متن خاطرات آیت الله هاشمی در روز ۲۰ اردیبهشت ۱۳۷۶ که برای نخستین بار در «انتخاب» منتشر می شود، در زیر آمده است
سال ۱۳۷۱
براى نماز بيدار شدم و ديگر نخوابيدم. به اخبار گوش دادم. نتيجه انتخابات پريروز تهران به شكست تندروها انجاميده است. با اينكه در مرحله دوم خيلى تبليغ كردند و آقايان احمدآقا، [سيدعبدالكريم] موسوي اردبيلى و [شيخ يوسف]صانعى و... از آقاى [مهدي]كروبى، حمايتهاى صريح و قوى كردند، اما هيچ يك از آنها در تهران رأى نياوردهاند.
مقدارى دربارة اوضاع كشورهاى آسياى ميانه مطالعه كردم. ساعت ده صبح به محل اجلاس در كاخ رياستجمهورى رفتيم. پس از كمى مذاكره در جلسه خصوصى، به جلسه رسمى و علنى رفتيم؛ فيلمبردارى و صحبت آقاي نيازف و شروع بحث در مورد بندهاي بيانيه. قزاقستان در خصوص تأكيد برحق سرنوشت، مخالفت كرد؛ به خاطر اينكه مورد سوءاستفاده اقوام مختلف كشورهايشان قرار نگيرد و ديگر جمهورىها هم رأى به حذف دادند. در مورد گنجاندن مسايل قرهباغ، كشمير و تاجيكستان، نظرها مختلف بود.
تنفس دادند و با چند ساعت مذاكره خصوصى،با كوتاه آمدن تركيه، پاكستان و ايران در مورد بوسنى و هرزگوين و كشمير و فلسطين به توافق رسيديم. جمهورىهاي آسياي ميانه، خيلى از روسيه و آمريكا مىترسند و مايل نيستند در مسايل سياسى داغِ خارج از منطقه چيزى بگويند.
اُزبكستان و ديگران مايل بودند كه در نزاع مردم و دولت تاجيكستان، از دولت حمايت كنند، ولى از مردم هم مىترسند و نگران سرايت آن به كشورهايشان هستند و اين را مخفى نمىكنند؛ بالاخره يك حمايت كمرنگى نمودند.
در جريان مذاكرات، آقاي نيازُف گفت نبىاوُف، رييسجمهور تاجيكستان تلفنى اطلاع داده كه بحران شديدتر شده است و وزارت كشور و اطلاعات به مردم مخالف پيوسته و اقامتگاه نبىاوف را محاصره كردهاند؛ فقط هزار مرد مسلح از او دفاع مىكنند.
آقاي اسلام كريماوُف گفت، نيروى عمده از اسلامىها است و از من خواست به آنها بگويم كه كوتاه بيايند. مدعى بود كه از ايران حرف شنوى دارند. همه مىگفتند ايران در دوشنبه [تاجيكستان] خيلى محبوب است. گفتم سران اپوزسيون را نمىشناسيم و درست نيست به آنها تلفن بزنيم. گفتند به نبىاوُف تلفن بزنم؛ قبول كردم. احوالپرسى نمودم و گفتم اجلاس آماده است هيأتى را براى ميانجىگري بفرستد. قرار شد از مخالفين بخواهد كه فرودگاه را براى ورود هيأت امن كنند و اگر قبول كردند اطلاع دهد؛ به نظر ما، اصل تلفن من برايشان مهم بود. لذا در مصاحبه مطبوعاتى، مخصوصاً در اين باره از من سوال كردند. ضمناً اين برخورد من، اثر خوبى روى آنها گذاشت؛ آنها خيال مىكردند ما در حركت مردم مؤثر هستيم. بعداً آقاي [نورسلطان] نظربايف همين را به من گفت.
بالاخره سه سند امضا كرديم. در جلسه علنى رفتيم و كار را تمام نموديم. دستهجمعى در مصاحبه مطبوعاتى كوتاهى شركت كرديم. هر يك به دو سئوال جواب داديم. در مراسم امضاي قرار اعلان روابط با رييسجمهور اُزبكستان شركت كرديم.
