سرویس تاریخ «انتخاب» / فهیمه نظری: روز یکشنبه ۱۳ آبان ۱۳۵۸ جوانان موسوم به «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» سفارت آمریکا را در تهران اشغال کردند و اعضا و کارکنان آن را به گروگان گرفتند. فردای آن روز دولت مهندس بازرگان استعفای خود را تقدیم امام کرد، ایشان البته بارها در سخنرانیها و آثارشان اشاره کردهاند که استعفایشان به دلیل اشغال سفارت نبوده و تعدد مراکز تصمیمگیری عزمشان را بر کنارهگیری جزم کرده است. ده روز بعد آمریکا تحریم اقتصادی علیه ایران را به همین بهانه آغاز و پولهای کشورمان را در بانکهایش بلوکه کرد. این تازه نقطه آغاز تحریمهای نفسگیر آمریکا علیه ایران بود، تحریمهایی که موافقان اشغال سفارت نه تنها آنها را هرگز به پشیزی حساب نمیکردند، بر خود میبالیدند که دست ابرقدرتی، چون آمریکا را از ایران کوتاه کردهاند، امروز ما با فاصله ۴۱ سال پس از آن ماجرا به تماشایش نشستهایم و پیش از ایرانیانِ هر نسل دیگری صابون تحریمهای آمریکا بر تنمان خورده است.
اگر تنها یکی از ارزشهای تاریخ، آموختن از گذشته باشد، همین برایمان کافی است که اکنون بنشینیم و عملکرد آن زمان دانشجویان اشغالکننده سفارت و بعدتر نمایندگان مجلس اول و برخی مسئولان وقت را در این باره بسنجیم و از گذشته درس عبرت بگیریم.
برخی از آن دانشجویان از جمله ابراهیم اصغرزاده بعدا گفتند که مسئولیت گروگانها قرار بود ۴۸ ساعت دستشان باشد، اما چرا ۴۸ ساعت به هفت ماه یعنی خرداد سال بعد کشانده شد، زمانی که امام خمینی تصمیمگیری درباره گروگانها را به مجلس سپردند؟ چرا دانشجویان زیر بار نمیرفتند گروگانها را به دولت تحویل بدهند وقتی که قطبزاده وزیر خارجه وقت بر این امر اصرار داشت؟ امری که در نهایت هم به استعفایش انجامید.
روند کند مجلس در رسیدگی به مسئله گروگانها
پرسشها و چراهای ما بیشتر هم میشود وقتی به بعد از تشکیل مجلس نخست شورای اسلامی میرسیم، زمانی که دیگر جمهوری اسلامی تازهتاسیس ایران پارلمان دارد و باید دلخوش باشیم که تصمیمگیری درباره گروگانها به دست یک نهاد قانونی افتاده است؛ نخستین جلسه مجلس شورای اسلامی در ۸ خرداد ۵۹ تشکیل میشود، در همین روزها امام خمینی تصمیمگیری درباره گروگانها را به مجلس محول میکنند، اما انگار اصلا چنین استخوان لای زخمی که منجر به بلوکه شدن حدود ۱۲ میلیارد دلار پول ایران در یک کشور دیگر شده است، برای نمایندگان کوچکترین اهمیتی ندارد! آنچه از این پس از روند کار مجلس میبینیم، آن هم مجلسی که به عنوان یکی از بهترین دورههای مجلس شورای اسلامی به شمار میرود، چیزی نیست جز کندی و کندی و...
در جلسه ۴۸ ام دور اول مجلس شورای اسلامی به تاریخ یکشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۵۹ تازه پرونده گروگانها باز، و دو پیشنهاد از طرف کمیسیون امور خارجه مجلس درباره گروگانها و هیاتهای اعزامی به خارج از کشور طرح میشود. در این روز محمد خاتمی مخبر کمیسیون یادشده طرح را در مجلس قرائت و در نهایت دو نظر این کمیسیون را مطرح میکند: «اولا نظر به ظرافت و پیچیدگی موضوع مجلس میتواند هیاتی را انتخاب و راسا مامور رسیدگی به مسئله و حل و فصل آن گرداند، ثانیا میتوان مسئله را در جلسه علنی مجلس مطرح نمود تا نمایندگان محترم نقطه نظرهای خویش را ارائه دهند و آنگاه هیاتی انتخاب و مامور اجرا و پیاده کردن اصول و ضوابطی گردد که از مجموعه نظریات ارائهشده به دست میآید.»
