صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۴ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۶۱۵۲۸۳
تاریخ انتشار: ۵۹ : ۲۰ - ۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۰
مقتوله زنی است که در حدود ۲۵ الی ۲۶ سال دارد... دستمال سفیدی محکم به گلوی او پیچیده شده، جسد او دمر به روی زمین افتاده و یک پاچه تنگه او از پایش خارج و ....کاملا نمایان بوده و چنین معلوم می‌شد که بدون کم‌ترین دست و پا زدنی در همان مکان جان سپرده است. حتی نتوانسته است در موقع مرگ خود را تکان بدهد و به سختی مرده است. دکتر قانونی تصدیق می‌کند فوت بر اثر پیچیدن دستمال به دور گردن زن مقتوله بوده که او را به وسیله دستمال خفه کرده‌اند و با او از هر دو طرف عمل مقاربت انجام داده‌اند و تاریخ فوت را با تاریخ معاینه ده روز فاصله تشخیص می‌دهند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ ۱۷ سال پس از اعدام اصغر قاتل، قاتل زنجیره‌ای پسربچه‌های بغداد و تهران، در مشهد نیز پدیده‌ای مشابه بروز می‌کند، با این تفاوت که شکار این قاتل جدید زن‌های جوان هستند. آنان پس از این‌که مورد تعرض قاتل قرار می‌گیرند به وضعی فجیع کشته می‌شوند. در نهایت در آخرین روزهای سال ۱۳۲۹ مردی در حال عبور از یکی از محلات جنازه زنی را مشاهده و به سرعت به مقامات مسئول گزارش می‌دهد. کشف جنازه  بی‌بی نوغانی می‌شود شاه‌کلید حل معما و پیدا کردن قاتل زنجیره‌ای مشهد در سال ۱۳۳۰. روزنامه «خراسان» در اردی‌بهشت همان سال شرح این جنایات را از روی پرونده‌های موجود در شهربانی عینا منتشر می‌کند و مجله خواندنی‌ها چند روز بعد (سال یازدهم، شماره هفتادویکم، شنبه ۷ اردی‌بهشت ۱۳۳۰، صص ۶ و ۷) آن را بدین شرح بازنشر می‌نماید:

 

روز ۲۷ اسفندماه ۱۳۲۹ نامه‌ای به امضای علی‌اکبرخان خسروی با پست شهری به مضمون زیر به عنوان آقای سرهنگ خاتمی ریاست شهربانی خراسان می‌رسد.

اینک متن نامه مزبور که به دفتر روزنامه رسیده برای استحضار خوانندگان عینا درج می‌شود:

«جناب آقای سرهنگ محمد خاتمی سلامت باشید. بعدها عرض می‌شود این‌جانب علی‌اکبر خسروی دیروز گذشته از راه کوچه باغ محسن‌آباد پشت یخ ان [؟] سرده جلوی راه کارخانه قند آبکوه عبور می‌کردم میته نعش زنی را مشاهده کردم خیلی متاثر شدم که این میته چیست لذا به وسیله نامه به شما عرضه می‌دارد که میته عندالله و عندالرسول جمع‌آوری شود، به فوری خواهشمندم جمع‌آوری میته را در روزنامه خراسان درج فرمایند. خواهشمندم به فوری اقدام فرمایید. امضا: علی‌اکبرخان خسروی»

آقای سرهنگ خاتمی هم در ذیل نامه به کلانتری بخش دستور فوری می‌دهند که تحقیق شود موضوع چیست.

در تاریخ ۱ر۱ر۳۰ از کلانتری بخش ۵ آقای سروان طباطبایی به محل وقوع قضیه رفته با جست‌وجوی زیاد در گودال و محلی که در نامه مزبور ذکر شده جسدی را مشاهده می‌کنند و چون فوت عادی به نظر نمی‌رسید مراتب را به آقای دادستان اطلاع می‌دهند. بلافاصله آقای محمدحسین خزاعی بازپرس شعبه دو که عهده‌دار کشیک روزهای تعطیلی عید بوده‌اند به همراهی آقای دکتر حجازی مامورین طبیب قانونی و آقای سروان طباطبایی رئیس کلانتری بخش ۵ به محل وقوع قضیه رفته جنازه را مورد معاینه قرار می‌دهند. آثار و علایم آن به شرح ذیل درج می‌شود و تشخیص می‌دهند که جسد متعلق به یک نفر زن بوده و او را خفه کرده‌اند.