به تالار ضيافت شام رفتيم. سر ميز شام، آقاي نظربايف آمد، براى توسعه روابط صحبت شد. نظرم را دربارة تبليغات برنامه بنيادگرايى و صدور انقلاب پرسيد. خيالش را راحت كردم. به محل پارلمان رفتم و در جلسه محققان و دانشگاهيان شركت كردم. دكتراي افتخاري آكادمي علوم تركمنستان و عضويت در اين آكادمي را به من دادند و خيلى خضوع كردند. برايشان صحبتهاى دوستانهاى نمودم.
به اقامتگاه آمدم. بعد از استحمام و استراحت و تماشاى تلويزيون، محسن آمد و گزارش مشاهده قرهبُغاز را داد. امروز با شش ساعت پرواز با آقاي [حسين] وكيلى به آنجا رفتند. براى دستور بازكردن دهانه قرهبُغاز كه از سالها پيش بستهاند و باعث بالا آمدن آب درياى خزر شده است. دارند پل مىزنند كه سد را به كلى بردارند؛ گفتند شمعها كوبيده شده است. آقاى [محمود] واعظى را براى ميانجيگرى به آذربايجان و ارمنستان فرستادم.
سال ۱۳۷۲
[ آقای عمر مصطفی المنتصر]، وزير امور خارجه ليبى آمد. در مذاكره بر مواضع انقلابىشان تأكيد داشت، ولى از تحريمهاى اعمال شده و آينده نامعلوم ناراحتاند. صحبتهاى من هم دوستانه و در تأييد بود. پيشنهاد داشت كه در جمع سه كشور ايران، سوريه و ليبى، تلاش شود سوريه را از موضع سازش با اسرایيل منصرف كنيم.
آقاى [غلامرضا] فروزش، [وزير جهاد سازندگي] آمد و براى تسريع در كار بانك مركزى براى خريدهاى خارجىها استمداد كرد. به دكتر [محمدحسين] عادلى تلفنى تأكيد كردم.
آقاى [محمد] سعيدىكيا، [وزير راه و ترابري] آمد. گزارش كار داد و براى اعتبارات بيشتر استمداد كرد. محسن آمد و گزارش مذاكره با آقاى [اصغر] ابراهيمى، [مديرعامل شركت متروي تهران] در مورد خريد واگنهاى مترو را داد. آقاى ابراهيمى هم آمد و گزارش كامل پيشرفت كار مترو را داد. نقطه مورد انتقاد محسن را در گزارش بهگونهاى گفت كه انتقاد محسن وارد نيست.
عصر آقايان نوربخش و عادلى آمدند. در مورد اقدامات براى سرعت گزارش كار توضيحات دادند و خواستند كه فشارهاى مصرفكنندگان ارز را متعادل كنيم. از برخوردهاى آقاى [هادي] نژادحسينيان انتقاد داشتند. عصر شوراى اقتصاد جلسه داشت. سياستهاى بخش كشاورزى و آب را تصويب كرديم.
سال ۱۳۷۳
مدیران و مسئولان مدارس استعدادهای درخشان آمدند. آقای [جواد] اژهای گزارش داد و من تشویقشان کردم.زوجی از کارکنان نهاد آمدند. عقد ازدواجشان را خواندم.
آقای [اکبر] ترکان، [وزیر راه و ترابری] آمد. گزارش سفر به پاکستان و بلغارستان و گرفتن پروژه راهسازی در پاکستان را داد. راجع به طرحهای مهم بخش راه گفت.
دکتر حبیبی، [معاون اول رییسجمهور]، برای امور جاری، مالی، ساختمانی و فرهنگی آمد. اعضای شورای اجتماعی زنان [نهاد ریاستجمهوری] آمدند. گزارش کار دادند و برای بهتر شدن وضعیت استمداد کردند؛ برای کارشان سردرگماند.
