صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۱۱ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۵۹۷۸۰۸
تاریخ انتشار: ۱۳ : ۲۰ - ۰۴ بهمن ۱۳۹۹
روزنامه‌گردی در «انتخاب»؛
سید غضنفر: «مردم مرا مستجاب‌الدعوه و امام زمان می‌دانند.»/ مهدی‌قلی مرید سید غضنفر: «... روز سیزده‌به‌در بود برای گردش از ده خارج شدیم و هنگام غروب که می‌خواستیم به ده مراجعت کنیم در بین راه به شیخ خلیل برخورد کردیم او... مطالب زننده‌ای نسبت به سید غضنفر بیان کرد. وقتی ما این حرف‌ها را شنیدیم دیگر نفهمیدیم چه شد و چهار بیل که در گوشه صحرا افتاده بود برداشتیم و او را کشتیم... ما فدایی آقا هستیم و تا عمر داریم جان خود را فدای او می‌کنیم و از هیچ چیز هم نمی‌ترسیم.»
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ ساعت ده صبح سه‌شنبه پنجم بهمن ۱۳۳۳ نخستین جلسه محاکمه سید غضنفر وزیری مدعی امامت و چهار نفر از مریدان او به اسامی مهدی‌قلی‌ ربیعی، حیدر ربیعی، سلطان‌علی خراسانی و عبدالحسین انصاریان به اتهام قتل شیخ خلیل رحمانی ساکن قریه «ون» کاشان در شعبه چهارم دادگاه جنایی مرکز به ریاست آقای شریف تشکیل شد. این دادگاه ده جلسه و تا هفدهم بهمن به طول انجامید و در اثنای آن سید غضنفر سکته کرد و درگذشت. اما در نهایت مریدانش هرکدام به اتهام قتل شیخ خلیل به چندین سال زندان با اعمال شاقه محکوم شدند. مشروح گزارش دادگاه‌های سید غضنفر و مریدانش از روز سه‌شنبه پنجم بهمن تا یک‌شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۳۳ به شرح زیر منتشر شد:

نخستین جلسه دادگاه؛ سه‌شنبه ۵ بهمن ۱۳۳۳

در جلسه دادگاه عده کثیری تماشاچی اجتماع کرده بودند و همه با علاقه خاصی می‌خواستند مردی را که دعوی کرده من امام سیزدهم می‌باشم تماشا کنند.

این دومین بار است که سید غضنفر در پشت میز متهمین در دادگاه می‌نشیند. اولین بار در زمان اعلیحضرت پادشاه فقید [رضاشاه] بود. وی در آن وقت در عیسی‌آباد محلات به سر می‌برد. طبق محتویات پرونده او توانسته بود با عوام‌فریبی عده‌ای مرید به دور خود جمع کند، مریدان ساده‌لوح سید غضنفر هر دستور که سید می‌داد اجرا می‌کردند. هنگامی که سید غضنفر از طرف مقامات انتظامی به اتهام تحریک مردم بازداشت شد و در زندان قم زندانی گردید عده‌ای از مریدانش به قم رفتند و مهدی‌قلی که یکی از محارم سید بود در زندان وی را ملاقات کرد.

او پیغام سید را به مریدان رسانید که نباید به دشمنان رحم و مروت به خرج داد. نیم ساعت بعد مهدی‌قلی‌ و سایر مریدان سید غضنفر به عیسی‌آباد رفتند، در عیسی‌آباد دو دسته زندگی می‌کردند: یک دسته طرفدار سید غضنفر بودند و دسته دیگر از وی تبعیت نمی‌کردند مهدی‌قلی و همراهانش هنگامی که وارد عیسی‌آباد شدند بلافاصله به تکیه قریه که مریدان سید در آن‌جا جمع شده بودند رفتند و پیغام سید غضنفر را به اطرافیان سید رسانیدند لحظه‌ای بعد عده کثیری مصمم به قتل و خون‌ریزی شده و از تکیه خارج شده و به حمام قریه که مخالفین در آن‌جا مشغول استحمام بودند رفتند در این حمام قریب دوازده نفر به دست مریدان سید غضنفر کشته شدند و قصد داشتند به قتل‌عام اهالی قریه بپردازند در این موقع مامورین انتظامی سید غضنفر و پنجاه‌و‌دو نفر از مریدانش را بازداشت کردند و برای محاکمه به تهران اعزام داشتند در آن زمان محاکمه مدعی امامت و مریدان او سر و صدای زیادی ایجاد کرد و اشعاری نیز در این باره سروده شد سید غضنفر و کسانش در دادگاه محاکمه و محکوم شدند و به زندان افتادند.

سی سال بعد یعنی در فروردین‌ماه امسال [۱۳۳۳] مجددا مریدان سید غضنفر دست به جنایت تازه‌ای زدند که برای دومین بار سید غضنفر و مریدانش به پای میز محاکمه کشیده شدند. سید غضنفر از چند سال قبل به این طرف به قریه «ون» که در حوالی کاشان است رفته بود و در آن‌جا زندگی می‌کرد. در این قریه نیز شخص مصممی به نام شیخ خلیل رحمانی زندگی می‌کرد. بین این شخص و سید غضنفر اختلافات شدیدی درباره عقاید سید پیدا شده بود و در نتیجه بروز این اختلافات غروب روز سیزدهم فروردین مهدی‌قلی و ۳ نفر دیگر از مریدان سید با بیل شیخ را در صحرا مقتول کردند.

