند روزنامه اتو سانسور را رعایت میکردند. آنها حق داشتند زیرا میدانستند آزادی مطبوعات در این کشور زودگذر است و عوامل اختناق در کمین این آزادیاند چنانچه چند ماهی از آن روزگار نگذشته بود که به دستور مجید آهی وزیر دادگستری وقت به دادستان آن روز تهران، پروندهی نشر اکاذیب برایم تهیه دیده روز پنجشنبه مرا به بازپرسی احضار نمودند بلکه از تعطیل جمعه نیز استفاده کرده و مرا در بازداشت نگاهدارند ولی هجوم آزادیخواهان به محوطهی دادسرای شهرستان با کیفهای پر از ورقهی مالکیت و اوراق بهادار باعث عقبنشینی آنها و بطلان نقشهشان گردید. با دادن تامین کمی آزادی شدم و عاقبت نیز دادسرای آن روز تهران با موافقت وزیر دادگستری قرار منع تعقیب مرا صادر کرد و بیشتر در حفظ حق آزادی قلم مرا استوار کرد، چنانچه از مهر ۱۳۲۱ تا فروردین ۱۳۴۰ هرگز اجازهي سانسور به کسی در مندرجات روزنامهی روزانهام در آن بیست سال ندادم در حالی که موقعیتهای مکرر روزنامه را از طرف حکومتنظامی و غارت روزنامه و چاپخانه را در دفعات متعدد و حتی بازداشت خود را از طرف نخستوزیرهای متجاوز به حقوق مطبوعات تحمل نمودم و به مبارزه ادامه میدادم و رفقای مطبوعاتیام را تشویق به مبارزهی مثبت میکردم چنانچه به خاطرم آمد روزی در هیأتمدیرهی انجمن مطبوعات به مرحوم عباس مسعودی گفتم: «این اظهار تاسفهای کوتاه اطلاعات و کیهان از توقیف روزنامه چه اثری دارد؟ اگر ما انجمن مطبوعات تشکیل دادیم باید در برابر تجاوز به حق آزادی قلم اقدام مثبت کنیم من پیشنهاد میدهم اقداماتی از این نوع کنیم مثلا یک روز همهی روزنامهها اظهار تاسف کنیم، روز دیگر همه به دولت اخطار کنیم تا فلان روز اگر رفع توقیف از روزنامه مورد تجاوز نشد همه اعتصاب میکنیم و دست به تظاهرات جمعی خواهیم زد.»
آن مرحوم با نگرانی گفت: «برای من چنین امری مقدور نیست زیرا مسئولیت ادارهی زندگی لااقل یکهزار نفر را در موسسهی خود دارم.» من گفتم: «اتفاقا وجود همین یکهزار نفر کارکنان روزنامهی شما و یکهزار نفر روزنامهی کیهان با ضمیمه شدن کارکنان سایر روزنامهها و مجلات و چاپخانهها در چنین تظاهر باشکوهی ما را موفق میسازد. چگونه از این حربهي برنده نمیخواهید استفاده کنید؟!» آن مرحوم گفت: «پیشرفت اطلاعات در این است مخالف آب شنا نکرده است. من یکمرتبه اشتباه نمودم آن هم مخالفت با دولت قوامالسلطنه بود که به تعطیل روزنامه و تحمل خسارات فراوان انجامید، دیگر چنین کاری نخواهم کرد.» [...]
منبع: سپید وسیاه، شمارهی ۱۰۸۹، چهارشنبه ۱ آذر ۱۳۵۷، ص ۳۷.