صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۳ دی ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۶۲۶۸۲۲
تاریخ انتشار: ۱۷ : ۲۰ - ۱۷ تير ۱۴۰۰
کمال‌الملک به قلم عبدالحسین نوایی؛
مدفن وی در آستان شیخ عطار است و چند سال پیش دوستان وی خواستند بنایی بر سر آرامگاهش بنا کنند، پولی جمع نشد و آنان که به افتخار سران ارتش متفقین و یا برای آشنایی با فلان خارجی هزارها تومان خرج می‌کردند یک شاهی در این راه ندادند،‌ حق هم داشتند زیرا به قول عوام «هر پولی اقتضایی دارد!» دولت نیز الحمدالله سخت گرفتار بی‌پولی بود و چون از دیرباز صرفه‌جویی و اقتصاد!! شعار و نصب‌العین اولیای دولت است از کمک به این کار که مبتنی بر غرض! و هوسی! بیهوده بود خودداری فرمود!
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ اکنون که از ذکر بعضی از سجایای مرحوم استاد فارغ شدیم سخنی چند درباره‌ی سبک و روش مرحوم کمال به میان می‌آوریم و برای این منظور از مقاله‌ای که جناب آقای میرزا اسماعیل آشتیانی به خواهش انجمن ایران‌شناسی برای درج در مجموعه‌ی «یادبود شصت سالگی استاد پورداود» نوشته‌اند استفاده می‌کنم:

«کمال‌الملک در صحت طرح و پختگی رنگ و دقت در ساختمان سرآمد اقران و از این حیث از هیچ‌یک از اساتید بزرگ این فن کمتر نبود، آب و رنگ و روغن و سیاه‌قلم برای او مساوی و همه‌ی آن‌ها را به یک درجه از خوبی می‌ساخت.

تابلوهایی که در موزه‌های اروپا از روی کار رامبران و تیسین و غیره ساخته است فرقی با اصل ندارد جز آن‌که رنگ‌های آن به مراتب از اصل پاک‌تر و پخته‌تر است.

کمال‌الملک به واسطه‌ی دقت زیاد در کار بالطبع سرعت قلمش کم بود تا نزدیک سن کهولت کارهایش متوسط بود و بیش‌تر در دوره‌ی مدرسه‌ی صنایع مستظرفه که خود او موسس بود به نهایت نبوغ رسیده صنعتش ترقی فوق‌العاده نمود.

خودش با نهایت بزرگ‌منشی تکرار می‌فرمود: «همان‌قدر که به شاگردانم صنعت آموخته‌ام از شاگردان خوب خود نیز چیز یاد گرفته‌ام!»

این اعتراف بر مراتب بزرگی و جلالت قدر او می‌افزود. گاهی در اواخر موقع تابلو می‌ساخت بعضی از شاگردان لایق خود را به سر کار خود می‌برد که انتقاد کنند و اگر عیبی می‌دیدیدند و می‌گفتند بسیار خشنود و راضی می‌شد.

کمال‌الملک تمام اشخاص و اشیای تابلو را به یک اندازه تمام و دقیق و خوب می‌ساخت. برای درک و پی بردن به مطلب به تابلوی «آخوند رمال» او مراجعه فرمایید تا در آن‌جا همان دقتی که در صورت پیرمرد شده عینا در جعبه و چنته و سایر اشیای دیگر به کار رفته است و نیز در تابلوی «زرگر بغدادی» که از شاهکارهای استاد است ملاحظه می‌شود همان دقتی که در صورت زرگر شده است عینا در کاسه‌ی شکسته و دم و کوره به کار رفته است.

اشخاصی که تابلوی «سن ماتیو» کار رامبران را درموزه‌ی لوور از نزدیک دیده‌اند ملاحظه کرده‌اند که در روی دست سن ماتیو رنگ شکستگی پیدا کرده و به همین جهت از آسمان انعکاس سبزرنگ را عینا در روی دست تابلوی خود به کار برده است.

اگر بتوان نقاشی را با عکاسی مقایسه کرد باید گفت که چشم کمال‌الملک مانند دوربین عکاسی بود، مکرر می‌فرمود می‌توانم به قدری تابلویی را صحیح بسازم که اگر عکسی از روی سوژه بردارند با تابلو به هیچ وجه فرقی نداشته باشد.

