صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۵ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۶۰۴۲۶۶
تاریخ انتشار: ۵۹ : ۲۳ - ۰۷ اسفند ۱۳۹۹
تورق خاطرات چهره ها در «انتخاب»؛
خاطرات آیت الله هاشمی: در شهر به موزه رفتیم. دربارة آثار باستانی منطقه توضیحاتی دادند. نماز ظهر و عصر را به امامت من خواندیم. با اتوبوس به سوی مداین صالح رفتیم. تمامی ۲۰ کیلومتر مسیر، دره‌ای سرسبز بود. در کنار کوه‌ها، توده‌هایی از رمل‌های سفید جمع شده بود؛ گویا با طوفان‌های شدید فصلی جمع می‌شود.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

خاطرات روزنوشت مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۷۶، هرشب در «انتخاب» منتشر می‌‌شود. پیشتر، خاطرات ایشان از سال ۵۸ تا ۷۵ در سرویس تاریخ «انتخاب» به صورت روزانه پوشش داده شده است

بعد از نماز صبح، خاطرات دیروز را نوشتم؛ مفصل شد. همزمان فیلم ویدیویی‌آثار مقدس مدینه را که از طریق تلویزیون هتل گذاشته‌اند، نگاه می‌کردم؛ کار خوبی برای زوار است که معمولاً اینجا هستند.

جمعی از همراهان برای خداحافظی آمدندکه به مکه بروند. پس از توجه به جاذبه‌های سفر به مداین صالح، تصمیم گرفتند به جمع ما به پیوندندکه باعث مشکل جا در هواپیما شد. ساعت ده صبح به فرودگاه مدینه رفتیم و با دو فروند هواپیمای سی-130 سعودی به سوی استان العلا پروازکردیم.

در یک فرودگاه خاکی در کنار منطقه مغیراء فرود آمدیم. استاندار و مسئولان استان استقبال کردند. استاندار، امیر سدیری است. با اتومبیل‌ها به سوی مداین صالح حرکت کردیم. در مسیر به یک توقفگاه رفتیم که در صحرا برای پذیرایی و معارفه ترتیب داده بودند، در جایی که بوته‌های گز و طاق و قیچ و اسکمبیل خود رو فراوان بود. چند چادر بزرگ و مجلل برپاکرده بودند و گروهی جمازه سوار ما را همراهی می‌کردند.

از آنجا به شهر العلا رفتیم؛ شهری‌کشیده شده در طول یک دره سرسبز و کوهستانی. کوه‌های اطراف بسیار زیبا و خوشرنگ است و به آنها عروس‌کوه‌های عربستان می‌گویند. اشجار بیشتر نخل و مرکبات است و بیش از 100 چاه آنها را آبیاری می‌کنندکه قبلاً چشمه بوده و با پایین رفتن سطح آب، چاه حفرکرده‌اند. گفتند، باران در این منطقه بسیارکم می‌بارد و خصوصاً امسال که به قول آنها کمتر از 12 میلی‌متر است.

در شهر به موزه رفتیم. دربارة آثار باستانی منطقه توضیحاتی دادند. نماز ظهر و عصر را به امامت من خواندیم. با اتوبوس به سوی مداین صالح رفتیم. تمامی 20 کیلومتر مسیر، دره‌ای سرسبز بود. در کنار کوه‌ها، توده‌هایی از رمل‌های سفید جمع شده بود؛ گویا با طوفان‌های شدید فصلی جمع می‌شود.

در محل مداین صالح پیاده شدیم؛ منطقه جالبی است. دشتی است، پوشیده با شن و ماسه و در جای جای آن، کوه‌های کوتاه سنگی سر افراشته و اطراف آن را به صورت C یک رشته کوه احاطه‌کرده و به قول راهنما، همین شکل احاطه باعث شده‌که آنجا را به نام «حجر» بنامند؛ شبیه حجر اسماعیل و روستایی هم در منطقه است به نام «حجر» که هنوز سرپاست و احتمالاً می‌دهند همان حجر مذکور در قرآن باشد که کذب اصحاب الحجر والمرسلین. در اطراف چند تپه، اتاق‌ها و یا چند اتاق متصل ساخته شده که در کوه کنده شده‌اند.

