پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»؛ کاغذی برای پروفسور برون در تشکر از کتابی که برای من فرستاده نوشتم و کاغذی به نواب راجع به کار اسکندرخان، چون میرزا علیمحمدخان شیبانی به آلمان میرود.
صبح میرزا محمدخان آمد و با انتظامالملک مشغول صحبت شدیم و با هم ناهار خوردیم. بعد از ناهار میرزا محمدخان کار داشت رفت. انتظامالملک هم به دیدن اسدخان رفت که عازم مارینباد است. من هم به گردش رفتم و چون پارک منسوری را ندیده بودم سواره رفتم و پیاده برگشتم. پارک خوبی است یک عمارت سبک عربی هم دارد که رصدخانهی بلدی پاریس است. اما این پارک امتیاز مخصوص ندارد و از میان باغهای شهری پاریس که دیدهام از همه قشنگتر بوتشومون است.
باری پیاده برگشتم و با انتظامالملک شام خوردیم. میگفت اسدخان از ممتازالسلطنه شنیده است که نمایندگی مجمع ملل را قبول نکرده و حدس میزد که ممتاز دانسته است که سفارت پاریس را میخواهند از او بگیرند و در واقع کلاهش را برمیدارند، به این واسطه رد کرده است.
در هر حال بعد از شام میرزا محمدخان بر حسب قرارداد آمد. رفتیم در کافهی رژانس تا نصفشب نشسته صحبت کردیم.
نصرتالدوله [وزیر خارجهی سابق] که دیروز بنا بود بیاید امروز هم نیامد و چون در خصوص وسایل مسافرت خودمان با او باید مذاکره کنیم این تاخیرات به ما ضرر میزند.
منبع: یادداشتهای روزانه محمدعلی فروغی، به کوشش محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش، تهران: سخن، چاپ هفتم، ص ۴۴۶.