صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۴ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۵۷۴۳۲۰
تاریخ انتشار: ۵۹ : ۲۳ - ۲۳ شهريور ۱۳۹۹
امروز نصرت‌الدوله [وزیر خارجه] با ناصرالملک ملاقات کرده و در باب کار‌های اساسی مذاکره کرده بود. او گفته بود «در جزئیات مطلب داخل نشوید. مسئله موافقت دولتین در عمل مستشار‌ها طبیعی است و مضر هم نیست... بهتر آن است که به همان کلیات قانع شوید. مذاکره تصویب مجلس هم لازم نیست، چون این حرف معنی می‌دهد که این قرارداد فعلا معتبر نیست و حال آن‌که شما می‌خواهید آن را به اجرا بگذرید و بر طبق آن از دولت انگلیس در دعاوی خودتان استمداد کنید.» روی هم رفته چنان‌که حدس می‌زدم گمان می‌کنم ناصرالملک با این قرارداد موافق باشد و نقطه نظرش با ما متفاوت است.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

صبح توالت ناقص کردیم و من به طهران کارت‌پستال و برای میرزا محمدخان قزوینی کاغذ نوشتم. نصرت‌الدوله [وزیر خارجه] بیرون رفته بود. ناهار در تالار ناهارخوری هوتل خوردیم. غفارخان هم با ما بود. میرزا محسن‌خان پسر ناصرالملک ۱ و منظم‌السلطنه و میرزا ابراهیم‌خان پسر مهدی‌خان امیرتومان و دکتر موسی‌خان ناصرالملکی و فریدالسلطنه بعد ازناهار به دیدن من آمدند. محسن‌خان ما را چای هم داد. اظهار میل به دیدن ناصرالملک کردم قرار شد فردا برای چای آن‌جا برویم. میرزا محسن‌خان خیلی انسانیت می‌کند و از جانب ناصرالملک اظهار اشتیاق.
به اتفاق میرزا ابراهیم‌خان به سفارت به دیدن علاءالسلطنه رفتیم، برای این‌که ضمنا شهر را قدری دیده باشیم. آن‌جا به توسط تلفون با میرزا حسین‌خان که در ییلاق است صحبت کردیم. برای او بودن من و انتظام‌الملک surprise بود. رفتن با امنیبوس رفتیم، مراجعت با اتومبیل.
لندن خیلی بزرگ است. از مهانخانه ما که در مرکز است تا سفارت، شخص اگر پیاده برود خسته می‌شود. امنیبوس‌های این‌جا یک طبقه بالا هم دارد، آن‌جا نشستیم. عینا مثل این است که شخص روی پشت‌بام خانه کوچک ایرانی نشسته و می‌رود. بی‌مزه نبود. اتومبیل‌های کرایه این‌جا خیلی بهتر از پاریس است. در لندن درخت و باغ خیلی زیاد و برعکس آن‌چه تصور می‌کردم خفه و گرفته نیست و غالبا عمارات کوتاه‌تر از پاریس است.
شب شام با نصرت‌الدوله در سالن او خوردیم. بعد از شام علاءالسلطنه آمد که در کار اساسی خودمان مذاکره کنیم. چرچیل و زنش آمدند و مانع شدند. ما هم علاءالسلطنه را برداشته گردش رفتیم؛ و ضمنا من علاءالسلطنه را از حال خودم و کیفیت و حقیقت قرارداد جدید مطلع کردم.
انگلیس‌ها یعنی دولت بناست شب پنجشنبه به نصرت‌الدوله مهمانی بدهند و لرد کرزن میزبان است. احتمال دارد مرا هم دعوت کنند، چون البته مسبوق شده‌اند که من لندن هستم. من خیال دارم عذر بخواهم. در این باب با علاءالسلطنه صحبت و او را مسبوق کردم.
نصرت‌الدوله از صدیق‌السلطنه خواسته بود که او را از کیفیت امور آمریکا مطلع کند. جواب داده بود در طهران روزنامه «رعد» مقالاتی را شروع کرده بود به این عنوان که «چون هیچ دولتی با ما همراهی نکرد ما مجبور شدیم این قرارداد را با انگلیس ببندیم.» سفارت آمریکا هم در طهران از طرف دولت آمریکا ابلاغ کرده که «ما مکرر در کنفرانس خواستیم کار ایران را مطرح کنیم نگذاشتند» و حالا معلوم می‌شود که مطلب از چه قرار بوده و دولت ایران که این قرارداد را با انگلیس بسته معلوم می‌شود چشم مساعدت از آمریکا ندارد. این فقره اسباب هیجان افکار شده است. مستشارالدوله و ممتازالدوله و محتشم‌السلطنه و ممتازالملک و حاجی معین‌التجار را دولت توقیف و به کاشان تبعید کرده‌اند. نصرت‌الدوله می‌گفت: «من به تهران تلگراف کردم که از این کار‌ها نکنید و با لحنی گفتم که شاید اسباب یأس و سردی دولت شود.»
امروز نصرت‌الدوله با ناصرالملک ملاقات کرده و در باب کار‌های اساسی مذاکره کرده بود. او گفته بود در جزئیات مطلب داخل نشوید. مسئله موافقت دولتین در عمل مستشار‌ها طبیعی است و مضر هم نیست، چون راجع است به مستشار‌هایی که از خود انگلیس می‌گیرد نه از دولت دیگر. بهتر آن است که به همان کلیات قانع شوید. مذاکره تصویب مجلس هم لازم نیست، چون این حرف معنی می‌دهد که این قرارداد فعلا معتبر نیست و حال آن‌که شما می‌خواهید آن را به اجرا بگذرید و بر طبق آن از دولت انگلیس در دعاوی خودتان استمداد کنید.
روی هم رفته چنان‌که حدس می‌زدم گمان می‌کنم ناصرالملک با این قرارداد موافق باشد و نقطه نظرش با ما متفاوت است.

منبع: یادداشت‌های روزانه محمدعلی فروغی، به کوشش محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش، تهران: سخن، چاپ هفتم، ۱۳۹۸، صص ۲۱۵ و ۲۱۶.

پی‌نوشت:
۱-ابوالقاسم‌خان قراگوزلو (ناصرالملک): پس از خلع محمدعلی شاه و جانشینی احمدشاه دوازده‌ساله، عضدالملک نایب‌السلطنه شد و پس از فوت وی در ۳۱ شهریور ۱۲۸۹ مجلس در فردای آن روز ناصرالملک را به عنوان نایب‌السلطنه ایران برگزید. او چهار سال نایب‌السلطنه ایران بود. گاهی در لندن و زمانی در تهران به امور رسیدگی می‌کرد. سرانجام چند روز قبل از آغاز جنگ اول جهانی، زمانی که احمدشاه هجده‌ساله شده بود و نیابت سلطنت دیگر محلی از اعراب نداشت، ناصرالملک با وصول مطالبات گذشته خود به انگلستان رفت. پس از خلع قاجاریه و آغاز سلطنت رضا شاه پهلوی، بار دیگر به ایران آمد و سرانجام در روز چهارم دی ۱۳۰۶ در تهران درگذشت.