مهدی‌قلی شخصا در دادگاه جریان کشتن شیخ خلیل را چنین تعریف کرد: «من و همراهانم برای زیارت آقا (اشاره به سید غضنفر) به ون آمده بودیم. روز سیزده‌به‌در بود برای گردش از ده خارج شدیم و هنگام غروب که می‌خواستیم به ده مراجعت کنیم در بین راه به شیخ خلیل برخورد کردیم او نسبت به ما بدگویی آغاز کرد من هرچه او گفت در جوابش گفتم آقا ما کوچک شما هستیم ولی وی مطالب زننده‌ای نسبت به سید غضنفر بیان کرد. وقتی ما این حرف‌ها را شنیدیم دیگر نفهمیدیم چه شد و چهار بیل که در گوشه صحرا افتاده بود برداشتیم و او را کشتیم بعد مردم ریختند که ما را بکشند ما فرار کردیم و در پشت‌بام منزل مسکونی سید غضنفر پنهان شدیم روز بعد مردم ما را گرفتند و تحویل ژاندارم‌ها دادند. باید این را هم اضافه کنیم ما فدایی آقا هستیم و تا عمر داریم جان خود را فدای او می‌کنیم و از هیچ چیز هم نمی‌ترسیم.»

[وی خطاب به رئیس دادگاه گفت:] «شما فکر خودتان را بکنید اگر مرا محکوم کنید روز قیامت دامن شما را خواهم گرفت.»

هنگامی که رئیس دادگاه از سید غضنفر سوال کرد: «شغلت چیست؟» وی گفت: «ثناخوان دولتم، دعاگوی ملتم.» سوال شد: «منزلت کجاست؟» در جواب اظهار داشت: «هرجایی که شب بشود آن‌جا منزل من است.» سید غضنفر در دادگاه اعتراف کرد: «من دعوی امامت نکرده‌ام من سیدم و بهایی‌ها برای این‌که تیشه به ریشه دین ما بزنند چنین شایعاتی درباره من منتشر کرده‌اند.»

محاکمه سید غضنفر تا آخر وقت امروز [سه‌شنبه ۵ بهمن ۱۳۳۳] ژ ادامه داشت و دنباله آن به جلسه فردا موکول شد.

 

دومین جلسه دادگاه؛ چهارشنبه ۶ بهمن ۱۳۳۳

ساعت ۹ و نیم صبح امروز [چهارشنبه ۶ بهمن ۱۳۳۳] شعبه چهارم دادگاه جنایی به ریاست آقای سید هاشم طباطبایی برای رسیدگی به اتهام سید غضنفر مدعی امامت و چهار نفر از مریدان او تشکیل گردید.

ابتدا رئیس دادگاه خطاب به سید غضنفر گفت: «به طوری که محتویات پرونده حاکی است از گفته مریدان چنین برمی‌آید که شما مسبب قتل مقتول بوده‌اید.»

سید غضنفر: «دروغ است، من مرید ندارم.»

رئیس خطاب به منشی دادگاه: «اعترافات مهدی‌قلی را قرائت کنید.»

اعترافات مهدی‌قلی مبنی بر این‌که مسبب این قتل سید غضنفر بوده است قرائت گردید.

سید غضنفر (با حال عصبانیت): «این‌ها از فرقه اسماعیلیه هستند و با من مخالف‌اند من عرض کردم سیدی هستم گوشه‌نشین.»

رئیس: «مریدان شما می‌گویند ما سید غضنفر را امام می‌دانیم و چون معجزاتی از او دیده‌ایم او را از رئیس فرقه اسماعیلیه بالاتر می‌دانیم.»

سید غضنفر: «دروغ است به من مربوط نیست. من چنین معجزه‌ای نکرده‌ام و این‌که می‌گویید من گفته‌ام که چهل سال پیش کدخدای ده خود را لعنت کرده‌ام خلاف حقیقت است زیرا من چنین چیزی نگفته‌ام من خودم را وقف فقرا کرده‌ام و وظیفه مهمان‌نوازی من بود وقتی این چهار نفر متهم حاضر به من پناه آوردند آن‌ها را به خانه‌ام راه بدهم.»

رئیس: «این‌که می‌گویند شما بیماران را شفا داده‌اید درست است؟»

سید غضنفر: «اولا این اشخاصی که می‌گویند مرید من هستند آقاخانی و شش‌امامی هستند در صورتی که من شیعه اثنی‌عشری می‌باشم. در مورد معجزه و شفا دادن بیمار باید بگویم که من چون قلب من از محبت خدا آکنده است لذا دعایم مستجاب می‌شود.»

رئیس دادگاه: «چگونه مهدی‌قلی که خود را مرید شما می‌داند به نظر شما از مخالفان می‌باشد؟! این شخص اشعاری در وصف شما سروده است، حتی در دادگاه گفت که ما حاضریم جان خود را در راه آقا فدا کنیم.»

