صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۱۸ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۵۷۰۷۰۹
تاریخ انتشار: ۰۳ : ۰۰ - ۰۴ شهريور ۱۳۹۹
عصر کاغذی از ممتازالسلطنه [وزیرمختار ایران در فرانسه] رسید. نوشته بود از وزارت خارجه به من تلفون کردند که دولت ایران برای مجمع ملل ذکاءالملک [محمدعلی فروغی] و صدیق‌السلطنه و کسی دیگر که اسمش خوب معلوم نشد، ولی شبیه به احتشام‌همایون بود معین کرده‌اند. من به فکر رفتم که اگر چنین باشد تکلیف چیست. با وجود این دولت و این کیفیتی که با انگلیس پیش آمده و با این هم‌قطارها که برای من معین کرده‌اند آیا می‌توان قبول کرد؟
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

بعد از تحت‌القلیان به دوویل رفتیم. هوا ابر بود و گاهی باران می‌آمد. دریا هم موج داشت. به این واسطه مردم کمتر آب‌تنی می‌کردند، اما آن‌ها که می‌کردند خیلی تفریح داشت و می‌ایستادند و موج‌ها متصل می‌آمدند و آن‌ها را می‌زدند و فرا می‌گرفتند و زن‌ها جیق و داد می‌کردند.

برای ناهار به تروویل مراجعت کردیم. انتظام‌الملک منتظر مشاور [وزیر خارجه معزول] بود. من یقین دارم که نیامده و بی‌خود منتظر اوست. چون وقت دیر بود رفتیم به قهوه‌خانه پهلوی منزل ناهار خوردیم. قیمت ناهار را ده فرانک معین کرده بود. جزیی تصرفی که در آن کردیم مستمسک شد که دو نفری شصت فرانک حساب کرد. از جمله جزء ناهار مقرر میوه معین کرده بود. ما برای میوه هلو خواستیم یکی چهار فرانک حساب کردند گفتیم در صورتی که ناهار مقررشده شما ده فرانک است با میوه، چگونه هلو را چهار فرانک حساب می‌کنید؟ گفت هلو جزو میوه ما نیست.

باری بعد از ناهار آمده چُرت زدیم. عصر کاغذی از ممتازالسلطنه [وزیرمختار ایران در فرانسه] رسید. نوشته بود از وزارت خارجه به من تلفون کردند که دولت ایران برای مجمع ملل ذکاءالملک [محمدعلی فروغی] و صدیق‌السلطنه و کسی دیگر که اسمش خوب معلوم نشد، ولی شبیه به احتشام‌همایون بود معین کرده‌اند. من به فکر رفتم که اگر چنین باشد تکلیف چیست. با وجود این دولت و این کیفیتی که با انگلیس پیش آمده و با این هم‌قطارها که برای من معین کرده‌اند آیا می‌توان قبول کرد؟ بعد گفتم در هر صورت این مستمسکی است برای این‌که ما بتوانیم به ایران برویم. خواهم گفت من حاضرم، اما چون انعقاد مجمع ملل حالا طول دارد اجازه بدهید به طهران رفته سری به فامیل زده کارها را مرتب کنم بعد برگردم. همین که به طهران رسیدم فکر کار را می‌کنم.

خلاصه بعد از چای رفتیم هوتل درش‌نوار، دو اطاق به طور پانسیون گرفتیم از فردا آن‌جا نقل مکان کنیم. بعد رفتیم به دوویل در شاله نرمان شام خوردیم و به کازینو رفتیم. رفقای ایرانی همه بودند. سالارالسلطنه اصرار کرد که بلیت سال باکارا بگیرم. ناچار چهل فرانک داده گرفتم و تا نصف شب آن‌جا گردش کرده مراجعت کردیم.

منبع: یادداشت‌های روزانه محمدعلی فروغی، به کوشش محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش، تهران: سخن، چاپ هفتم، ۱۳۹۸، صص ۲۰۳ و ۲۰۴.