عصر جمعی از اساتید دانشگاه و نویسندگان کشور کویت آمدند. از کمکهای ما در زمان اشغال کویت تشکر داشتند و از وضع منطقه و افق آینده، سئوالاتی مطرح کردند.
شورای عالی اداری جلسه داشت؛ مصوبه مهمی نداشتیم. تا ساعت نُه شب کارها را انجام دادم و مقداری از گزارشها راجع به استان گیلان را برای سفرم خواندم.
سال ۱۳۷۴
[امروز عید قربان است]. ساعت نُه صبح با یک هواپیمای آسمان به سوی رامسر پرواز کردیم. محسن، فاطی، فائزه و بچههایشان و بعضی از بستگان هم بودند. تا عصر، وقت به پیادهروی در ساحل میهمانسرای دولت و مطالعه و استراحت گذشت. عصر کمی ورزش والیبال پاسداران را تماشا کردم. محسن هم بازی میکرد؛ خوب بود. نسبت به سال گذشته، آب دریا کمی بالاتر است.
عصر آقای امراللهی، [رییس سازمان انرژی اتمی]، تلفنی خبر داد که در مذاکرات رؤسای جمهور آمریکا و روسیه در مسکو، روسها حاضر نشدهاند از قرارداد نیروگاه هستهای بوشهر صرف نظر کنند، ولی به صورت نمایشی قرار شده، آقای چرنومردین، نخستوزیر روسیه، قرارداد را برای اطمینان از بخشی که آمریکاییها مدعیاند به درد سلاح اتمی میخورد، بررسی کند. در اخبار شب، با کمی اختلاف از تلویزیون شنیدم. هوا سرد است و از دریا استفاده نکردم.
نامهای از آیتالله خامنهای رسید که خواسته بودند، فوراً تیمی از مسئولان اقتصادی به اضافه سه نفر از جناح دیگر، آقایان [مجید] قاسمی و [محمدجواد] ایروانی و [محمدعلی] نجفی، برای بررسی راه علاج بالارفتن نرخ ارزهای خارجی تشکیل دهم. چون اقدامات را در این خصوص از تهران شروع کرده بودم و پیشنهادهای خاصی از مسئولان داریم، شاید بهتر باشد که کمی صبر کنیم.
مقداری با محسن در ساحل پیادهروی و صحبت داشتیم. محسن به وضع تندرویهایی که کشور را دچار عدم ثبات میکند، انتقاد دارد.
سال ۱۳۷۵
[آقای استیوفا موکان]، سفیر جدید قرقیزستان، برای تقدیم استوارنامه آمد. [آقای گابه]، رییس قوه قضاییه زیمبابوه آمد. از کارایی سیستم فضایی ایران، اظهار تعجب کرد؛ گرچه اطمینان ندارم که از صمیم دل میگوید. سئوالات زیادی از وضع آنجا در رابطه با سیاهان و سفیدها و تقسیم قضاییشان نمودم. خودش سفید است و قاضی همراهش از ریشه هندی و مسلمان و گفت در سیستم، بومی و فنی و رسمی دارند.
تا عصر همه کارهای عقبمانده را انجام دادم و استخر رفتم. به خانه آمدم. دکتر ولایتی تلفنی برای سفر به ترکمنستان، جهت مقدمات اجلاس سران [سازمان همکاری اقتصادی] اکو، کسب نظر کرد. آقای [علاءالدین] بروجردی، [معاون آسیا و اقیانوسیه وزارت امورخارجه]، گزارش سفر چین دربارة کنفرانس راهآهن آسیا و اروپا را داد و گفت که در آنجا، مسأله راهآهن سرخس مورد توجه بوده است.
عصر دکتر روحانی و همسرش برای بازدید آمدند. مقداری دربارة اوضاع کشور و انتخابات و مجلس و سیاست خارجی و افراطکاریهای حزبالله صحبت شد.