سید غضنفر: «آن کسانی که آهنین مشت‌اند / دشمنان را به دوستی کشتند. آن‌ها آقاخانی هستند و من اثنی‌عشری. من احتیاج به مرید ندارم. آن‌ها مرا امام می‌دانند خدا لعنت کند آن کسانی را که این اتهام را به من می‌بندند.»

رئیس: «شما آقا خلیل مقتول را می‌شناسید؟ آیا او خراسانی بود؟»

سید غضنفر: «به من ارتباطی ندارد، من نمی‌دانم.»

رئیس خطاب به مهدی‌قلی: «آیا مطالبی که اکنون بیان کردید صحبت دارد؟ شما قاتل هستید یا سید غضنفر؟»

مهدی‌قلی: «من حتی امضای خود را خوب نمی‌توانم بکنم ولی تمام این لعنت‌ها را آقا یکی‌یکی به ما یاد داده است من چهل سال است که خدمت آقا ارادت دارم ما جان‌مان کف دست‌مان است و حاضریم آن را در راه آقا فدا کنیم. ما این آقا را از آقاخان بالاتر می‌دانیم. مردم محلات می‌دانند که من غیر از مکتب‌خانه در جای دیگری تحصیل نکرده‌ام ولی به خدا و پیغمبر خدا و ائمه اطهار ایمان دارم. این‌که می‌گویند آقا خود را امام دوازدهم می‌داند صحیح نیست چون مردم محلات از آقا برگشته‌اند ما آقا را (اشاره به سید غضنفر) بالاتر از او می‌دانیم و وی را پیشوای خود می‌شناسیم.»

رئیس: «این لعنت‌نامه‌ها را سید غضنفر در کجا به شما یاد می‌داد؟ در صورتی که شما گفتید که ما اجازه رسیدن به حضور آقا را نداشتیم.»

مهدی‌قلی: «خود آقا در اطاق می‌ایستاد و می‌گفت من لعنت‌نامه‌ها را به فارسی و عربی می‌گویم و شما تکرار کنید تا حفظ شوید و بعد آن‌ها را بیان می‌کرد.»

رئیس: «آقا می‌گوید من اثنی‌عشری هستم و شما دشمنان او هستید.»

مهدی‌قلی: «ما کاری به عقیده آقا نداریم، عقیده شخصی من و هم‌فکرانم فدا کردن جان در راه آقا می‌باشد ما محبت به آقا داریم.»

رئیس خطاب به سلطان‌علی (یکی دیگر از متهمین): «شما در بازپرسی گفته‌اید که یکی از دشمنان سید غضنفر را کشته‌اید، جریان چیست؟»

سلطان‌علی: «او به آقا فحش داد ما بیل‌ها را از صحرا برداشتیم و چهار نفری او را زدیم و من از دشمنی بین او و آقا اطلاعی ندارم.»

دادستان: «لازم است قبلا مطالبی به عرض دادگاه برسانم؛ مهدی‌قلی متهم ردیف اولِ کیفرخواست در سال ۱۳۱۱ یعنی ۲۲ سال قبل صحنه خونینی در قریه سادات با مریدان خود به وجود آورد. یادم می‌آید که او را محاکمه و محکوم کردند و بعد از ۲۲ سال مجددا شخص بی‌گناهی را به قتل رسانیده چنان‌چه می‌دانیم و متهمین اقرار کرده‌اند این‌ها سیدی را به دستور سید غضنفر به قتل رسانیده‌اند. آن‌ها مطالب ضد و نقیضی ایراد می‌کنند. سید غضنفر یک بار می‌گوید من فقیرم ضعیفم، در جای دیگر ادعای امامت می‌کند. اگر فقیر است مهمانی‌هایی که می‌داد و یکصد نفر را که دعوت می‌کرد چیست؟! اگر امام است چرا مردم را سرکیسه می‌کرد؟ او چکاره بود که از مردم پول می‌گرفت و به دیگران می‌داد؟ مطابق دین مبین اسلام پول گرفتن فقط به عنوان خمس و زکات باید باشد آیا او صاحب فتوی است؟! مهدی‌قلی و سایرین اعتراف صریح کرده‌اند. طبق ماده ۲۸ قانون اجرایی کسانی که منشأ جرم هستند و به واسطه تحریک آن‌ها قتل به وقوع می‌پیوندد باید مجازات شوند. یکی از متهمین گفته که قتل به دستور صریح سید غضنفر بوده و ما حتی آب بدون دستور آقا نمی‌خوردیم و طبق صورت‌مجلسی که در شهربانی کاشان موجود است سید خلیل به دستور سید غضنفر کشته شده است. جرم انتسابی به متهمین محرز است است و تقاضای اشد مجازات آن‌ها را از دادگاه خواستارم.»

ذوالمجد، وکیل شاکیان خصوصی [بعد از اظهار مطالی در مورد عمل ارتکابی مریدان سید غضنفر]: «دادگاه باید متهمین را به اشد مجازات محکوم نماید.»