کمال‌الملک به سبک نقاشان دوره‌ی رنسانس و مخصوصا به رافائل واندیک، ولاسکوئز، تیسین رامبران حقا بسیار معتقد بود و سعی داشت صنعت خود را ترکیبی از سبک واندیک و رامبران بنماید و در تابلوی سردار اسعد بختیاری صورت آقای حاج سید نصرالله تقوی تا حدی هم موفق شد. به سبک جدید صنعت تا حدی که از صحت و درستی عاری نباشد نیز معتقد بود، تابلوی شبیه دربان خود را به سبک جدید و بسیار سهل و ساده و زیبا ساخته است.

کمال‌الملک به قدری غرق درستی طرح و پختگی رنگ بود که توجهی به ترکیب و حالات مختلفه‌ی آن نداشت، پهلوان موضوع نمی‌دانست چیست، در تابلوهایش شخص، هم با اشیایی که برای زینت یا پر کردن تابلو ساخته شده نه از جهت سایه روشن نه از حیث رنگ نه از جهت انتخاب محل فرقی ندارد و اصلا در دوره‌ی بیست‌ساله‌ی مدرسه‌ استاد به هیچ وجه در موضوع کمپوزیسیون بیانی نفرموده و درسی نداد.

تابلوی تالار آینه را استاد هنگامی ساخته است که هنوز فرنگستان نرفته و پرسپکتیو نخوانده بود و چون از حد مخروط بصری و کیفیت اندازه‌ی فاصله‌ی نقاش با شی‌ء بی‌اطلاع بوده است به همین جهت سطحی را که در روی تابلو آورده بیش از سطحی است که چشم انسان احساس می‌کند و تصور می‌رود که در انتخاب سوژه رضایت و میل ناصرالدین‌شاه را رعایت کرده و شاه می‌خواسته قسمت بیش‌تری از تالار آینه‌اش روی تابلو بیاید.

وی به قسمت شاعرانه‌ی نقاشی نیز به هیچ وجه توجهی نداشت چنان‌که در تمام کارهای استاد نظیر بعضی از تابلوهای اروپایی مانند «لاشیفردامور» کار «فراگونار» یا تابلوی «فلق» کار «کیدو – رفی» دیده نمی‌شود (منظور استاد آشتیانی از این‌گونه تابلوها کارهایی است که موضوع آن بر اساس تخیل نقاش قرار گرفته است و در عالم خارج وجود ندارد و سوژه صرفا در ذهن نقاش و نتیجه‌ی احساسات و تاثرات او می‌باشد.)

مع‌هذا کمال‌الملک یکی از بزرگ‌ترین استادان مسلم صنعت نقاشی محسوب می‌گردد، بزرگ‌ترین خدمات صنعتی کمال‌الملک ایجاد مدرسه‌ی صنایع مستظرفه‌ بود. گرچه قبل از او ابوالحسن‌خان صنیع‌الملک عموی کمال‌الملک نیز یکی از اساتید بزرگ و نوابغ بوده است ولی او در مدت زندگانی خود سبک مخصوصی ایجاد نکرد و شاگردان لایقی تربیت ننمود و روی هم رفته پس از او صنعت به حال سابق باقی ماند و ترقی قابل ذکری نکرد.

صنعت نقاشی در ایران عاری از صحت بود و فقط از حیث ظرافت خطوط و لطافت‌پردازها و پختگی و سادگی الوان که مرهون آب و هوا، آسمان فیروزه‌رنگ و آفتاب درخشان، گل و بلبل و صورت‌های زیبا، البسه‌ی زربفت و حریر و دیبا، تجملات زندگی، عادات ملی، عقاید مذهبی و بسیاری از عوامل و موجبات دیگر است جنبه‌ی شاعرانه‌ای که تا حدی جبلی ایرانیان است داشته و از این جهت که نماینده‌ی ذوق و قریحه‌ی مخصوص ایرانی است.

اهمیت خاصی داشت ولی همه‌ی این‌ها به طور بدوی و ساده بود و با تناسب و ظرایفی که در طبیعت به ودیعت نهاده شده است، مطابقت نمی‌کرد.