سال ۱۳۷۶
شب راحت نخوابيدم. بعد از نماز صبح خوابيدم و خواب نه چندان خوبى ديدم كه نشانى از مشكلات احتمالى بعد از دوران رياست جمهوريام دارد. امكانات اقامتگاه، خيلى مطلوب نيست. آب تصفيه شده نيست و چون اخيراً مرض تيفوس در اينجا شيوع يافته، از مصرف آن احتياط مىكنيم. لولهها قديمى است و ذرات زنگ زدگى، آب را كدر مىكند؛ بهخصوص آب گرم را. فرشها ماشينى و كهنه است. وضع اقتصاديشان خوب نيست. گزارشها را خواندم و اخبار فارسى [رادیو] بى بى سى را گرفتم. سفر من به اينجا و اعلان تركيب دولت افغانستان از سوى مخالفان طالبان مورد توجه است.
آقاى رحماناُف آمد و با هم به فرودگاه رفتيم و با هواپيماى كوچك 44 نفرهاى به سوى شهركولاب حركت كرديم. اين بخش در برنامه سفر نبود؛ به اصرار آنها پذيرفتم. مسير كوهستانى و سرسبز است و رودهاى پُرآب جلب توجه مىكند. در مسير، زادگاه خودش و [سیدعبدالله] نورى و [اکبر] تورجانزاده را نشان داد. اخيراً براى پشتيبانى جنگ، فرودگاه كولاب را توسعه دادهاند.
مردم كولاب استقبال گرمى كردند. از فرودگاه تا محل قبر ميرسيدعلى همدانى ، دو طرف خيابان به صف بودند. گل به دست و شعار بر لب و با كلمه «اينهاش»، مثل ايرانىها ما را نشان مىدادند. مقبره ميرسيدعلى را ديديم؛ با كاشىكارى ايرانى، اخيراً تعمير شده و اطرافش پارك است. موزه كوچكى هم دارد. فاتحه خواندم و نشستيم. خادم قرآن هم خواند. يادداشتى هم در دفترشان نوشتم. به ميان انبوه مردم كه در مقابل مقبره جمع شده بودند، رفتيم و به احساساتشان پاسخ دادم.
به فرودگاه رفتيم و با هلىكوپترها به سوى محل سد سنگ توده پرواز كرديم. در مسير سد بزرگ تارك را از بالا ديديم. خيلى عظيم از نوع خاكى با 350 متر ارتفاع و با درياچهاى به ظرفيت 11 ميليارد متر مكعب آب و با نيروگاهى، به ظرفيت 350 مگاوات برق بود. در شوروى سابق روى رودخانه وخش از سرشاخههاى آمودريا، یا جيحون ساخته شده است.
در محل سد سنگ توده فرود آمديم. وزير برق، دربارة آن سد نيمه تمام توضيح داد. براى 600 مگاوات برق ساخته مىشود. 65 درصد آن مانده است و انتظار دارند به كمك ما تمام شود. متخصصان ما هم براى بررسى آنجا بودند. دربارة ظرفيت آب و توليد برق هم توضيح داد؛ خيلى عظيم است. مجموعاً اگر همه ظرفيت را با ساختن سدها بهكار بگيرند، مىتوانند 500 ميليارد كيلووات ساعت برق توليد كنند كه ثروت عظيمى است؛ بهتر از نفت از رودخانههاى سيحون، جيحون، وخش و سرافشان.
به سوى دوشنبه برگشتيم. تونلهايى نشان دادند كه آب را به دشتها و درههاى ديگر ميبرد. در اقامتگاه، مراسم امضاى اسناد را داشتيم. من و ايشان دربارة زمينه همكارىها و اجراى قراردادها صحبت كرديم و مصاحبه با خبرنگاران كه هر يك، سه سئوال پاسخ داديم.
سپس به اقامتگاه رفتيم. ناهار را با آقايان [علی اکبر] ولايتى، [محمود] واعظى، [غلامرضا] فروزش، [محمدرضا] نعمتزاده و محسن خورديم؛ ضمن صحبت دربارة نحوه همكارىها. پس از نماز و استراحت، خبر رسيد كه در جنوب خراسان، زلزله شديدى رخ داده و صدها نفر تلفات داشته كه در افغانستان هم بوده است.