در این موقع که ساعت یازده و نیم بود چند دقیقه تنفس اعلام گردید. مقارن ساعت دوازده مجددا جلسه دادگاه تشکیل شد؛

آقای صابری وکیل‌مدافع ورثه مقتول [ضمن قرائت لایحه دفاعیه خود و شرحی در باب پیدایش فرقه اسماعیلیه و هدف اصلی آن]: «سید غضنفر در اعترافات خود گفته است که دولت آمریکا ۳۰۰ هزار دلار و ۵۲ کشتی جنگی و مقدار زیادی مهمات برای من فرستاده و دولت ایران آن‌ها را غصب نموده است.»

(خنده شدید حضار – زنگ رئیس)

صابری: «سید غضنفر شیعه اثنی‌عشری نبوده و مرتد شده است و تقاضای صدور حکم مجازات شدید درباره او می‌نمایم. اگر می‌خواهید برای سومین مرتبه جلوی قتل عده‌ای بی‌گناه را بگیرید لازم است که متهم اعدام گردد و محکومیت او هیچ مانع وجدانی و قانونی نداشته و ندارد. این شخص (سید غضنفر) خود را در ردیف علی آن مرد بزرگوار عالی‌قدر قرار می‌دهد این شخص جاهل و کذاب است طبق رویه دینی آن‌ها هرکس که از دین اسماعیلیه خارج باشد مرتد است یعنی ریختن خونش حلال است. او دوازده امامی نیست.»

سید غضنفر: «من دوازده امامی هستم و لعنت بر کسی که مرا اسماعیلیه بخواند و...»

صابری: «تو دروغ می‌گویی، تو در خلوت می‌گویی من از فرقه اسماعیلیه هستم و در ظاهر می‌گویی نیستم. اگر به دستور تو نبود چرا باید مریدانت شیخ خلیل را به قتل برسانند؟»

سید غضنفر [با صدای بلند]: «به من چه؟ من اثنی‌عشری هستم.»

(خنده حضار – زنگ رئیس)

چون قرائت لایحه دفاعی آقای صابری تا ساعت یک بعدازظهر طول کشید رئیس دادگاه ختم جلسه را اعلام داشت و بقیه محاکمه به ساعت هشت‌ونیم صبح فردا [پنج‌شنبه ۷ بهمن ۱۳۳۳] موکول گردید.

در جلسه امروز [چهارشنبه ۶ بهمن ۱۳۳۳] محاکمه سید غضنفر آقای وزیرمختار سوئیس و یکی از اعضای سفارت کبرای فرانسه برای تماشا حضور یافته بودند.

 

سومین جلسه دادگاه؛ پنج‌شنبه ۷ بهمن ۱۳۳۳

ساعت ده صبح امروز [پنج‌شنبه ۷ بهمن ۱۳۳۳] سومین جلسه محاکمه سید غضنفر مدعی امامت به ریاست آقای شریف در سالن دادگاه جنایی تشکیل شد؛

آقای صابر وکیل‌مدافع شاکی خصوصی: «این آقایان قسم خوردند، سوگند دروغ یاد کردند. این‌ها می‌گویند ما به مقدسات طریقه اثنی‌عضری اعتقاد داریم ولی دروغ می‌گویند زیرا مرام و ایده آن‌ها مطابق فرقه اسماعیلیه است. حالا درباره عقیده سید غضنفر صحبت می‌کنیم. از آقای مهدی‌قلی می‌پرسند چرا به آقا ایمان پیدا کردی؟ می‌گوید سی‌وسه سال است به آقا ارادت می‌ورزم، آقا امام زمان من است. مهدی‌قلی این مطلب را چندین بار بیان کرده است. سید غضنفر می‌گوید من از اولیا هستم ولی در کتاب اولیا اسمی از حضرت سید غضنفر به ما ابلاغ نشده (خنده حضار). چه در دستگاه انبیا، چه در دستگاه اولیا همیشه ذکری از پیغمبران آینده به میان آمده است. عیسی گفت بعد از من شخص دیگری می‌آید ما چه از لسان پیغمبر اسلام چه از زبان قرآن اسلام سید غضنفری نشنیدیم، پس ادعای او صحیح نیست. او یک مرد عامی مزور است. دعوی وی غلط است. منطق ندارد، اساس ندارد. آقایان این چهار نفر را من از لحاظ ثبات قدم و تهور تقدیس می‌کنم. آقا هنگامی که در قم چند سال پیش توقیف شده بود گفته است که قم برای من کوفه عجم است همچنان که در کوفه عرب جدم علی را زدند. آقایان قضات آیا این خجالت‌آور نیست، شرم‌آور نمی‌باشد؟! این گفته‌ها به نظر من و به نظر تمام مسلمانان جهان کفر است.

سید غضنفر: «خدا لعنت کند دروغ‌گوها را.»

صابری: «آقایان! این مرد نمی‌تواند معتقدات خلق را به هم بزند

سید غضنفر: «خدا لعنت کند.»

صابری: «یا گفته‌های او جز ادعایی پوچ و بی‌اساس مفهوم دیگری دارد؟! او می‌گوید من مستجاب‌الدعوه هستم. این گفته او هم دروغ است. آقایان قضات! در دنیا مخصوصا در هندوستان هزاران نفر مرتاض زندگی می‌کنند که عملیات شگفت‌آور آن‌ها حیرت‌آور است. سید غضنفر حتی یک قسمت از عملیات مرتاض هندی را به ما نشان نداده است او می‌گوید من دعوی امامت نکرده‌ام ولی مدعی است که کوری را سال‌ها پیش شفا داده است. آیا معنی مستجاب‌الدعوه بودن این است؟! به عقیده من سید غضنفر به قواعد اسلامی آشنا نیست، او نماز نمی‌خواند.»

