صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۵ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۵۷۶۲۶۶
تاریخ انتشار: ۱۳ : ۲۰ - ۰۳ مهر ۱۳۹۹
«۲۰ نامه به یک دوست»؛ خاطرات دختر استالین، قسمت ۹؛
پدرم با وجود گذشت سالیان دراز که در شهر و میان مردم شهرنشین زندگی می‌کرد، همیشه خصلت‌های روستایی خود را حفظ کرد... هرگز به یاد نمی‌آورم که یک وجب از خاک اطراف خانه ما بدون مصرف مانده باشد و او با حساب‌گری یک کارشناس اقتصاد سعی می‌کرد لااقل بسیاری از میوه‌های مورد علاقه‌اش را از محصولات این زمین‌ها به دست آورد... بیش‌تر احتیاجات خوراکی ما از از زمین شخصی به دست می‌آمد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ میکویان و خانواده‌اش، ورشیلوف، شاپوشنیکوف و عده زیادی دیگر از بلشویک‌های قدیمی و سران حکومت جدید در خانه‌های «سوبالف» ساکن شدند و پدر و مادر من نیز در نزدیکی این کاخ‌های اشرافی خانه دیگری از همین نوع را برای زندگی برگزیدند که نسبتا از دیگر کاخ‌های «سوبالف» کوچک‌تر بود.
خانواده میکویان منزل قدیمی خود را تا هم‌اکنون با همان مشخصات قدیمی بدون هیچ دخل و تصرفی حفظ کرده‌اند و کوچک‌ترین تغییر محسوسی در آن به وجود نیامده چنان‌که می‌توان گفت: این کاخ به همان شکل که سوبالف مالک قدیمی‌اش آن را به جا گذاشته هنوز پابرجاست و شناختن آن خیلی آسان است.
هیکل یک سگ تراشیده‌شده از سنگ مرمر و پارچه‌های دست‌بافت قدیمی فرانسه در سراسر دیوار‌های خانه و بالاخره پنجره‌های کوتاه ویژگی‌های معماری قدیم را برای خود حفظ کرده است. ولی کاخی که پدر من در اختیار داشت همیشه گرفتار تغییر و تبدیل‌های مختلفی می‌شد و هرچند مدت یک بار خانه ما به کلی شکل جدیدی پیدا می‌کرد. روزی پدرم تمایلی عجیب در خود حس کرد تا کاخ در میان درختان محاصره شود و برای انجام این نیت ناچار لطمه زیادی به ساختمان وارد آمد بعد‌ها که به رشد واقعی رسیدم و توانستم به اتفاقات گذشته و جریان‌های روزمره زندگی خودم فکر کنم زود متوجه شدم که این میل مهارنشدنی و شدید پدرم در این تغییرات از کجا سرچشمه می‌گیرد. اگر اشتباه نکنم پدرم با وجود گذشت سالیان دراز که در شهر و میان مردم شهرنشین زندگی می‌کرد، همیشه خصلت‌های روستایی خود را حفظ کرد یا بهتر بگویم سلیقه دهاتی و طبیعت‌دوستی افراطی که از خصوصیات روستاییان است در او بیش از هر حالی ثابت ماند. گذشته از این نکته که سبب دخالت او در ساختمان‌های خانه مسکونی ما می‌شد، همیشه یک عامل دیگر هم در این تصمیمات موثر بود و آن رغبت او به صرفه‌جویی به حساب می‌آمد چراکه هرگز به یاد نمی‌آورم که یک وجب از خاک اطراف خانه ما بدون مصرف مانده باشد و او با حساب‌گری یک کارشناس اقتصاد سعی می‌کرد لااقل بسیاری از میوه‌های مورد علاقه‌اش را از محصولات این زمین‌ها به دست آورد چنان‌که سطح بسیار وسیعی از زمین‌های خانه زیر کشت درخت‌های میوه بود و گوشه به گوشه باغچه‌هایی را برای کاشتن و پرورش توت‌فرنگی، تمشک اختصاص داده بود.
همه بچه‌ها در یک محیط روستایی بزرگ می‌شدیم درست مانند کودکان یک مالک به این معنی که بیش‌تر احتیاجات خوراکی ما از از زمین شخصی به دست می‌آمد. مربای آلبالو و تمشک خانگی بود، مصرف عسل هم از محصولات کندو‌هایی بود که در باغ تعبیه شده بود همچنین گوشت پرندگان نیز از همین فرآورده‌های خانه به حساب می‌آمد.
در مقابل این فضای روستایی همه سعی و نگرانی مادرم برای تربیت و تعلیم ما بود و یک لحظه از این فکر غافل نمی‌شد. من بیش از شش سال و نیم از زندگی‌ام را با مادرم نگذرانده‌ام و در پایان شش سالگی بود که من از برکت دقت و دلسوزی او و توجهی که به تربیت ما داشت خواندن و نوشتن روسی را به خوبی آموخته بودم و از عهده خواندن زبان آلمانی نیز برمی‌آمدم.

اطلاعات؛ چهارشنبه ۲۹ شهریور ۱۳۴۶، ص. ۵.