کمال‌الملک غلط‌ها را اصلاح و نقص‌ها را برطرف نمود. طبیعت را سرمشق و علم را راهنما قرار داد. روی هم رفته در دوره‌ی کوتاه مدرسه‌ی خود انقلابی در صنعت ایجاد کرد سبک‌های سابق در عداد صنایع تزیینی درآمد و این دو سبک به نام صنایع قدیمه و هنرهای جدیده از یکدیگر تفکیک شد.

به عقیده‌ی این‌جانب و بر حسب آن مقدار از کارهای کمال‌الملک که من دیده‌ام بهترین تابلوهای وی عبارت است از:

الف – در کمپوزیسیون: شیخ رمال، رمال بغدادی (اصل) زرگر بغدادی، خانه‌ی دهاتی، طالار آینه.

ب – در صورت‌سازی: سردار اسعد، حاجی سید نصرالله تقوی، سه قطع از تابلوهای شبیه خود استاد.

ج – در دورنما: باغ مغانک، شمیران و کوه البرز.

د – در آب و رنگ: شبیه مولانا، شبیه خود استاد، شبیه مولانا (که به دکتر کازالا یادگار داده شده است.)

 

در خصوص اهمیت نهضت هنری کمال‌الملک آقای حسین مویدپردازی یکی دیگر از تربیت‌یافتگان آن مرحوم چنین می‌نویسد:

«... قبل از ظهور کمال‌الملک هر چند نقاشان هنرمند و اساتید بزرگی که نام‌شان در تواریخ مفصلا ذکر شده عرض اندام نموده‌اند ولی به عقیده‌ی بنده آموختن دقایق فنی که بدون بخل و دریغ به حاجتمندان صنعت یاد بدهند بالاتر از آن است که هم‌چون مانی معروف نگارخانه‌ی ارژنگ بسازند.

کمال‌الملک به واسطه‌ی احداث مدرسه‌ی اساسی صنایع مستظرفه پرده از روی طبیعت برداشت و یک‌مرتبه هنر نقاشی را که در اواخر قاجاریه بی‌اندازه در حضیض واقع شده و منحصر شده بود به کشیدن رستم و دیو سفید سردر حمام‌ها و دروازه‌ها یا شکل حسین کرد و پرده‌های روز قیامت و شمایل وقایع کربلا و ظهور مختار، ترقی داد، به مرتبه‌ای که حقا سزاوار بود رسانید و این کار بسیار بزرگی بود.»

مقاله‌ی ما پیش از حد طولانی شد و با این حال حق مطلب ادا نگردید. کمال‌الملک با چنین فضایل و هنر در گوشه‌ی انزوا پس از مدتی نزدیک به چهارده سال فوت کرد، در فوت او هیچ‌یک از مجامع علمی و ادبی و هنری این مملکت ملاحظه‌ی وقت را تاثری بروز ندادند.

کمال بر حسب آرزوی خود دور از این مردم خودخواه و ابن‌الوقت جان سپرد و شاد بود از این‌که روی مردم کوته‌نظر و دشمنان حسود خود را دوباره ندید.

مدفن وی در آستان شیخ عطار است و چند سال پیش دوستان وی خواستند بنایی بر سر آرامگاهش بنا کنند، پولی جمع نشد و آنان که به افتخار سران ارتش متفقین و یا برای آشنایی با فلان خارجی هزارها تومان خرج می‌کردند یک شاهی در این راه ندادند،‌حق هم داشتند زیرا به قول عوام «هر پولی اقتضایی دارد!» دولت نیز الحمدالله سخت گرفتار بی‌پولی بود و چون از دیرباز صرفه‌جویی و اقتصاد!! شعار و نصب‌العین اولیای دولت است از کمک به این کار که مبتنی بر غرض! و هوسی! بیهوده بود خودداری فرمود!

هرچند این مطالب دیگر برای کمال حائز اهمیت نیست زیرا او دیگر برنمی‌گردد، ولی تجلیل از بزرگان علم و هنر نشانه‌ی رشد فکری و عقلانی یک قوم است و هر شاهی پولی که در این راه صرف شود علامت بارز توجه یک ملت زنده و فهیم نسبت به افتخارات ملی است ولی کدام ملت!

 

منبع: اطلاعات ماهانه، شماره‌ی ۵ (۲۹)، مرداد ۱۳۲۹، صص ۴۵ و ۴۷.