سید غضنفر: «خدا لعنت کند مرتد را.»

صابری: «گفته‌های او همه ادعاست و برای فریب اشخاص عوام ساده‌لوح است. باز هم جای شکرش باقی است که آقا دعوی نبوت نمی‌کند، دعوی اعجاز نمی‌کند. آقا می‌گوید من کرامت دارم، حامی فقرا هستم. از او سوال کنید تو اگر حامی فقرا هستی به چه حقی پول ضیافت و مهمانی از میهمانان می‌گرفتی. اعجاز او به طوری که خودش می‌گوید این است که پول از مردم بگیرد و نان بخورد یعنی این‌که تسخیرا حمق بکند یعنی از وجه ناقابلی که پسر مهدی‌قلی در قبال یک روز کار از کارخانه سیمان می‌گرفت مازادش را آقا به جیب بزند.»

سید غضنفر: «خدا لعنت کند مشرک را.»

صابری: «مهدی‌قلی متهم ردیف یک و رهبر مریدان سید غضنفر که به اتهام قتل و خون‌ریزی با آقا در زندان به سر می‌برده است می‌گوید چهل‌وهشت ساعت به سید غضنفر نان و آب ندادند و با وجود این مثقالی از وزن آقا کاسته نشد! آقایان! در طب امروز ثابت شده است که اگر شخصی ۶۰ روز هم غذا نخورد زنده می‌ماند به علاوه آقای مهدی‌قلی‌خان از کجا آقا را وزن کرده مگر در زندان قپان هم هست؟! این‌ها خرافات است. آقای حبیب آقا ولی به نظر شما اعجاز است؟!»

سید غضنفر: «من سیدی هستم بی‌بضاعت. هرکس این ادعا را کرد خدا لعنتش کند. من سیدی هستم گوشه‌نشین.»

در این موقع اشک از دیدگان مریدان سید جاری شد.

صابری: «گرفتن روح از بدن یک انسان زنده عمدا و با تصمیم قبلی عمل خبیثی است با این‌که این مرد (اشاره به سید غضنفر) زحمات زیادی کشیده که قضیه کشتن حاج آقا شیخ آقا خلیل کشف نشود خوشبختانه خلاف سعی او را بیانات و گفته‌های یکایک متهمین ثابت کرده است. من دلایلی از خود پرونده به عرض می‌رسانم که این آقایان عمدا و به اراده قبلی این مرد را کشته‌اند. از اعترافات متهمین و گزارش‌های ژاندارمری و ناظرین این مطلب معلوم می‌شود.»

 

چهارمین جلسه دادگاه؛ شنبه ۹ بهمن ۱۳۳۳

ساعت ده و نیم صبح دیروز [شنبه ۹ بهمن ۱۳۳۳] چهارمین جلسه محاکمه سید غضنفر در سالن دادگاه جنایی به ریاست آقای شریف و با حضور متهمین و وکلای مدافع و عده زیادی از تماشاچیان تشکیل شد؛

آقای احسان وکیل‌مدافع شاکی خصوصی: «قدر مسلم این است که قتلی واقع شده و این چهار نفر هم با هم در این قتل مشارکت نموده‌اند ولی این متهمین صریحا اعتراف کرده‌اند که ما این شخص را کشته‌ایم و اگر لازم باشد اشخاص دیگر را هم می‌کشیم و من می‌خواهم بدانم که آیا این اشخاص دلبستگی به خانواده و حیات خود ندارند؟! پس از این مطلب من نتیجه می‌گیرم که تمام این اعمال را به تحریک سید غضنفر و به دستور او مرتکب شده‌اند و کمترین انفعال وجدانی هم از این قضیه ندارند و فقط برای مولای خود سید غضنفر غصه می‌خورند و مطابق اظهارات خود متهمین که گفته‌اند ما مرحوم حاج خلیل را می‌شناختیم و با او هیچ‌گونه دشمنی و دعوایی نداشته‌ایم می‌توان گفت که در حقیقت قاتل اصلی خود سید غضنفر می‌باشد زیرا هیچ دلیل و منطقی برای قتل وجود نداشته فقط گفته‌اند چون این شخص به آقا فحش داده بود ما به دستور آقا او را کشتیم.»

سید غضنفر: «از جان گذشته را به مرید احتیاج نیست. من سیدی هستم گوشه‌گیر و بی‌عرضه. من در این کارها دخالت نداشته‌ام.»

احسان: «چون این اشخاص این سید را مرشد خود می‌دانستند با کمال جسارت مرتکب قتل شده و اعتراف هم کرده‌اند. سید غضنفر پدرش رشتی است و خودش هم سواد ندارد ولی می‌گوید من مستجاب‌الدعوه هستم!»

سید غضنفر: «مردم مرا مستجاب‌الدعوه و امام زمان می‌دانند.»