هاشمی رفسنجانی، رئیس وقت مجلس، طرح را تکثیر و در اختیار تک تک نمایندگان قرار میدهد تا در جلسه بعدی درباره آن به بحث بنشینند.
شماری از نمایندگان اصرار دارند استخوان لای زخم بماند
دو روز بعد، سهشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۵۹، جلسه ۴۹ مجلس شورای ملی تشکیل و بررسی طرح کمیسیون امور خارجه به عنوان یکی از دستورات جلسه آغاز میشود.
بلوایی به پا میشود، عدهای از قبل در تابلوی جلوی در نامشان را به عنوان موافق یا مخالف نوشتهاند که در این باره در صحن مجلس سخنرانی کنند، شماری از نمایندگان شاکیاند که اصلا از وجود چنین تابلویی خبر نداشتهاند، هاشمی رفسنجانی سعی دارد به آنها بفهماند این کار طبق آئیننامه مجلس انجام گرفته، اما گوشی برای شنیدن وجود ندارد، شمار بسیاری از نمایندگان با این استدلال که تا به حال چنین رویهای وجود نداشته بالاخره رئیس را راضی میکنند که طبق همان روال قبل دست بالا بگیرند و به نوبت سخن بگویند!
دو نفر در موافقت و مخالف با طرحهای مطرح شده حرف میزنند، هاشمی رفسنجانی و عدهای از نمایندگان به کفایت مذاکرات و رایگیری نظر میدهند، اما باز غوغا میشود که مذاکرات باید ادامه یابد. حسن روحانی به کندی روند مجلس معترض است: «من ابتدا یک تذکری به رئیس دارم و آن اینکه در این مسئله گروگانها ممکن است مسئله کسب وجههها هم خدای ناکرده مطرح بشود که کسی بخواهد در این مسئله با چهار شعار کسب وجهه بکند [..]در اینکه بررسی این مسئله ضروری است که شروع بشود بحثی نیست، ولی با مجلسی که ما میبینیم تصمیمگیریها در آن کند انجام میشود این به این معنا نیست که امروز مسئله گروگانها تمام شده باشد این تازه آغاز است و برای این آغاز زود نیست و اگر ما مسئله را به تعویق بیندازیم جز اینکه دنیا این را به عنوان ضعف تصمیمگیری از ناحیه مجلس تلقی کند چیز دیگری نخواهد بود...».
اما مگر گوش نمایندگان پرشور به این حرفها بدهکار است، بالاخره هم از ۹۴ نفری که برای صحبت کردن نوبت گرفتهاند ۱۵ نفرشان صحبت میکنند. در این میان تعدادی از نمایندگان از جمله علی آقامحمدی، نماینده همدان، اساسا با اصل ماجرا مشکل دارند و گلهمندند که چرا اصلا مسئله بیاهمیت گروگانها باید در دستور کار مجلس قرار بگیرد! حال آنکه تا همان روز که باب گروگانها در مجلس باز شد، هیچ مسئله مهمی در مجلس مورد بحث قرار نگرفته بود، جز تعیین نام و آرم مجلس و بررسی اعتبار نمایندگان که همچنان و همچنان ادامه داشت.
واکنشی که در تمام این شرایط هاشمی رفسنجانی به عنوان رئیس مجلس از خود بروز میدهد، جالب توجه است، او معتقد است که باید مسئله گروگانها هرچه زودتر رفع و رجوع شود بنابراین در پاسخ به این طیف از نمایندگان میگوید: «این سوال مطرح است که چرا حالا شده است؟ چرا حالا شده است خیلی دلیل دارد و یکی دو تا نیست. اگر خواستید بعدا در مجلس بحث کنید گفتم اگر کسانی مخالف هستند پانزده نفری میتوانند پیشنهاد خودشان را بدهند که ما به مجلس بدهیم که مجلس این موضوع را از دستور خارج بکند [..]، اما این موضوع یک مسئله جهانی است و یک مسئلهای است که ارتباط با سیاست، اقتصاد، دولت، مجلس، امام، دانشجویان پیرو خط امام، آمریکا، جنگ و صلح و همه چیز دارد و خودش یک مسئلهای است. ما الان نمیدانیم تصمیم مجلس چه میشود که حالا بحث بکنیم. این مسئله دیگر لازم نیست که برای همیشه و همینطور استخوان لای زخم بماند بنابراین وضعش باید روشن بشود.»