مقتوله زنی است که در حدود ۲۵ الی ۲۶ سال دارد. لاغراندام، موی و چشم و ابرو مشکی و در بدن او علائم مشخصه ندارد. کت سیاه راه‌دار سفید و یک ژاکت رنگی و پیراهن قرمز گل‌زرد در تن دارد. دستمال سفیدی محکم به گلوی او پیچیده شده، جسد او دمر به روی زمین افتاده و یک پاچه تنگه او از پایش خارج و ....کاملا نمایان بوده و چنین معلوم می‌شد که بدون کم‌ترین دست و پا زدنی در همان مکان جان سپرده است. حتی نتوانسته است در موقع مرگ خود را تکان بدهد و به سختی مرده است. چادرش هم در قسمت پایین پایش روی زمین افتاده بود. چون هوا مرطوب بوده و زمین هم نم داشته جای پاهایی که روی زمین گذاشته شده باقی مانده. در اطراف جنازه چند رد پا مشاهده می‌کنند و چنین به نظر می‌رسد که مقتوله به پای خود به آن محل آمده است و یقین می‌کنند جنازه او از جای دیگری حمل نشده. دکتر قانونی تصدیق می‌کند فوت بر اثر پیچیدن دستمال به دور گردن زن مقتوله بوده که او را به وسیله دستمال خفه کرده‌اند و با او از هر دو طرف عمل مقاربت انجام داده‌اند و تاریخ فوت را با تاریخ معاینه ده روز فاصله تشخیص می‌دهند. دکتر قانونی چنین تصور نموده علت این‌که مقتوله در هنگام مرگ دست و پا نزده به وسیله ضربه‌ای از پا درآمده است و در موقع خفه شدن قادر به دفاع از خود نبوده است. پس از معاینه جسد به شرح فوق اجازه دفن صادر می‌شود.

مجددا پرونده مربوطه به نظر آقای دادستان می‌رسد و دو مرتبه برای رسیدگی به شعبه دو به آقای خزاعی ارجاع می‌شود. دادستان چون علاقه‌منده بوده که این امر کشف شود و چون جنایت مزبور را از نزدیک مشاهده می‌کنند جدا تصمیم می‌گیرند حداکثر کوشش و فعالیت را برای پیدا کردن قاتل معمول دارند و کتبا شرح مفصلی مبنی بر آن‌که چون تاکنون بالغ بر ده فقره قتل یک‌نواخت شبیه به عملیات اصغر بروجردی [اصغر قاتل] با این تفاوت که نام‌برده اطفال ذکور را پس از انجام عمل شنیع به قتل می‌رسانده است و قاتل فعلی زنان را پس از انجام عملیات هتک ناموس به وضع فجیعی خفه کرده است به اداره آگاهی مشهد می‌نویسند و دستور می‌دهند چون این امر مهم و کشف آن مستلزم جدیت بیش‌تری است کمیسیونی تشکیل بدهند و سوابق قتل‌های گذشته را رسیدگی و راه‌حلی برای پیدا کردن قاتل به دست آورند. اداره آگاهی مشهد عکس مقتوله را به پاسبانان نشان داده و از آن‌ها هویت زن مقتوله را استفسار می‌کند.

پاسبان شماره ۶۰ پس از مشاهده عکس اظهار می‌دارد او را می‌شناسد و می‌گوید این زن همسر محمدعلی نامی است که در حدود دروازه بالاخیابان سکونت دارد. ابتدا پاسبان شماره ۶۰ را به بالاخیابان برده و محمدعلی نام را که پاسبان، شوهر مقتوله معرفی کرده پیدا می‌نمایند. نام‌برده پس از مشاهده عکس مقتوله اظهار می‌کند که این عکس همسر او نیست و او همسری داشته شبیه به صاحب عکس که او را مدتی است مطلقه نموده و او همسر حسین سوز شده و حسین سوز نیز او را طلاق داده و اخیرا همسر یک نفر موسوم به استاد امین شده است و نام او هم زهرا است. شبانه در مخصوص این موارد تحقیقات به عمل می‌آید و معلوم می‌شود که اظهارات محمدعلی صحیح است مع‌ذلک برای کشف حقایق محمدعلی را شبانه تحت مراقبت قرار می‌دهند.

