پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»؛ صبح از خواب برخاستم، یک ساعت از دسته گذشته. امروز باید رفت به بسطام، پنج فرسنگ [راه] است. سیاچی آمد گفت یک آهو، تازیهای ما توی اردو گرفت؛ آهو را هم آورد. ماده آهو بود. رفتیم حمام، بعد رخت پوشیده سوار کالسکه شده راندیم. هیأت ارضی طرف دست راست جلگه و کبیر [کویر] است و یک فرسنگ مسافت که رفتیم آبادی پیدا نبود. بعد از آن همه جا دهات و زراعت و آبادی بود و دو فرسنگ مسافت منتهی میشود به کوههای پست بدترکیب. طرف دست چپ جلگه است اما پست و بلند و سنگلاخ. به مسافت یک فرسنگ منتهی میشود به کوههای بزرگ.
از منزل که درآمدیم کوه برفدار پیدا شد اما کم برف داشت. خلاصه در این صحرا آهو بسیار است، اما سواره و جمعیت نمیگذارند شکار بشود، پیش میروند، ضایع میکنند.
خلاصه راندیم، هوا گرم بود. دو فرسنگ که راندیم، طرف چپ کوه بزرگ شاهوار پیدا شد، برف زیادی داشت. طرف دست راست دهی و باغی به نظر آمد. سوار شده رفتیم ناهار بخوریم. قلعه ذوالفقارخان مشهور است. ذوالفقارخان عرب است. خودش هم بود. به عموجان مرحوم بسیار بسیار شبیه بود، - صورتا، ترکیبا [و] خلقا – خوب مردی بود. از طرف مادری با مهدعلیا خویش هستند. خواهر مرتضیقلیخان شوهر سکینه خانم زن ذوالفقارخان است. این ده مال اوست، همهاش. باغی تازه داشت، نونهال درخت گل سرخ زیاد داشت، گل هم خیلی داشت، باغ کوچکی بود؛ آنجا ناهار خورده، طولوزون روزنامه خواند. یحیی خان و غیره بودند.
بعد از ناهار سوار شده راندیم. به کالسکه نشسته راندیم. قصبه شاهرود پیدا شد. جهانسوزمیرزا با توپخانه و سواره و پیاده کوداری، بسطامی، شمخالچی [و] نردینی حاضر بودند همه خوب بودند.
علمای زیادی از شاهرودی و بسطامی ملاحظه شد. اسامی معارف آنها بدین تفصیل است: شیخ علیاکبر شاهرودی، شیخ صالح ایضا، آخوند ملا علیاکبر ایضا، حاجی میرزا احمد بسطامی، آقا عبدالحسین ایضا، حاجی ملا نورمحمد ایضا، ملا عباس ایضا.
بعد از آن سوار شده، از کوچهباغ شاهرود راندیم. ملکآرا و عباسقلیخان لاریجانی از استرآباد آمده بودند؛ صحبتکنان با ملکآرا میآمدیم. شهر شاهرود طرف دست چپ در دامنه کوه سنگی سختی واقع است، بسیار آباد و دایر است. تجار معتبر دارد. با اکثر شهرها تجارت دارد. تجار خارجه [و] داخله زیاد هستند. دو هزار خانوار میشود. باغات خوب دارد. آب خالصه مشهور به جلالی از کوچهباغها میگذرد، خیلی آب داشت.
«باغزندان» که تیول ظهیرالدوله است طرف دست راست واقع است، ده بسیار آبادی است. چسبیده به قصبه شاهرود است. کوهی که بالای باغزندان است، ارقالی و کَل [و] بز میگفتند دارد.
از شاهرود رد شده به جلگه افتادیم. یک فرسنگ راندیم رو به شمال، به شهر بسطام که اردو آنجاست رسیدیم. سه ساعت به غروب مانده وارد اردو شدیم. جای چادر ما بسیار خوب جایی است. آب، چمن، درخت سنجد و غیره، سایه.
کوه شاهوار بالاسر اردوست، خیلی نزدیک. دهات «خرقان» و «مغان» [و] «ابرسیج» در دامنه آن واقع هستند. ده ابر مشهور خرخیز هم در روبهرو، کوهش پیدا بود. از بسطام چهار فرسنگ است الی ابر. کوهش برف داشت، پیدا بود. خلاصه ملکمنصور میرزا از دامغان جلو افتاده اینجا آمده بود، ملاحظه شد. گربه سفید کوچک – خواهر کوفته – را آقا دایی در مهماندوست کشته است. امروز خیلی آهو و شکار زده بودند.
دهاتی که در عرض راه بود از این قرار است:
طرف دست راست: «راهنجان» تیول ظهیرالدوله، «قلعهنو» خالصه، «کلاتهخان» خالصه، قلعه علیاکبرخان، «خوریان» نصف خالصه [و] نصف راعیتی – خالصه تیول مرتضی قلیخان است – «یونسآباد»، «سقاوه»، «اردیان» تیول ظهیرالدوله، «رویان»، «دزج»، «سعدآباد» ملک رعیت و محمدرحیمخان قاجارشانبیاتی، «قلعه نوروزخان قاجار»، «حسینآباد ساغری» مزرعه است، «باغزندان» تیول ظهیرالدوله، «بدشت» تیول محمدرحیمخان قاجار.
شب را بعد از شام مردانه شد. طولوزون آمد، یحییخان و غیره بودند. میرشکار آمد، فرستادم صبح برود کوه برفی. طولوزون کتابی که امشب محمدحسنخان پسر اعتمادالسلطنه پیشکش آورده بود میخواند. احوالات قویلاقاآن که مارکوپولو آن وقت سیاحت کرده بود در موغولستان.
منبع: روزنامه خاطرات ناصرالدینشاه، از ربیعالاول ۱۲۸۳ تا جمادیالثانی ۱۲۸۴ به انضمام سفرنامه اول خراسان، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم، ۱۳۹۷، صص ۱۷۶-۱۷۸.