برخی از نمایندگان، چون علی ملکوتی اصرار دارند که پیگیری مسئله گروگانها به بعد از انتخابات آمریکا موکول شود، اما پاسخ هاشمی رفسنجانی این است که چرا باید چنین کرد؟
در نهایت با کوشش هاشمی رفسنجانی رایگیری انجام میشود و اکثریت نمایندگان به تعقیب ماجرا توسط کمیسیون انتخابی مجلس رای میدهند. اما نمایندگانی که معتقدند پیگیری کار گروگانها فعلا باید مسکوت بماند، کوتاهبیا نیستند و در همین جلسه نامهای با ۱۵ امضا و به این شرح جمع میکنند:
«آمریکا باز میخواهد از همان روش که در مذاکرات صلح ویتنام در پاریس انجام میداد استفاده کند یعنی اینکه در حال مذاکره ویتنام را بمباران میکرد اکنون عراق را به کمک مصر و اسرائیل وادار به حمله به ایران نموده و از آن طرف هم خانوادههای گروگانها و وزیر خارجهاش را وادار به مذاکره میکند لذا ما باید اعلام کنیم تا زمانی که آمریکا دست از تحریکاتش برندارد و محیط آرامی ایجاد نشود ما این مسئله را مطرح نکنیم.» برخی از امضاکنندگان این نامه از این قرارند: فواد کریمی. علی ملکوتی. یارمحمدی. غلامرضا حسنی، تبریزی، رشیدیان، یوسفی اشکوری؛ آیت، انصاری، رمضانی، آقامحمدی و...
علی ملکوتی استدلالش برای مسکوت گذاشتن ماجرا این است: «.. در این موقعیتی که انتخابات آمریکا تقریبا نزدیک است الان اگر ما این قضیه را اینجا مطرح بکنیم خواه به صورت اثبات و خواه به صورت نفی، در هر دو صورت برای رژیم و سیاست آمریکا منفعت دارد من کارتر یا رقیب کارتر را عرض نمیکنم یعنی اینها آزاد هم بشوند برای آن رژیم منفعت دارد آزاد هم نشوند و محاکمه هم بشوند باز به نفع آنهاست، چون که رقیب او هم بیاید عامل اجرایی آن سیاست پشت پردهای آمریکاست و در این موقعیتی که ما در حقیقت زمان؛ زمان جنگ است ما مسائل مهمتری داریم. به دستور امام که فرمودهاند مسائل مربوط به مستضعفین در اولویت قرار بدهید من نمیدانم در این موقعیت چه الویتی داشت که یک دفعه بدون اینکه اصلا این قضیه سابقه داشته باشد در بیرون مجلس مصاحبههایی ترتیب داده بشود و حتی به عنوان مجلس نظریاتی داده بشود و خود مجلس هم یک مرتبه درگیر با این مسئله بشود.
اما الویری (منشی) نظری کاملا مخالف ملکوتی دارد: «.. من نمیدانم چه مسئلهای ضروریتر و مهمتر از این وجود دارد به هر حال به گفته خود برادرانی که مخالف هستند ما درگیر یک جنگ هستیم، درگیر یک جنگ از ابعاد مختلف و هم از نظر نظامی و هم از نظر اقتصادی و هم از نظر سیاسی، مسئلهای به این اهمیت که ما الان با آن درگیر هستیم چطور مجلس میتواند فعلا باز این را کنار بگذارد؟!... مطرح کردن مسئله گروگانها در مجلس به هیچ وجه به این مفهوم نیست که احیانا به اصطلاح خدای ناکرده بخواهد سازشی بشود و یا تخفیفی در این مورد در نظر گرفته بشود [..]این نیست که احیانا به وسیله جو شانتاژی که آمریکا به وجود آورده به مجلس تحمیل شده و مجبور شده آن را در دستور کار بگذارد بلکه با توجه به اینکه مدت نسبتا زیادی از آن گذشته و ما درگیر این مسئله هستیم ضرورت دارد که ما این را حل کنیم...»
