پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»؛ صبح دو ساعت به دسته [شش] مانده از خواب برخاستم. رخت پوشیده، حرم را راه انداخته، سوار شدیم. امروز باید به نردین رفت. هشت فرسنگ راه است. سوار اسب شدم. راندیم از توی – یعنی کنار – باغات و ده درّه رفتیم. با عینالملک و غیره صحبتکنان. هوا خنک بود.
هیأت زمین: صحرایی است پربوته. طرفین کوه است. کوه دست راست سخت است و مهیب – به فاصلهی یک میدان اسب، نیم فرسنگ از راه – دو فرسنگی که میرود، کوه تمام میشود. آبانبار خرابهی بیآب آنجا واقع است. بعد کوه دیگر پیدا میشود دورتر از این کوه. همهجا الی گردنه همراه هست و الی گردنه، از منزل پنج فرسنگ است. گردنهی بلندی نیست، سربالایی کمی دارد و در زیر گردنه درّه است. آب چشمهی کمی دارد موسوم به سنگ سوراخ. از گردنه به آن طرف دست راست، باز کوه هست. یک مزرعه و چشمه هم در دامنهی کوه از دور پیدا بود، موسوم به چشمهی کور که گذار ترکمان است. به دهنهی گردنه که میرسند، جلگه تمام میشود، درّهی تنگی میشود، طرفین کوه است. قدری راه میروند، به همان چشمه رسیده، از گردنه بالا میروند، باز جلگهی کوچکی پیدا میشود. الی نردین راه صاف و پُر بوته و گون است.
طرف دست چپ همینطور از منزل کوه است. به فاصلهی نیم فرسنگ بیشتر در مقابل، کوه دست راست که تمام میشود، آبانبار خرابه بود. کوهِ دیگر از میان جلگه متکوّن [پیدا] شده، کوه اولی پشت این کوه میافتد. آن وقت این کوه در دست چپ به فاصلهی بسیار کمی واقع میشود. یک فرسنگی که میرود باز کوه دیگری از صحرا متکوّن شده، این کوه به عقب آن کوه میافتد. آن وقت کوه سِیّمی دست چپ افتاده، همهجا الی دهنهی گردنه همراهی میکند. در این جلگه ردّ گورخر امروز خیلی خیلی بود.
در بین راه باد از پشت میآمد. گرد و خاک زیادی شد در کالسکه، کم ماند خفه شوم. سوار شده دست راست افتادم، از گرد خلاص شدم. در صحرا به ناهار افتادم. درخت چیزی از دور سمت مشرق پیدا بود. گفتند چشمه آب کمی دارد. اسم چشمه کورچشمه – کورقلعه – میگویند آبگاه ترکمان است.
راه کالسکه امروز الی دهنهی درّه گردنه خوب بود. زیر گردنه دیگر بالا نمیرفت. ما روی تپه خیلی ایستادیم تا حرم گذشت. معلوم شد کالسکه نمیرود. گفتم حرم را سوار کرده از راه دیگر رفته، از حرم جلو افتادم. دیدم کالسکهی ما را نگاه داشتهاند، ذوق کردم که بروم سوار شوم. دیدم نایب کالسکه میگوید کالسکهها نمیروند.
یک کالسکه هم در درّه به سنگ گیر کرده بود. قدری ایستاده، نشد حرکت بدهند. بعد تدابیر زیاد شد که کالسکهها همانجا بمانند، فردا برگشته، از راه کبابهها به کلاتهی خیج بروند. یا صبح عمله برود این راه [را] ساخته بیایند. بالاخره امینالدوله [و] شهابالملک رسیده بودند، مانده بودند کالسکهها را آورده بودند.
خلاصه، از گرده تا نردین دو فرسنگ بود. همه را سواره راندم. رسیدیم به جلگهی نردین. اگرچه بیآب است، اما جلگهی صاف قشنگ پُر بوته و علف دارد. خیلی با روح است. در جلگه هیچ آبادی نیست، به جز قلعهی نردین که در وسط جلگه واقع است. قلعهای است طولانی، سیصد چهارصد خانوار دارد. نیم سنگ آب به همه جهت از چشمه و غیره دارد. سه ده دیگر دارد از این قرار است: نانیک که در کلپوش در دامنهی کوه، طرف دست چپ واقع است. گلستان [و] تولبین.
در جلگهی نردین، از کنار راه تنها میآمدم. یکبار دیدم ابراهیمخان نایب به تاخت آمد گفت: الان غلام شاهسونی از [طرف] صادقخان از گرگان آمد. کاغذ برای شهابالملک داشت، رفت او را پیدا کند. میگفت دیروز اوبهها را سوارهی مامور چاپیده، سر و اسیر [و] مال زیادی آوردهاند. بسیار خوشحال شدیم. منزل آمده، بعد از ساعتی شهابالملک آمد. غلام را با یک کاغذ از صادقخان آورد. غلام تفصیل گفت. الحمدلله تعالی خوب پدر یموت – ایل بالا – را درآوردند. میگفت: کوچک قِزلَر گَتِر میشیک (دخترهای کوچک آوردهایم).
الحمدلله به خرّمی گذشت. اما هنوز آدم سهامالدوله نیامده است. شب شیرمحمدخان برادر سهامالدوله آمد، الحمدلله اخبار فتوحات را آورد، تفصیل را بیان کرد. آنچه لازمهی تنبیه بود، بعد از فضل خدا به عمل آوردهاند. تفصیل سر و اسیر و غیره [را] بعد انشاءالله مینویسم.
شب را خوابیدم. شیرازی کوچکه بله شد.
سر و اسیر که به حضور آوردند از این قرار بود – در منزل کاشیدار – اما بعد معلوم شد که اسیر خیلی زیاده بر اینها بوده است و کشته هم بسیار بوده است که به واسطهی اُلجَه [چپاول] کردن، مردکه فرصت سر بریدن نکرده بود. سر و اسیر نفیا بالقطع به دو هزار نفر رسیده است.
خراسانی
شادلو و جوینی: اسیر ۱۳۰ نفر، سر ۲۸ نیزه.
زعفرانلو: اسیر ۸۹ نفر، سر ۱۰ نیزه.
درّهجزی: اسیر ۲۳ نفر، سر ۵ نیزه.
هزاره: اسیر ۳۰ نفر، سر سه نیزه.
عراقی و آذربایجانی
قورتبگلو: اسیر ۱۹ نفر، سر ۴۱ نیزه.
اینانلو: اسیر ۵۵ نفر، سر ۸۸ نفر.
مهاجر: اسیر یک نفر، سر ۴ نیزه.
غلامان مخصوص: اسیر ۵ نفر، سر ۴ نیزه.
سوارهی نصرت: اسیر ۲ نفر، سر یک نیزه.
سوارهی دیرن: اسیر ۲۷ نفر، سر ۲۶ نیزه.
منبع: روزنامه خاطرات ناصرالدینشاه، از ربیعالاول ۱۲۸۳ تا جمادیالثانی ۱۲۸۴ به انضمام سفرنامه اول خراسان، تصحیح: مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم، صص ۳۱۳-۳۱۶.