محمدعلی در روز ۶ فروردین هنگامی که او را از کلانتری بخش ۱ به کلانتری بخش پنج می‌آورده‌اند و لباس‌های مقتوله را حمل می‌نموده به پاسبان همراه خود اظهار می‌دارد که مقتوله را از لباس‌هایش شناخته و می‌گوید مقتوله نامش نرگس معروف به بی‌بی نوغانی است و اظهار اطلاع می‌نماید که از یک نفر موسوم به سکینه شنیده است که چنین زنی در حدود نوغان بیست روز است مفقودالاثر شده است.

پس از استماع اظهارات نام‌برده فورا در صدد تعقیب و تحقیق از سکینه برمی‌آیند و روز هفتم فروردین سکینه را پیدا می‌کنند و او اظهار اطلاع می‌نماید که مفقوده دختر همسایه آن‌ها است که در کوچه اصغر بندرا سکونت دارد. ماموریت فورا به راهنمایی محمد و سکینه به محل مذکور رفته داخل منزل می‌شوند. پیرزنی را مشاهده می‌کنند و سکینه پیرزن را مادر دختر معرفی می‌کند.

بدوا در خصوص علائم مقتوله بدون آن‌که به پیرزن گفته شود چنین واقعه‌ای به وقوع پیوسته سوالاتی می‌شود. نام‌برده تمام نشانی‌ها را تطبیق با لباس و سر و صورت مقتوله می‌نموده بیان می‌نماید. مسلم می‌شود که مقتوله دختر همین پیرزن است. در مقابل سوال آن‌که «دخترت چند روز است برنگشته؟» می‌گوید: «یک روز پنج‌شنبه بعدازظهر پس از انجام کارهای منزل از خانه خارج شده و تاکنون برنگشته است.»

مادر مقتوله موسوم به فاطمه، فرزند رضا، شصت ساله، دارای فرزندانی به شرح زیر است: دو پسر و چهار دختر که یکی از آن‌ها نرگس بوده و تمام آن‌ها مردمانی نجیب و مجموعا خانواده‌ای تشکیل داده‌اند. فقط نرگس که همان زن معروف به بی‌بی نوغانی باشد از لحاظ اخلاقی زن سنگین و نجیبی به نظر نمی‌رسیده و مادر و خواهران و شوهران خواهرانش و برادرانش نسبت به او ظنین بوده و دل خوشی از او نداشته‌اند.

نرگس که همان بی‌بی نوغانی مقتوله است رسما دو شوهر اختیار نموده: شوهر اول او محمدعلی نام داشته که شش سال قبل فوت نموده است و بعد از آن شوهر دیگری به نام اکبر داشته. اکبر که در خیرآباد چناران سکونت داشته و شغل او چوبداری است چون نرگس از او خوشش نیامده به زور طلاق خود را از مشارالیه می‌گیرد و بعد از آن دیگر با این‌که خواستگاران زیادی داشته شوهر اختیار نمی‌کند و با مادر خود در منزلی که شوهران خواهر، و برادرانش در آن سکونت داشته‌اند زیست می‌کند.

در این موقع لباس‌های خون‌آلود نرگس که همراه مامورین بوده به مادرش نشان داده می‌شود. به محض آن‌که فاطمه مادر نرگس لباس‌های خون‌آلود را مشاهده می‌کند صدای ضجه و ناله او بلند شده و می‌گوید: «این لباس دختر من است که در آخرین روز خروج از منزل بر تن داشته» و می‌گوید: «چادر خود را تغییر داده است».

نرگس دارای چند صندوق لباس‌های مختلف بوده و طبق اظهار فاطمه، مادرش، این اواخر که از منزل بیرون می‌رفته مختصر توالت هم می‌کرده و روی هم رفته وضع زندگی آن‌ها آبرومند و دارای منزل شخصی و اثاثیه نسبتا آبرومند و خوبی بوده‌اند. مادرش اظهار می‌دارد که نرگس دختری بداخلاق و تندخو و زودرنج بوده و به نصیحت مادر و اطرافیان خود توجهی نداشته و عاقبت به مرگ او منتهی گردیده است.

ادامه دارد...