احسان: «در دفعه قبل یازده نفر را به دستور این سید در حمام کشتند و این دفعه نیز این قتل را مرتکب شده‌اند. سید غضنفر در دفعه قبل تبرئه شد و این دفعه هم با گفته‌های پوچ و بی‌سروته خود که می‌گوید از جان گذشته را به مرید احتیاج نیست می‌خواهد تبرئه شود و برای دفعه سوم کشتار دیگری راه بیندازد.»

سید غضنفر: «این اشخاص از فرقه اسماعیلیه هستند و دروغ می‌گویند.»

احسان: «این سید غضنفر می‌گوید من شیعه و اثنی‌عشری هستم، نماز نمی‌خواند و می‌گوید من ۳۰ سال است که حمام نرفته‌ام و واقعا جای تاسف است که این آدم کثیف و جنایتکار در گفتارهای خود نامی از علی و آل علی ببرد. چون سید غضنفر رئیس و رهبر این دسته بوده پس قتل را باید در حقیقت از طرف سید غضنفر دانست و من نیز تقاضای اشد مجازات این شخص را دارم.» [بعد از تنفس] آیا رواست که شخصی که بهترین ایام خود را در تحصیل علوم دینی گذرانیده در حالی که به ملک مزروعی خود برای تهیه معاش فرزندان خود رسیدگی می‌کرده بدون سلاح و دفاع کشته شود و از طرفی مطابق گفته مهدی‌قلی باید کار را از بن و بیخ علاج کرد زیرا امثال مهدی‌قلی زیاد پیدا می‌شود. این شخص می‌گوید من سواد ندارم و حمام نمی‌روم و گوشت نمی‌خورم و اثنی‌عشری هستم چگونه فهمید فرق اثنی‌عشری و اسماعیلیه چیست؟! هیأت محترم قضات فکر کنید در این‌جا جنازه حاج شیخ خلیل هست و خانواده یتیم او نیز حاضر است و این چهار نفر نیز که صریحا به کشتن اعتراف کرده‌اند حضور دارند پس وجود حضرت سید غضنفر برای چیست؟ و این نیست مگر میل و رغبت این سید به امام و پیشوا شدن ولی از شما آقایان تقاضا می‌کنم که مواظب باشید خون مرحوم حاج شیخ خلیل رحمانی پایمال نشود و سید غضنفر هم دوباره خندان از روی پل عدالت نگذرد.»

 

پنجمین جلسه دادگاه؛ دوشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۳۳

جلسه محاکمه امروز [دوشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۳۳] سید غضنفر و متهمین دیگر با حضور عده‌ای تماشاچی در دادگاه جنایی تشکیل شد؛

آقای فقیهی شیرازی وکیل‌مدافع سلطان‌علی و عبدالحسین دو نفر از متهمین: «قاتل اصلی مهدی‌قلی است که سابقه آدم‌کشی و جنون دارد و این دو نفر هم به تحریک مهدی‌قلی مرتکب جنایت شده‌اند.»

آقای میراحمدیان وکیل‌مدافع سید غضنفر: «با اتهاماتی که به این سید بدبخت و گوشه‌گیر نسبت داده‌اید او را امامزاده می‌کنید و به عقیده من بهتر است مطابق قانون حکم تبعید او را صادر نمایید.»

در این وقت جلسه ختم و دنباله محاکمه به فردا صبح موکول گردید.

 

ششمین جلسه دادگاه؛ سه‌شنبه ۱۲ بهمن ۱۳۳۳

ساعت ۹ صبح امروز [سه‌شنبه ۱۲ بهمن ۱۳۳۳] ششمین جلسه محاکمه سید غضنفر مدعی امامت به ریاست آقای شریف در شعبه چهارم دادگاه جنایی تهران تشکیل شد؛

آقای تمدن نماینده دادستان: «من دلایلی دارم که سید غضنفر شخص شقی و پست‌فطرت است. هنگامی که مهدی‌قلی از قم بازگشت و حاج خلیل را کشت به نزد سید رفت و به او گفت شما دیگر دشمن ندارید و وقت آن است ظهور کنید. اصولا این سید مرتد است. او می‌گوید به دلیل آن‌که به بیماری سودا مبتلا هستم دوازده سال است حمام نرفته‌ام! من از دادگاه تقاضا دارم که طبق مواد قانونی سید غضنفر را به اشد مجازات محکوم نماید.»

ذوالمجد، وکیل‌مدافع شاکی: «در چند سال قبل قتلی در پشت گدار واقع در قریه محلات قم واقع شد و پس از تحقیقات زیاد سید غضنفر مسبب قتل شناخته شد و بازداشت و محاکمه گردید. او در محکمه به قدری خود را مظلوم جلوه‌گر ساخت که خود را چنگ دادگاه نجات داد. سید غضنفر بعد از رهایی از زندان مجددا به عین‌آباد رفت و بالاخره ماجرای سربریدن عده‌ای را در حمام درست کرد.» [ناطق سپس در پیرامون اقدامات سید غضنفر مطالبی ایراد کرد و از دادگاه درخواست کرد که اشد مجازات را درباره سید و مریدان او در نظر بگیرند.]