آقاى رحماناُف آمد. براى مراسم اعطاي دكتراى افتخارى به من و عضويت در آكادمى علومشان، با هم به تالار عينى رفتيم. جلسه باشكوهى بود و تالار جالبى با حضور 700 نفر از دانشمندان. ریيسآكادمى و آقاى رحماناُف صحبت كردند و از پيشرفتهاى ايران و خدمات علمى و سياسى و فرهنگى من گفتند. من هم صحبت مفصلى در راههاى تجديد عظمت شرق و مسلمين و تجربههاى ايران كردم. شب مراسم را به طور كامل از تلويزيون پخش كردند. به طور كلى اهميت زيادى به اين سفر مىدهد.
از آنجا براى افتتاح مدرسه ايرانىها در كنار سفارت رفتيم. ايرانىها جمع بودند سفيرمان آقاى [رسول] موسوى، گزارش داد و من هم با صحبت كوتاهى تشويقشان كردم. به سفارت رفتيم. دربارة كارها توضيح دادند و مخصوصاً تأسيس چاپخانه كوچكى كه امروز در تاجيكستان منحصر به فرد است و كارهاى چاپى آنها را هم انجام مىدهد. تقاضا كردند كه كمك كنم تا زمينهاى اطراف سفارت را براى توسعه بخرند. جاى خوبى كنار وزارت امورخارجه و وزارت دفاع است؛ پذيرفتم. آقاى رحماناُف هم براى استقبال آقاى [برهان الدین] ربانى،ریيس جمهور افغانستان رفت كه براى مذاكرات سه جانبه فارس زبانها آمده است.
بعد از نماز مغرب، مذاكرات سه جانبه با حضور من و رحماناُف و رباني و ولايتى و محسن و وزير امورخارجه آنها داشتيم. گزارش وضع افغانستان را دادند. مدعىاند كه وضع شوراى دفاعى خوب است و با اعلان ترك دولت، بهتر شده و طالبان رو به ضعفاند و پاكستان هم در حمايت آنها دچار مشكل شده، ولى مسایل قابل اطمينان نيست؛ گرچه وضع كمى بهتر است. از كمك ما و شوروىها راضياند. قرار شد جلسه بعدى در تهران باشد.
سپس براى شام رفتيم. وزرا هم ملحق شدند. سر ميز شام، صحبتها بيشتر دربارة زبان فارسى واختلاف تاجيكىها با اُزبكستان بود و آقاى [امامعلی] رحماناُف در مقابل آقاى [اسلام] كريماُف حساسيت دارد. حضور مردم تاجيك در سمرقند هم براى دو طرف مسألهساز است. به اقامتگاه آمديم.
به وضع زلزله خراسان رسيديم. تلگراف تسليت و دستور كمك ارسالكردم. [آقای علیمحمد بشارتی]، وزيركشور پرسيده بود كه در مقابل افغانهاى زلزلهزده كه به طرف ايران مىآيند، چه كنند؟ گفتم در مرز اردوگاه كمك درست كنند.
آقاى نعمتزاده، [وزیر صنایع] آمد. گزارش بازديد از كارخانه تعطيل شده كارسازى را داد كه خيلى بزرگ است. قرار شد براى راه اندازى آن كمك كنيم. آقاى فروزش، [وزیر جهادسازندگی] و رفيقدوست، [رییس بنیاد مستضعفان و جانبازان]، گزارش راهاندازي كارخانه شير پاستوريزه و نوشابهسازى توسط ما را دادند. مفتى تاجيكستان آمد. گزارش وضع مساجد و طلبهها را داد. پنج هزار مسجد دارند و در 180 مسجد، نمازجمعه خوانده مىشود. تعداد 50 تخته قالى به مسجد جامعشان هديه كرديم.