پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»؛ روز شنبه دوم بهمن ۱۳۲۷، ۹۷ سال پس از قتل امیرکبیر، عباس اقبان مورخ و ادیب مشهور ایرانی، طی یادداشتی در روزنامه اطلاعات پیشنهاد داد که مجسمه امیرکبیر در محله «امیرآباد» تهران، قریهای که توسط خود امیر در نخستین سالهای سلطنت ناصرالدینشاه آباد شده بود، نصب شود. متن کامل این یادداشت به این شرح بود:
نام امیرآباد را که قریهایست در پنج کلیومتری شمال غرب طهران و مدتی در ضمن جنگهای اخیر مقر سربازان آمریکایی و ایستگاه رادیویی ایشان بود و حالیه به اصطلاح جدید «کوی دانشگاه» است و چندین صد نفر از محصلین مدارس عالیه ما شبانهروز در آنجا سکونت دارند همه کس شنیده است، اما کمتر کسی میداند که بانی این آبادی امیرکبیر بوده و به همین جهت هم آنجا را امیرآباد خواندهاند.
بلی امیرآباد هم مثل بازار امیر و کاروانسرای امیر و تیمچه امیرنظام از احداثات آن مرد نامی است.
امیر پس از آنکه به صدارت نشست به رسم وزرای قاجاریه همچنانکه قبل از او حاجی میرزا آقاسی قریه «عباسآباد» را در خارج از طهران «بین دو جاده امروزی شمیران» آباد کرده بود و بعدها نظامالملک «نظامآباد» و میرزا یوسف مستوفیالممالک «یوسفآباد» را دایر ساختند، عمارت و باغ و آبادی «امیرآباد» را احداث نمود و هر وقت که فراغتی مییافت برای استراحت یا تحریراتی که سری فارغ میخواست به آنجا میرفت و در مراسلاتی که به ناصرالدینشاه نوشته مکرر از رفتن خود به امیرآباد صحبت میکند مثلا در یکی از همان مراسلات چنین مینویسد: «امروز صبح رفتم جای سربازخانهها را مشخص کردم بعد به امیرآباد رفته تا شام مشغول تحریرات و جواب و سوال سلیمانخان بودم، بعد از فراغت مراجعت کردم.»
یکی دیگر از مراسلات امیر خطاب به شاه که در آنجا نیز از امیرآباد ذکری میکند مراسله ذیل است که عینا نقل میشود: «قربان خاک پای همایونت شوم دستخط همایون زیارت شد، مقرر فرموده بودند امروز چه میکرد، تا یک ساعت بعدازظهر جناب وزیرمختار بود، بعد از رفتن سوار شده به کاروانسرا رفت و از آنجا به قریه امیرآباد رفت. حالا مراجعت کرده میهمان دارد، میخواهد مشغول دعاگویی وجود همایون شود. فردا نمیداند تکلیف چیست. دیگر در باب فرمایشات که فرموده بودند محتاج شرفیابی است، تفنگچی نوائی و کلبادی مدتی است رسیده در دروازهها هستند. دودانگه که مرخص شده سرکرده آنها را گفتم محمودخان به حضور همایون آورده استدعای خلعت نماید که مرخص شده برود. زیاده جسارت نورزید.»
سابقا بعضی از اهل بصیرت میگفتند که هرکس هر آرزویی دارد چنانچه در دوره زندگانی خود به آن نرسد پس از مرگ لااقل قسمتی از امید و آرزوی او برآورده میشود چنانکه میرزا علیاصغرخان امینالسلطان، چون سعی در بسط نفوذ و استیلای روس بر ایران داشت و با قرضههای سنگینی که از آن دولت کرد راه این کار را صاف نمود، ولی اوضاع و احوال نگذاشت که نیت او در حیاتش عملی شود پس از مرگش پارک او مرکز سفارت روس گردید و حاجی میرزا حسینخان سپهسالار که میخواست ایران مملکتی قانونی و نظم و عدالت بر کارهای کشور حاکم باشد و با وجود تمام سعیاش در این راه به آرزوی خود نرسید بعد از مردنش خانه او محل شورای ملی و مرکز قانونگذاری ایران شد.
به هر حال چه این قبیل قضا یا تصادفی یا محکوم به احکامی شد که ما نمیدانیم امر مسلم اینکه ملک و قریهای که در خارج طهران قریب صد سال پیش به دست امیرکبیر یعنی بزرگترین مشوقین معارف جدید و بانی اولین مدرسه عالی در ایران، آباد شده امروز محل سکونت و پرورش یک عده بالنسبه زیاد از محصلی مدارس عالیه ماست، اما عجیب این است که این نوجوانان که در تعقیب راه و رسم معارف جدید ریزهخوارِ خانِ اقدامِ حکیمانه امیرند غالبا نمیدانند که در خانهای که ساکناند نیز مهمان آن مرد بزرگاند و سرپرستان و اولیای امور آن کوی هم که شاید از این قضیه بیخبر باشند این نکته را به شکلی به خاطر آنان نمیآورند تا ایشان گاه به گاه از راه سپاسگزاری نام، ولی نعمت حقیقی خود را بر زبان آرند و از او به نیکی یاد کنند.
نگارنده خواستم با نوشتن این سطور توجه کارکنان محترم فرهنگ و دانشگاه را به مطلبی که ذکر آن گذشت جلب و در ضمن پیشنهاد کنم که در این موقع که یاد امیرکبیر به مناسبت صدساله قتل او تجدید میشود مجسمهای از آن مرد بزرگ بسازند و در محوطه «کوی دانشگاه» نصب نمایند تا محصلینی که به آنجا میآیند و در آنجا مقیم میشوند از یادِ بانیِ اصلی امیرآباد و علت تسمیه آن آبادی به این اسم غافل نباشند و اگر هم از دولت یا اولیای دانشگاه ابراز چنین همتی دیده نشد خود محصلین این کار را بکنند تا به قدر وسع در تجلیل مرد بزرگواری که در خانه او مهماناند کوشیده باشند.