 

هفتمین جلسه دادگاه؛ چهارشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۳۳؛

صبح امروز [چهارشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۳۳] جلسه محاکمه سید غضنفر مدعی امامت و مریدان او در دادگاه جنایی به ریاست آقای اصغر شریف تشکیل گردید. ابتدا نامه‌ای از طرف سلطان‌علی و عبدالحسین دو نفر از متهمین قرائت شد که به موجب آن متهمین آقای شیرازی را از وکالت خود عزل کرده و آقایان نورآذر و میراحمدیان را به وکالت خویش انتخاب کرده بودند. سپس آقای صابر وکیل‌مدافع شاکی خصوصی شروع به صحبت نمود؛

صابر وکیل‌مدافع شاکی خصوصی: «اولا من عقیده دارم که مریدان سید، جانی بالفطره نیستند و در اثر هم‌نشینی و مجالست با این سید حقه‌باز به این عمل اقدام کرده‌اند. من مکرر گفته‌ام و باز هم می‌گویم قتل این شیخ روحانی طبق توطئه قبلی بوده و هیچ‌گونه نزاع و زد و خوردی هم در کار نبوده است. و اما مسئله معاونت سید غضنفر از این‌جا معلوم می‌شود در موقعی که چهل نفر به ملاقات سید می‌آیند وی چهار نفر شقی‌ترین آن‌ها را انتخاب کرده و می‌گوید روز سیزده عید به دیدن من بیایید و در آن روز این قتل به دستور وی صورت می‌گیرد.»

سید غضنفر: «خدا لعنت کند کسی را که به من تهمت می‌زند. من به مرید احتیاج ندارم.»

صابر: «اگر این سید را آزاد کنید محققا یک محاکمه دیگر برای دفعه چهارم تشکیل خواهد شد و این‌که وکیل‌مدافع او تقاضای تبعیدش را کرده خود دلیل بارزی بر محکومیت او است و من بنا به اقرار و اعتراف متهمن تقاضای مجازات آن‌ها را از دادگاه می‌نمایم.»

رئیس دادگاه خطاب به متهمین: «آخرین دفاع خود را بیان کنید.»

متهمین آخرین دفاع خود را به وکلای خود واگذار کردند. در این وقت آقای نورآذر وکیل چهار نفر متهمین مزبور شروع به دفاع کرد ولی چون وقت گذشته بود جلسه تعطیل گردید و بقیه دفاع به جلسه فردا موکول شد.

 

هشتمین جلسه دادگاه؛ پنج‌شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۳۳؛

ربع ساعت از تشکیل جلسه دادگاه نگذشته بود ناگهان حال مزاجی سید غضنفر منقلب گردید و در حالی که رنگ از چهره او پریده بود به حال اغما روی میز مقابل خود افتاد. رئیس دادگاه که این منظره را دید بلافاصله با نواختن زنگ تنفس اعلام کرد و به مامورین دستور داد که تماشاچیان را از دادگاه خارج کنند.

دادگاه با وقوع این جریان وضع بی‌سابقه‌ای پیدا کرده بود از گوشه و کنار صدای تماشاچیان که فریاد می‌زدند سید غضنفر سکته کرده است به گوش می‌رسید.

وضع مریدان سید غضنفر پس از مشاهده حال او بسیار جالب توجه بود مهدی‌قلی که تصور می‌کرد پیشوای خود را از دست داده است با دو دست توی سر خود می‌کوبید و آهسته می‌گفت: «ای وای آقا از دار دنیا رفتند!...» سایر مریدان سید غضنفر نیز وضعی به همین حال داشتند.

[...] رئیس دادگاه بلافاصله دستور داد مهدی‌قلی و سایر متهمین را به زندان منتقل نمایند و بعد از این‌که سالن دادگاه از تماشاچیان خالی شد بلافاصله جریان عارضه سکته سید غضنفر به پزشک قانونی اطلاع داده شد. [...]

آقای شریف ریئس دادگاه اعلام کرد که جلسه محاکمه سید غضنفر به علت عارضه کسالت ناگهانی او به عنوان تنفس تعطیل و تا روز شنبه به تاخیر می‌افتد.

 

سید غضنفر مرد!