به هر روی پیشنهاد مسکوت گذاشتن ماجرا رای نمیآورد و قرار میشود که ادامه بحث گروگانها به جلسه بعدی مجلس موکول شود.
اما آنچه در ماجرای مجلس اول و گروگانها بیش از همه عبرتگرفتنی است، بحث آنها راجع به کلیات ماجرای گروگانهاست که از جلسه پنجاهم یعنی پنجشنبه ۲۷ شهریور ۵۹ آغاز میشود و وقت دو جلسه بعدی مجلس یعنی جلسات ۵۱ و ۵۴ را به طور کامل میگیرد، انتظار میرود حالا که ماجرا از دانشجویان پر شر و شور به دست نهادی قانونی به نام مجلس افتاده است، نگاهها و سخنان واقعبینانهتر باشد، شرایط عینی جامعه مد نظر قرار بگیرد و نمایندگان راهکاری بخردانه برای حل ماجرا داشته باشند، اما دریغ که اینگونه نیست و خود این مجلس ماجرا را ماهها کش میدهد، بدون توجه به اینکه جنگ تحمیلی عراق علیه ایران آغاز شده و ادامه بحران گروگانگیری منجر به بر زمین ماندن بسیاری از ابزار دفاعی ما شده است، ابزاری که شاه با اختصاص میلیاردها دلار بودجه این مملکت از آمریکا خریده بود و حالا بحران گروگانگیری مانع از رسیدن قطعاتشان میشد.
شعار به جای راهحل!
روز پنجشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۵۹، بررسی کلیات مسئله گروگانها یکی از دستوران جلسه پنجاهم پارلمان است، در ابتدای این جلسه هاشمی رفسنجانی، رئیس، برای اینکه نمایندگان بدانند در چه چهارچوبی صحبت کنند و در واقع راهنمایی در بحث کلیات باشد، نامهای را که شماری از نمایندگان در این رابطه نوشته و امضاهای زیادی دارد به این شرح قرائت میکند:
«به نام خدا
ریاست محترم مجلس شورای اسلامی
به اعتقاد ما امضاکنندگان ذیل انتخاب اعضای کمیسیون ویژه برای رسیدگی به وضعیت گروگانها پیش از روشن شدن چهار مسئله بسیار اساسی ما را به نتیجه مطلوب نخواهد رساند امیدواریم به ضرورت و حساسیت موضوع مطالب ذیل را به بحث و بررسی بگذارید تا نظر مجلس در موارد فوق مشخص گردد:
۱- موضع انقلاب اسلامی جمهوری اسلامی ایران در مقابل آمریکا چگونه است؟
۲- آیا گروگانگیری اساسا یک عمل انقلابی بوده است؟ این موضوع به رای مجلس گذاشته شود.
۳- آیان محاصره اقتصادی و محاصره نظامی و فشارهای سیاسی آمریکا و عمالش تنها نتیجه گروگانگیری است یا بنا به اقتضای ماهیت تجاوزکارانه آمریکا بهخصوص در رابطه با انقلاب اسلامی ایران میباشد؟
۴- آیا چنانکه برخی معتقدند، گروگانگیری انقلاب ما را به انزوا کشانده است؟»
منوچهر متکی، سید محمد خوئینیها، شاهچراقی، توکلی؛ منتظری، مهاجرانی و شماری دیگر از نمایندگان امضاکنندگان این نامه را تشکیل میدهند.
تا به اینجای کار انگار حتی خود رئیس هم درست نمیداند که باید در چه مورد صحبت شود، یعنی اگر در جلسه پیش از آن قرار بود ادامه بحث گروگانها، انتخاب اعضای کمیسیون و تعداد آنها باشد، حالا خود ناخواسته با خواندن این نامه بابی را میگشاید که به سخنرانیهای پرشور نمایندهها میانجامد تا آنجا که خود او به سختی میتواند ماجرا را جمع و جور کند.
