پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»؛ قدری مشغول کاغذنویسی بودم. پیش از ظهر به اتفاق مسیو پرنی به دیدن عدلیه رفتیم، در آن ساعت هیچ محکمه دایر نبود. چیزی ندیدیم، اما عمارت عالی است. بعدازظهر شیبانی بر حسب قرارداد آمد. به سُربن رفتیم که در سر یکی از درسها حاضر شده تماشا کنیم. نتوانست درست راه و چاه را پیدا کند. بعد منزل آمده باز چیز نوشتم. علیقلیخان در جواب روزنامههای انگلیسی شرحی نوشته بود، خواند وافی نبود. بنا شد من شرحی بنویسم.
شب منزل مناردوریان مهمان بودم. ممتازالسلطنه هم بود. مهمانی بالنسبه مفصلی بود همه سوسیالیست بودند، مسیو کاشن و زنش و مسیو موت و بعضی اشخاصی که نشناختم. طرفین من مسیو و مادام برنس نماینده چک بود. مسیو کرنسکی هم بود، اما به هم معرفی نشدیم و نتوانستیم با هم صحبت کنیم. مناردوریان به من از میان ایرانی ها مهربان شده است.
بعد از شام ممتازالسلطنه [سفیر ایران در فرانسه] باز مبلغها صحبت و گله کرد از اینکه میان ما ارتباط نیست. هم از مشاور [وزیر خارجه] گله دارد هم از میرزا حسینخان، از مسیو پرنی هم کوک است. میگوید: «مسیو فیلوز را من به شما معرفی کردم، بعد بدون اطلاع من او را با مسیو دلنکل به ناهار دعوت کردید. مسیو ووزا را من به شما شناساندم، همچنین در مجمع فرانکوپرسان [انجمن دوستی ایران و فرانسه] صحبت حقوق او را بیاطلاع من میکنید. برای مسیو هربت یا مسیو ووزا بیاطلاع من قالیچه میفرستید. کارهایی که میکنید من نمیدانم. آخر باید میان ما اتفاق باشد، کارهای ما با هم موافقت کند» و قس علی ذالک. در هر صورت مشاور از همان بیحالی و لاابالیگری که دارد هرچه گفتیم باید این آدم را در دست داشت به خرجش نرفت. میرزا حسینخان هم که بچه است. ضمنا میگفت: «از طهران در خصوص پول خواستن مشاور از من سوال کردهاند.» باری آنجا با هم قرار گذاشتیم یک روز به دیدن مسیو کاشن برویم و نیز قرار شد با مجمع حقوق بشر بند و بستی بکنیم. فردا هم چای به سفارت برویم. احتمال دارد آقاخان آنجا بیاید. روز پنجشنبه هم بعدازظهر بنا شد به ورسایل و شب به شاپیتر برویم.
منبع: یادداشتهای روزانه محمدعلی فروغی، به کوشش محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش، تهران: سخن، چاپ هفتم، ۱۳۹۸، صص ۱۲۲ و ۱۲۳.