در آخرین جلسه محاکمه سید غضنفر و مریدان او ناگهان متهم دچار یک مرض قلبی گردید به طوری که در سالن محاکمه به وی آمپول تزریق کردند و وی بلافاصله به بیمارستان بازداشتگاه موقت شهربانی منتقل گردید. سید غضنفر تا مدتی در حال اغما بود و تحت نظر پزشکان معالجه می‌شد، دیروز [جمعه ۱۵ بهمن ۱۳۳۳] حال وی کمی بهتر شد به طوری که توانست چند کلمه صحبت کند و همه امید داشتند که بتواند به زودی در جلسات محاکمه حاضر شود اما امروز صبح دوباره به طور ناگهانی حال او رو به وخامت گذاشت به طوری که پرستارانش متوحش شده جریان را به اطلاع پزشکان رسانیدند. بنابراین آقای بدیهی بازپرس شعبه ۱۳ دادسرای تهران و آقای دکتر میرحقانی پزشک قانونی به بیمارستان رفتند ولی چند دقیقه قبل از ورود آنان یعنی در حدود ساعت هشت‌ونیم بدون این‌که نتیجه‌ای از معالجه و تزریقات لازم گرفته شود بیمار فوت کرده بود. در هنگام معاینه جسد، آقایان خلیل تمدن معاون دادسرای استان یک و دکتر الهی و رئیس بهداری زندان موقت سرهنگ ناظمی و سرهنگ شفقی رئیس و معاون زندان حضور داشتند بعد از این‌که معاینه کامل به عمل آمد چون هیچ‌گونه علائم شکستگی، مسمومیت سوختگی و خفگی در بدن متوفی وجود نداشت علت مرگ بیماری قلبی و ضعف مزاج تشخیص داده شد و اجازه دفن به نام سید غضنفر فرزند عبدالوهاب وزیری ۸۲ ساله صادر شده و جنازه تحویل مامورین زندان گردید تا اقدام به دفن جسد شود. از قرار معلوم سید غضنفر قبل از مرگ هیچ‌گونه اظهار و وصیتی نکرده و کسی نیز از بستگان او برای تحویل گرفتن جنازه مراجعه نکرده است. [اطلاعات؛ شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۳۳]

 

نهمین جلسه دادگاه؛ شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۳۳

امروز [شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۳۳] پس از اطلاع از مرگ سید غضنفر جلسه محاکمه تشکیل شده و منشی دادگاه مرگ متهم را اعلام کرد. سپس آقای نورآذر وکیل‌مدافع متهمین یک آیه از کلام‌الله مجید قرائت نموده برای سید غضنفر طلب مغفرت کرد.

در این موقع مهدی‌قلی مرید متعصب سید غضنفر با آن‌که رئیس دادگاه اجازه نمی‌داد با حالت گریه فریاد زد: «دشمنان سید به آرزوی خود رسیدند، بهتر است دیگر از او صحبتی نشود، سید غضنفر به جدش رسید.»

سپس سایر متهمین نیز زیر لب شروع به خواندن آیاتی کردند و در عین حال آهسته گریه می‌نمودند...

آن‌گاه آقای نورآذر به سخنان خود چنین ادامه داد: «سید غضنفر حالا دیگر وجود ندارد، این متهمین آلت مقاصد او بوده‌اند و با از بین رفتن متهم اصلی محاکمه چهار نفر مریدان وی نیز بی‌مورد است.» [اطلاعات شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۳۳]

 

دهمین جلسه دادگاه؛ یک‌شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۳۳

صبح روز یک‌شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۳۳ محاکمه ۴ نفر مریدان سید غضنفر که حالا دیگر فوت کرده بود، در شعبه ۴ دادگاه جنایی به ریاست آقای علی‌اصغر شریف تشکیل گردید؛

رئیس دادگاه خطاب به متهمین: «شروع به اظهار آخرین دفاع خود نمایید.»

آنان آخرین دفاع را به وکیل‌مدافع خود آقای نورآذر محول نمودند.

نورآذر وکیل‌مدافع متهمین: «مهدی‌قلی و سه نفر دیگر جانیان بالفطره نیستند و بر حسب اتفاق این جرایم روی داده است و هیچ‌کدام مجرم نمی‌باشند. از محضر دادگاه تقاضا می‌کنم که متهمین را تبرئه کنند یا این‌که مجازات ایشان را به حداقل مجازات مطابق ماده ۱۷۵ تخفیف دهند.»

سپس آقای میراحمدیان از طرف مهدی‌قلی بیانات وکیل‌مدافع را تصدیق نمود.

جریان دادرسی در ساعت ده و ربع پایان یافت و هیأت رئیسه دادگاه برای صدور رای وارد شور گردیدند.

تماشاچیان دادگاه خیال داشتند تا صدور رای در سالن باقی بمانند ولی به آنان اعلام شد که صدور رای تا دو ساعت دیگر صورت نخواهد گرفت و دادگاه را ترک گفتند. متهمین نیز تحت‌الحفظ به اطاق دیگر منتقل شدند.

مهدی‌قلی با صدای بلند می‌گفت: «لباس‌های سید غضنفر را به من بدهید من لباس‌های او را لازم دارم!...»

و دیگران نیز با اضطراب زیاد با هم صحبت می‌نمودند.

خانواده‌های متهمین در کریدور دادگستری اجتماع کرده زن‌ها گریه می‌کردند و به سر و صورت خود می‌زدند.

سرانجام پس از یک ساعت و نیم شور دادگاه برای اعلام رای صادره تشکیل گردید.

متهمین در جایگاه خود قرار گرفتند و رای صادره نسبت به چهار نفر متهمین به قتل حاج شیخ خلیل رحمانی در قریه ون کاشان چنین اعلام شد:

مهدی‌قلی محکوم به پانزده سال زندان با اعمال شاقه؛

حیدرقلی محکوم به ده سال زندان با اعمال شاقه؛

عبدالحسین و سلطان‌علی نیز هریک محکوم به ده سال زندان با اعمال شاقه؛

رای دادگاه قابل فرجام می‌باشد. به محکومین پس از صدور رای تقاضای فرجام نمودند و بلافاصله توسط مامورین به زندان منتقل شدند.