گفتند، مجموعاً 140 واحد تاکنون کشف و ثبت شده است و برای خیلی از آنها اسمی گذاشته‌اند. سردر آنها هم شبیه به هم ساخته شده که کوه را خیلی صاف و جالب تراشیده‌اند و گاهی ده‌ها متر ارتفاع دارد. اگر اینها مربوط به قوم صالح باشد که حدود هفت هزار سال قبل ساخته شده، باید ابزار پیشرفته‌ای داشته باشند. از تعداد زیادی از آنها بازدیدکردیم.

چندکیلومتر آن طرف‌تر، کوهی را نشان دادند که ناقه صالح از آن بیرون آمده است. نظر غالب، این است‌که این منطقه همان است که در قرآن بارها آمده‌که پس از کشتن ناقه حضرت صالح، عذاب الهی بر قوم ثمود نازل شد و خانه‌های ساخته شده در دشت آنها را منهدم کرد و این بیوت ساخته شده در کوه‌ها ماند و خودشان هم هلاک شدند. همانجا گفت که نظر دیگر این است که سازنده اینها شخصی دیگر به نام صالح در تاریخ‌های مؤخر است و آن قدرها قدمت تاریخی ندارد و هنوز برای اکتشاف آثار مدفون در دشت حفاری نشده است.

سپس از یک کاروانسرای کوچک عهد اسلامی از 700 سال پیش و یک ایستگاه قطار عهد عثمانی در کنار آن بازدیدکردیم؛ البته خاندان سعودی، این خط را که تا مدینه امتداد داشته از بین برده‌اند. در سالن آنجاکه تعمیرگاه لکوموتیوها بوده، لکوموتیو و واگن هم وجود داشت.

از راه دیگری به همان توقفگاه صحرایی برای ناهار برگشتیم. همت زیادی برای نشان دادن عادات و رسوم در تهیه ناهار کرده بودند؛ گویا از ریاض به آنها گفته‌اند که ترتیبی عمل‌کنند تا آن برنامه رفتن به صحرا که در ریاض قرار بود بشود و نشد، اینجا عمل شود و شد.

شتری بریان کرده بودند، در سینی بزرگی و انواع غذاهای دیگر اطراف آن چیده بودند. سفره ما را دور آن چینده بودند. روی زمین نشستیم و غذا صرف شد؛ از مرغ و ماهی و کله و زبان و دل و قلوه و برنج و کباب تا ارده و عسل. آقای [حسین] محلوجی روزه بود؛ نذرکرده بود. آقای [عیسی] کلانتری هم کسالت داشت و در ماشین ماند.

سپس در خیمه دیگری که شبیه سیاه‌چادرهای ما، ولی بزرگ بود، چای و نعناع به سبک جالبی صرف شد؛ فکر نمی‌کردم اعراب این قدر باسلیقه باشند. در همان زمان، وقت نماز عصر شد. امیر آن طرف خیمه رفت و نماز خواند.

به فرودگاه رفتیم. هواپیمایمان در مراجعت، چرخی بر سر مداین صالح زد که منظره را از بالا ببینیم. مصاحبه‌ای با رادیو عربستان دربارة منطقه علاءکردم. مردم و مسئولان، خیلی از این سفر ممنون بودند و گفتند، اولین شخصیت عالی اسلامی هستم‌که به آنجا رفته‌ام.

نزدیک غروب به مدینه رسیدیم. اخبار را از کامپیوتر خواندم. آقای ایران‌منش آمد. توصیه‌ای برای نحوه ملاقات با شیعیان سخاوله کرد و از مشکلاتشان گفت. ساعت نُه و نیم شب به زیارت حرم مطهر رفتیم.