پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»؛ صبح برخاسته حمام رفته، سوار شدم. امروز باید رفت به «لزور». از تنگه الی لزور چهار فرسنگ است. من سوار اسب تیمورمیرزایی شده، از راه گردنهی سوادکوه بالا رفتم. اسبها خسته شدهاند، از راه نمیرفتند. میرشکار و اتباعش بودند. سیاچی، امینالملک، هاشم، افشاربیک، محمدتقیخان گشاد، محمدعلیخان، علیرضاخان و غیره. ابراهیمخان دو روز است رفته است سرخرآباد هنوز نیامده است. ملیجکِ غلامبچه هم با او رفته است. مهمان مختاربیک است.
خلاصه، به فلاکت بالای گردنه رسیدیم. مه بود، سوادکوه خوب پیدا بود. قبل از ناهار آیی آمد که شکار زیادی هست. رفتم تماشا کردم. سیویک قوچ بزرگ در سینهکش خوابیده بودند، جای هموار صاف. میرشکار هم آمد، او هم دید. بعد رفتم ناهار خوردم. بعد از ناهار رفتیم نزدیک قوچ. قدری بلندی بود، پشت آن نشستیم. آمدند سر زدند. کل قوچها تیپلمه آمدند روی ما. زیاده از حد تماشا داشت، آمدن قوچها با آن شاخها و غیره. از بیست قدمی به کل قوچ، لَشنما [از روی تنبلی] انداختم – چهارپاره – کل چهارپارهها به قوچها خورد. یکی همانجا افتاد، یکی زخمی شد صد قدم رفت پشت گردنه افتاد. رحمتالله و جلودارها گرفتند سر بریدند آوردند منزل. خلاصه خیلی هم زخمی شد که گیر نیامد. بسیار خوب شکاری هستند. هر دو قوچ هشتساله بودند.
بعد از شکار، از راهی سنگلاخ بدی آمدیم پایین. به دره افتاده. رفتیم به راه شلفید افتادیم. رفتیم برای چمن ساه. پیشخدمتها و غیره رسیدند. یکراست راندیم برای منزل. خیلی خسته شدم. نزدیک منزل افتادیم. هندوانه [و] چای خورده، نماز کردم. یک ساعت کمتر به غروب مانده وارد منزل شدیم. الحمدلله تعالی خوش گذشت. شب هم زود خوابیدم. رحمتاللهخان و غیره را در ساه دیدم. میگفت یک تکهی پنجساله بالای تنگهی ساه زدم.
منبع: روزنامه خاطرات ناصرالدینشاه، از ربیعالاول ۱۲۸۳ تا جمادیالثانی ۱۲۸۴ به انضمام سفرنامهی اول خراسان، تصحیح: مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، صص ۳۵۷-۳۵۸.