فارغ از نمایندگان جناح نهضت آزادی همچون دکتر ابراهیم یزدی، مهندس بازرگان، هاشم صباغیان و... که موضعشان در این رابطه روشن است و تقریبا همگی ادامه گروگانگیری را عملی اشتباه میدانند و خواستار حل هرچه زودتر ماجرا هستند، اما برخی نمایندگان با شوری هرچه تمامتر اصلا میخواهند که گروگانها در ایران محاکمه شوند، حتی برخیشان خود را نماینده دیگر ملل هم دانسته و میخواهند انتقام ویتنام را هم از آمریکا بگیرند، شماری نیز تصمیم دارند حساب آمریکا را از دهه ۲۰ برسند... سخنانی که بیشتر به شعار میماند و مسلم است قابلیت انجام ندارد. برخی حتی برای اثبات سخنان عجیب و غریب خود به قرآن هم رحم نمیکنند و این کتاب آسمانی را گواه سخن خود میدانند، مثل علی آقامحمدی که میگوید:
«قرآن به ما میگوید هرکس به شما تجاوز کرد به همان اندازه به او تجاوز کن»! بخشی از سخنان او از این قرار است: «.. من معتقدم ما گروگانگیری کردیم و عمل ما گروگانگیری بوده است. ما درست در زمانی وارد عمل شدیم که شاه را آمریکا داشت پناه میداد و پناه داد... آمریکا او را پناه داده و به حریم کشور ما تجاوز کرده ما یک ارزش جدیدی در دنیا آفریدیم گفتیم تجاوز یکطرفه نمیشود حالا که تو تجاوز کردی ما هم تجاوز میکنیم.. قرآن به ما میگوید هرکس به شما تجاوز کرد به همان اندازه به او تجاوز کن بیشتر هم نه... الان جنگ ما با آمریکا در مرحله سال چهل و دو است حالا خیلی باید کار بکنیم تا سال ۵۷ برسد... مسئله بعدی این است که آیا فشارهایی که بر انقلاب ما و ما وارد آمده محاصره اقتصادی، محاصره نظامی و این همه جریاناتی که اتفاق افتاده است آیا اینها به علت گروگانگیری است یا از ماهیت آمریکا و ماهیت انقلاب اسلامی ایران است؟ جوابش روشن است: آمریکا. امپریالیسم اگر تجاوز را ازش بگیری دیگر امپریالیسم نیست...، ولی گروگانگیری حسنی که داشت این بود به جایی که کلاه سرمان برود حالیمان نشود، سوارمان بشوند بعد به به بگوییم. حالیمان شد و فهمیدیم که نشستند در سفارت و آقای مقدم مراغهای را صدا کردند، آقای امیرانتظام را فراخواندند، گروهها را فراخواندهاند و دارند یواش یواش نقشه میچینند...»
جالب است که در این میان برخی از نمایندگان که امروز جز طیف اصلاحطلبان به شمار میروند هم مدام بر آتش این شور میدمند مثلا عبدالمجید معادیخواه در میان صحبتهای آقامحمدی میآید که «لاهیحی را هم بگویید» یا هادی غفاری که میگوید: «ملاقات با برژینسکی را هم بگویید.»
محاصره اقتصادی آمریکا نیز همانطور که در ابتدای مطلب عنوان کردم برای نمایندگانی از این دست نه مضیقه که افتخار و بالندگی است و حتی آقامحمدی آن را با شعب ابیطالب مقایسه میکند: «نهایتش این است که الان شعب ابیطالب است، شعب ابیطالب باید در شعب بماند. هیچکس با ما معامله نکند (چند نفر از نمایندگان: احسنت) ... گروگانگیری در دنیا سبب انزوای ما شده یا باعث صدور انقلاب؟... اگر آنها از دید دولت میخواهند ببینند دولتهای حاکم بر جهان آری منزوی شدهایم، قبول داریم. اما این باعث افتخار ماست، اما اگر در بین ملتها میگویند، نه ما پیروز شدهایم؛ برادری که از شبهجزیره عربستان آمده بود، میگفت عکس امام یکی ۱۵۰ تومان در عربستان سعودی فروش میرود و پیدا نمیشود... محاصره اقتصادی به نفع ما بوده، اگر قرار است ما قطع وابستگی بکنیم، اگر قرار است که ما روی پای خودمان بایستیم کی؟ آیا جز در یک حالت جنگی است؟..»
