پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»؛ صبح خواستم استحمام کنم باز آب گرم نبود. انتظامالملک تلفون کرد. معلوم شد حضرات آمدهاند. ولی گفت پسفردا باید به لندن بروید و شما هم باید بیایید. چون دیشب با میرزا محمدخان قرار گذاشته بودم امروز پیش از ظهر اینجا بیاید منتظر او بودم. ضمنا کاغذهایم را مرتب میکردم. وقتی که آمد نواب همراهش بود. دیشب از لندن آمده. قدری صحبت کردیم و با هم بیرون رفتیم قدری گردش کردیم.
بعد نواب بر حسب قرارداد با انتظامالملک رفت که با او غذا بخورد و صحبت کار خودش را بکند. من هم با میرزا محمدخان رفتم ناهار خوردم و بعد از ناهار رفتم هوتل موریس نصرتالدوله [وزیر خارجه] را دیدم. معلوم شد مسئله لندن رفتن حقیقت دارد. پس کاغذی به دکتر لگرو و دیگری به مسیو د لا پرادل نوشته برای فردا وقت خواستم. دکتر لگرو ساعت ده وقت داد. یحییخان آمد قدری با او صحبت کردیم. او که رفت من برگشتم منزل باز به کاغذ و اسباب ور رفتم و نزدیک شام رفتم منزل میرزا محمدخان، چون خبر تصویب ماهیانه او رسیده بود. به او گفتم، خوشوقت شد، با آنکه متاثر بود از اینکه مجبور شده است از دولت توقع کند. خلاصه با هم شام خوردیم و آمدیم هوتل ما تا نصفشب صحبت کردیم.
انتظامالملک هم آخر وقت آمد قدری با هم بودیم. موضوع صحبت من و میرزا محمدخان غیر از مسائل علمی بیشتر احوال و اخلاق نواب بود که به کلی با مردم دیگر تفاوت دارد. ابدا ذوق و علم و محبت و رقت و احساس لطیفه در وجود او نیست، مادی صرف است و بس.
منبع: یادداشتهای روزانه محمدعلی فروغی، به کوشش محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش، تهران: بنیاد موقوفات دکتر افشار و سخن، چاپ هفتم، ۱۳۹۸، ص ۳۲۱.