پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
در تابستان ۱۳۴۴ محمدرضاشاه پهلوی به دعوت هیاترئیسه شورای عالی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به این کشور سفر کرد. سفر شاه ۱۳ روز به طول انجامید، از ۳۱ خرداد تا ۱۲ تیر. در این سفر فرهاد مسعودی (پسر عباس مسعودی موسس روزنامه اطلاعات) مدیر «تهرانجرنال» و «ژورنالدوتهران» نیز همراه با شاه به شوروی رفت و آنچه را در این سفر به تماشا نشست تحت عنوان «دیدار از کشور شوراها» به قلم آورد. سفرنامه مسعودی به شوروی از سه روز پس از پایان مسافرتش به اتحاد جماهیر شوروی، سهشنبه ۱۵ تیر ۱۳۴۴، به مرور در روزنامه اطلاعات منتشر شد. قسمت سوم این سفرنامه را در پی میخوانید:
قیمت لباس در شوروی بسیار گران است. یک دست کت و شلوار به طور متوسط هشتصد تومان و یک جفت کفش نزدیک به دویست تومان تمام میشود. این است که کمتر اتفاق میافتد کسی بیش از یک دست لباس تهیه کند و از دو جفت کفش بیشتر داشته باشد.
وقتی در این باره با یکی از همراهان روسی خود گفتوگو میکردم او به شوخی گفت: «مگر آدم چند جفت پا دارد؟» و افزود: «من خودم دو جفت کفش دارم که یک جفت را موقع کار به پا میکنم و یک جفت دیگر را برای میهمانی رفتن تازه و براق نگه میدارم. وقتی کفش روزهای کار عمرش را کرده و خدمتش تمام شد آن را دور میاندازم و کفش نو را جلو میکشم. آن وقت یک جفت کفش تازه نیز برای ایام سورچرانی تهیه میکنم.»!
حد متوسط حقوق در روسیه بین صد تا سیصد روبل است. نرخ هر روبل به نرخ رسمی معادل ۹۰ ریال است، لیکن ارزش حقیقی خیلی کمتر از این است. ارزانی کرایه خانه و هزینه خوراک، گرانی پوشاک را تلافی میکند. کرایه خانه در شوروی بسیار نازل است و یک آپارتمان چهاراطاقه را به ماهی صد تومان میتوان اجاره کرد. یکی از همراهان روسی ما گفت: «اغلب اتفاق میافتد که کارگر روس بیشتر از یک مهندس حقوق میگیرد. برای اینکه کارگر میتواند از طریق اضافه کار دستمزد خود را به میزان قابل ملاحظهای افزایش دهد.»
زنها نیز در شوروی دوشادوش مردان کار میکنند و در تامین مخارج زندگی با مردها سهیم میباشند. در یکی از شهرای اطراف مسکو به کارگر کفاشی برخوردیم که میگفت ماهانه یکصد روبل حقوق میگیرد. از او پرسیدم: «با این حقوق مختصر چگونه میتوانی چهار سر عائله را اداره کنی؟» شانههایش را بالا انداخت و گفت: «آخر غیر از حقوق هم راههایی برای پول درآوردن وجود دارد.» پرسیدم: «چطور؟» گفت: «مثلا من از اوقات فراغت خود استفاده میکنم و به طور خصوصی برای همسایگان و آشنایانم کفش میدوزم.» بعد معلوم شد که این کار تقریبا جنبه عمومی دارد و نجار، بنا و خیاط و سایر صاحبان حرف و صنعت در ساعات تعطیل کارهای خصوصی انجام میدهند. حتی استاد دانشگاه نیز با تدریس خصوصی یا از طریق طبع و ترجمه کتاب بر عواید خود میافزاید.
تنها برای نوشیدن شامپانی نیست که مردم در مسکو صف میبندند، در ساعات مختلف روز هرکس از کنار مقبره لنین عبور کند، صفوف طویلی از مردم را در سر راه خود میبیند که به انتظار ایستادهاند تا نوبتشان برسد و از آرامگاه معمار سوسیالیسم بینالمللی دیدن کنند.
بنای بزرگ و باشکوه آرامگاه لنین با مرمر سیاه و یشمی، گوشهای از میدان سرخ مسکو را اشغال کرده است. این بنا با وجود آنکه بسیار عظیم و خیرهکننده است، گویی انعکاسی است از وجود لنین با آن روح سرد و خشک انضباطی مخصوص وی. بیننده وقتی در مقابل بنای بلند آرامگاه میایستد و به سنگهای مکعب آن چشم میدوزد، بیاختیار چنین میپندارد که تحت تاثیر جاذبه سخت و خشن روح لنین قرار گرفته و اراده پولادین مرد کوچکاندامی که بزرگترین رژیم ایدئولوژیک را در جهان بنا نهاد او را مسحور و مجذوب ساخته است.
مقبره لنین باشکوه و عظیم است، اما احساساتی در انسان نمیانگیزد. گویی پیکرهایست از ماتریالیسم مطلق که انسان را به اطاعت محض از مظاهر مادی وجود دعوت میکند. درون مقبره ساده و تاریک است. در اطاق زیر جایگاهی که سران شوروی هر سال یک بار کنار هم ظاهر میشوند و رژه ارتش سرخ را تماشا میکنند، لنین تنها خفته است. او لباس مشکی به تن دارد و صورتش پریدهرنگ به نظر میرسد. نوری که از دهانه یک پروژکتور قوی سینه تاریکی را میشکافتد و مستقیما بر پیکر لنین میتابد، طراح بزرگ سوسیالیسم بینالمللی را اندکی بلندقدتر و دشتتر جلوه میدهد و بر ابهت وی میافزاید. داخل دخمه نیمهتاریک است و در دو گوشه بالای سر تابوت شیشهای که پیکر مومیاییشده لنین را به آغوش گرفته است دائما دو سرباز به حالت خبردار ایستادهاند.
گاهی به نظر میرسد که این دو سرباز نیز مثل پیکر لنین مومیایی هستند، آنها نه تکان میخورند و نه از نقطه معینی که بدان خیره شدهاند چشم برمیگیرند. هر نیم ساعت یک بار دو سرباز مزبور عوض میشوند و وظیفه دشوار آنها را سربازان دیگری عهدهدار میگردند.
چنانکه میدانید تا پیش از تشکیل کنگره بیستم حزب کمونیست، استالین نیز در کنار لنین آرمیده بود و تابوت بلورین وی سمت چپ تابوت لنین قرار داشت، اما اکنون استالین پشت مقبره لنین و در سایه دیوار کرملین مدفون است. همانجا که سایر رهبران نامی رژیم کمونیسم کنار هم مدفون شدهاند و بالای سر هرکدام مجسمهای نیمتنه از آنها روی ستونی به چشم میخورد. با این تفاوت که نه مجسمهای بر فراز قبر استالین به پا داشتهاند و نه گور او را بر خلاف گور دیگران به زینت و زیوری آراستهاند.
در حقیقت این سومین گور استالین است، زیرا پس از آنکه با آغاز حملات تند خروشچف علیه رژیم استالین تابوت او را از داخل مقبره لنین برداشتند، تا مدتی استالین در نقطه نامعلومی مدفون بود و عاقبت او را به این نقطه نقلمکان دادند.
ادامه دارد...