دکتر ابراهیم یزدی و مهندس بازرگان نیز جزو سخنرانان این جلسهاند که از ملاقاتشان با برژینسکی سخن میگویند و تاکید دارند که مشروح جریان را به شورای انقلاب گزارش دادهاند و اصلا این دولت بوده که پیش از بلند شدن هر صدای اعتراضی در کشور به اقامت شاه در آمریکا اعتراض کرده است. سخنان این دو، اما حجم عظیمی از اعتراض و توهین برخی نمایندگان پرشور را به سویشان روانه میکند. مثلا مهدی کروبی، نماینده الیگودرز، با برچست موضع سازشکارانه به سخنان یزدی میتازد: «اولا اول بحث جریان کلی سیاست خارجی این آقایان نه تنها مسئله آمریکا، اصلا موضعگیریشان، موضعگیری بسیار سازشکارانه و غلطی بود...»
به حدی تب و تاب نمایندگان زیاد است که جلسه درباره کلیات یا بهتر بگوییم سخنان شعاری درباره ماجرای گروگانها به جلسه بعدی یعنی جلسه ۵۱ مجلس به تاریخ سهشنبه اول مهر ۵۹ میکشد، در این جلسه حتی برخی نمایندگان پا را از نمایندگان قبلی فراتر میگذارند و حتی اقدام گروگانگیری را امری پیامبرگونه قلمداد میکنند مثل محمدی که میگوید: «من امروز اینجور میبینم که ابراهیم در برابر آتش قرار گرفته است، در برابر نمرود است. من امروز موسی را در برابر فرعون میبینم، و عیسی را در برابر امپراطوری روم و قسطنطنیه و امروز من پیغمبر اکرم را در برابر اشراف مکه میبینم و علی را در برابر معاویه و حسین را در برابر یزدی... من معتقدم که گروگانها محاکمه بشوند...»
باز دو جلسه بعد، جلسه ۵۴، هم که مبحث ادامه پیدا میکند همچنان در سخنان بسیاری از نمایندگان در بر همان پاشنه میچرخد، احمد توکلی در سخنانش میگوید که رسالت دارد به عنوان یک مسلمان در مقابل ظلم یعنی آمریکا بایستد و وظیفه او در مقابل همه جهان است و نه فقط محدود به مرزهای جغرافیایی خودش. او هم، چون بسیاری از نمایندگان دیگر مجلس نخست معتقد است محاصره اقتصادی آمریکا اهمیتی ندارد، چند جا از امام هم فکت میآورد که امام کارتر را سنبل حکومت آمریکا تلقی کرده و گفتهاند: «مردم آمریکا باید کارتر را از صحنه سیاست خارج کنند. کارتر بد سیاستمداری بود برای آمریکا، بد رئیسجمهوری بود برای آمریکا، آمریکا را بدنام کرد در دنیا مسلمین را بر ضد آمریکا مجهز کرد و این کاتر لایق نیست که رئیسجمهوری آمریکا باشد ملت آمریکا باید بدانند که به کارتر نباید رای بدهند.» و آمریکا را در جایگاه فرعون و حکومت ایران را در جایگاه موسی قرار میدهد. «وقتی که موسی با فرعون مقابله میکند فرعون [..]میترسد نظام حاکمی که استمرارش به نفع او است به هم بخورد به همین دلیل است که به مردم میگوید شما نگذارید این نظام و این سازمانها و این مقررات به هم بخورد، در حالی که امام درست میخواهد به همین مسئله بزند یعنی قراردادهای جغرافیایی سیاسی دنیا را امام قبول ندارد چراکه استمرارش به نفع همان ابرقدرتهایی است که دارند جهان را میچاپند... یعنی مسئله این است که ما مبارزه را بگوییم که سیاست خارجی ما باید طوری باشد که محاصره اقتصادی برطرف بشود، محاصره اقتصادی هم معلول گروگانگیری است پس باید اینها را رها کرد که پی کارشان بروند، این غفلت و غافل کردن مردم از این حقیقت است که ولو اینکه گروگانها نبوده باشند، باز ما با آنها در حال جنگیم اصلا گروگانها به این دلیل گروگان شدهاند که آمریکا ما را اذیت میکرد... مسئله انزوا هم