صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۱۱ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۵۹۱۸۸۷
تاریخ انتشار: ۵۹ : ۲۳ - ۰۳ دی ۱۳۹۹
تورق خاطرات چهره ها در «انتخاب»؛
خاطرات آیت الله هاشمی: ظهر فاطی، [رئیس بنیاد بیماری‌های خاص] آمد. گزارش سفر به زنجان را داد و تعدادی از مشکلات بعضی از بیماران خاص را گفت که قبلاً از سوی من حمایت می‌شدند. پس از ناهار، حالت بی‌هوشی عارضش شد. مدتی است که گاه‌به‌گاه این حالت عارض می‌شود و حدود نیم ساعت بی‌هوش می‌ماند. نمی‌دانستم که چگونه کمکش کنم. از محسن پرسیدم و سپس به دفتر فاطی اطلاع دادم. خانم رضایی، از کارکنان دفترش آمد. فشارخون گرفت و کمی شربت به دهان او ریخت. حدود سه‌ربع ساعت طول کشید که به هوش آمد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

خاطرات روزنوشت مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۷۶، هرشب در «انتخاب» منتشر می‌‌شود. پیشتر، خاطرات ایشان از سال ۵۸ تا ۷۵ در سرویس تاریخ «انتخاب» به صورت روزانه پوشش داده شده است

 

دکتر [محسن] نوربخش، رئیس‌کل بانک مرکزی آمد؛ به‌منظور دفاع از خودش در مقابل انتقاداتی که وزرا از او در مورد سختگیری در دادن اعتبارات و تسهیلات دارند، به‌خصوص شکایت‌های [آقای عیسی کلانتری]، وزیر کشاورزی. گزارشی از راه‌های تأمین ریال برای امسال و سال آینده داد که عمدتاً از راه فروش ارز در بازار آزاد و بورس به‌جای پرداخت به نرخ صادراتی و نیز بالا بردن تعرفه‌های بازرگانی خارجی و اخذ عوارض که ادامه سیاست تعدیل است و باعث گرانی هم خواهد شد. خبر از کشف موردی از فساد مالی در دستگاه قضایی داد که ممکن است در مقابل مسائل شهرداری‌ها مطرح شود.

مدیران دانشگاه [ولی‌عصر] رفسنجان آمدند. برای رفع کسری بودجه و حل مشکل سهامی که در تعاونی مجتمع صنعتی رفسنجان دارند و مواجه با مشکل قانونی شده است، استمداد کردند. آقای [مصطفی] میرسلیم آمد. خواست که ریاست هیئت‌امنای فرهنگستان قرآن را بپذیرم. برای شرکت در اجلاس [فدراسیون‌های] نجات غریق در زلاندنو، اجازه خواست؛ ریاست فدراسیون نجات غریق را دارد.

ظهر فاطی، [رئیس بنیاد بیماری‌های خاص] آمد. گزارش سفر به زنجان را داد و تعدادی از مشکلات بعضی از بیماران خاص را گفت که قبلاً از سوی من حمایت می‌شدند. پس از ناهار، حالت بی‌هوشی عارضش شد. مدتی است که گاه‌به‌گاه این حالت عارض می‌شود و حدود نیم ساعت بی‌هوش می‌ماند. نمی‌دانستم که چگونه کمکش کنم. از محسن پرسیدم و سپس به دفتر فاطی اطلاع دادم. خانم رضایی، از کارکنان دفترش آمد. فشارخون گرفت و کمی شربت به دهان او ریخت. حدود سه‌ربع ساعت طول کشید که به هوش آمد. دکتر میلانی هم رسید، ولی دیر؛ توصیه‌هایی کرد. بااینکه به پزشکان زیادی در داخل و خارج مراجعه کرده، هنوز علت واقعی را نمی‌دانند و بیشتر مستند به ضعف و کم‌خونی می‌کنند. خودش گفت، در آزمایش اخیر، احتمال کسالت قلبی هم داده‌اند؛ خیلی دلم سوخت. اخیراً این حالت بیشتر شده. توصیه به استراحت و آرامش می‌کنند.

عصر آقایان [محمود] محمدی عراقی و [محمد] جعفری گیلانی و [سید محمد] سعیدی و...آمدند. راجع به برنامه سخنرانی فردا در قم ، برای اعزام مُبلغ، توصیه‌هایی داشتند؛ بیشتر در جهت تقویت رهبری در مقابل حرکت‌های مخالفت آمیز اخیر و گفتند، تاکنون از سراسر کشور، هشت هزار مُبلغ برای ماه رمضان خواسته‌اند.

محسن، پسر آشیخ حسن صانعی آمد. از سخت‌گیری‌های پدرش گله داشت و برای اداره زندگی و شغل کمک می‌خواست. آقای مهدوی، سفیرمان در آفریقای جنوبی آمد. گزارش روابط را داد و از مسائلی که اخیراً در ارتباط با رهبری پیش‌آمده، اظهار نگرانی کرد و از من خواست برای حل آن‌ها بیشتر کمک کنم. گفت در خارج هم بین مسلمانان نگرانی پیش‌آمده است.