نباید ما را بترساند همان انزوایی که مشرکین مکه برای پیغمبر صلواتالله علیه فراهم کردند که با تمام مسلمانها در شعب ابیطالب محاصره اقتصادی شدند. معجزه الهی که موریانه را مامور کرد تا آن عهدنامه مشرکین را بخورد باعث شکست این انزوا شد... پیشنهاد من این است کمیسیونی که میخواهد تشکیل بشود کلیه قراردادهایی که دولت ایران از بعد از سالهای ۲۵ با آمریکا منعقد کرده چه در زمینه نظامی، چه در زمینه اقتصادی و چه در زمینه سیاسی، تحلیل و بررسی بکند، شرایط عینیاش خیلی فراهم است برای اینکه مردم بپذیرند که قطع وابستگی اقتصادی که ریشه استمرار استقلال سیاسی هست جز دل کندن از نیازهای کاذب راه دیگری ندارد. الان شرایط جنگ برای ما این نعمت را فراهم کرده که مردم بپذیرند اگر آن قراردادها بیاید عرضه بشود، روشن بشود برای ملت که این قرارداد چقدر اسارت میآورد میپذیرند که قطع بشود، میپذیرند که محاصره اقتصادی ادامه پیدا بکند...»
باز حسن روحانی جزو کسانی است که معتقد است صحبت درباره کلیات ماجرا کافی است و زودتر باید مجلس در این زمینه به یک جمعبندی برسد: «با توجه به اینکه غیر از لوایح و یا طرحهایی که وجود دارد، در خود مسئله گروگانها هنوز چند مبحث دیگر مربوط به همین کمیسیون مانند مسئله تعداد و مسئله اختیارات باقیمانده است اگر بنا باشد ما در همین کلیات بحث را ادامه بدهیم معمولا کلیبافی میشود و مدام سخنرانی و وقتگیری میشود و ما هرگز به نتیجه نخواهیم رسید. [..]من فکر میکنم که دیگر بیش از این لزومی نداشته باشد وقت مجلس در این زمینه گرفته شود.»
و در نهایت رایگیری برای کفایت این مذاکرات کذایی تصویب میشود.
پرداختن بیش از این به جزئیات مجلس در این باره نه تنها از حوصله مخاطب خارج است که بحثی بسیار مفصلتر از این میطلبد همینقدر شاید کافی باشد که بالاخره در جلسه ۶۳ مجلس کمیسیون مربوطه شروطش را برای آزادی گروگانها اعلام میکند، جلسهای که در یکشنبه ۱۱ آبان ۵۹ تشکیل میشود، یعنی دو روز پیش از انتخابات آمریکا و آن هم درست در زمانی که کارتر در سفر انتخاباتی به سرمیبرد، شروط پیشنهادی مجلس از این قرار است:
۱- از آنجا که دولت آمریکا در گذشته همواره در امور داخلی کشور ایران دخالتهای گوناگون سیاسی و نظامی کرده است لهذا باید تعهد و تضمین نمایند که از این پس هیچگونه دخالت مستقیم و غیرمستقیم سیاسی و نظامی در امور جمهوری اسلامی ایران ننمایند.
۲- آزاد گذاشتن تمامی سرمایههای ما و در اختیار قرار دادن این سرمایهها و کلیه اموال و داراییهای ایران که در آمریکا و موسسات متعلق به دولت یا اتباع آمریکا در سایر کشورها است به نحوی که دولت جمهوری اسلامی ایران بتواند به هر کیفیتی که بخواهد از آن استفاده کند و دستور ۲۳ آبان ۱۳۵۸ رئیسجمهور آمریکا و دستورات پس از آن مبنی بر انسداد داراییهای ایران کان لم یکن اعلام گردد و بازگشت به شرایط عادی روز قبل از ۲۳ آبان در مورد کلیه روابط مالی فیمابین و رفع هرگونه اثرات ناشی از این دستور از قبیل تهاترهای انجامشده و اقدامات لازم حقوقی و اداری از طرف رئیسجمهوی آمریکا جهت ابطال و الغای احکام توقیف صادره از طرف دادسراها و دادگاههای آمریکا و تضمین امنیت و تحرک و انتقال آزاد این داراییها در قبال هرگونه اقدام اشخاص حقیقی و حقوقی آمریکایی و غیرآمریکایی در کشور آمریکا.
۳- لغو و ابطال کلیه تصمیمات و اقدامات اقتصادی و مالی علیه جمهوری اسلامی ایران و انجام کلیه اقدامات اداری و حقوقی لازم جهت لغو و ابطال تمامی دعاوی و ادعاهای دولت آمریکا و موسسات و شرکتهای آمریکایی علیه ایران به هر صورت و به هر عنوان و انجام کلیه اقدامات اداری و حقوقی لازم جهت عدم طرح هر نوع دعوای حقوقی یا جزایی و مالی جدید از طرف اشخاص حقیقی و حقوقی رسمی و غیررسمی دولت آمریکا و چنانچه هرگونه ادعایی علیه ایران و اتابع ایرانی در هریک از دادگاهها در رابطه با انقلاب اسلامی ایران و تصرف مرکز توطئه آمریکا و دستگیرشدگان در آن مطرح شود و رای به محکومیت ایران و یا اتباع ایرانی صادر شود دولت آمریکا متعهد و ضامن است پاسخگوی آن باشد و متعهد و ضام است که غرامت و خسارت ناشی از آن را بپردازد.
۴- بازپس دادن اموال شاه معدوم یا به رسمیت شناختن و نافذ دانستن اقدام دولت ایران در اعمال حاکمیت خود مبنی بر مصادره اموال شاه معدوم و بستگان نزدیک وی که طبق قوانین ایران اموالشان متعلق به ملت ایران است و صدور حکم رئیسجمهوری آمریکا مبنی بر شناسایی و توقیف این اموال و به عمل آوردن کلیه اقدامات اداری و حقوقی لازم برای انتقال کلیه این اموال و داراییها به ایران. (کیهان ۱۲ آبان ۵۹).
اما در نهایت چه میشود؟
بالاخره با همه فراز و فرودها در تاریخ ۳۰ دیماه ۵۹ گروگانها آزاد میشوند، اما آیا با شروط پیشنهادی مجلس؟ مسلما خیر، ما کوتاه میآییم آنقدر که گروگانها را به ارزانترین بها آزاد میکنیم یعنی تنها ۲.۸۸۰.۰۰۰.۰۰۰ از ۱۱ میلیارد دلار و چند میلیون اموال و مطالبات خود از بانکهای آمریکا را دریافت میکنیم، «بدون آنکه صحبتی از مطالبات دیگرمان به میان آید. از جمله تنخواهگردان عظیم حساب خرید اسلحه و بدهیهای دولت و بخش خصوصی آمریکا بابت قراردادهای تصفیهشده تحویلنشده یا سفارشات نظامی و قطعات یدکی معوقه بها پرداخت شده. همچنین بدون احتساب میلیاردها خسارات و محرومیتهای مستقیم و غیرمستقیم ناشی از محاصره اقتصادی و سلب اعتبار مالی ایران و عقب افتادن برنامههای خودکفایی اقتصادی و سازندگی.»
غرض از این نوشتار طولانی اینکه این تصورات و توهمات ما نیست که دنیای بیرون را میسازد، دنیای بیرونی بر اساس واقعیات شکل میگیرد، مجلس نخست شورای اسلامی ایران هم شاید اگر رئیسی، چون هاشمی رفسنجانی نداشت باز هم استخوان گروگانها لای زخمهای ایران میماند و حتی پس از ۴۴۴ روز هم به نتیجه نمیرسید، اما بختمان نیک بود که با همه شعارهای سر داده شده توسط برخی نمایندگان اعم از محاکمه کل سیستم حاکمیتی آمریکا و گرفتن انتقام همه مستضعفان جهان از این ابرقدرت، که پرواضح است امری نشدنی است، رئیس و بسیاری دیگر از نمایندگان واقعیات روز را دیدند و بر مبنای آن پیش رفتند، هرچند که در نهایت آنها هم خالی از شور و هیجانات ناشی از اتمسفر موجود نبودند و یک دهم آنچه طلب میکردند را هم به دست نیاوردند.