صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۳ دی ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۵۴۷۳۶۳
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۲۲ - ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۹
حزب توده روز کودتای ۲۸ مرداد کجا بود؟
من صبح ۲۸ مرداد هم سه بار با مصدق صحبت کردم؛ بار اول و دوم مصدق گفت: «همه چیز در دست من است، این واقعه بسیار کم‌اهمیتی است واحدای امنیتی آن‌ها را درهم خواهم شکست.» این جمله خود مصدق است: «اگر شما به خیابان بیایید جنگ و برادرکشی خواهد شد. من هیچ مسئولیتی را نمی‌پذیرم.»
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»: در اردیبهشت ماه ۱۳۵۸، زمانی که تنها چند ماه از پیروزی انقلاب گذشته بود، شاید هنوز یکی از ابهامات اساسی در ذهن بسیاری از مبارزان این بود که چرا روز ۲۸ مرداد حزب توده از دکتر مصدق حمایت نکرد. امیر اسماعیلی نویسنده مجله امید ایران برای یافتن پاسخ این پرسش و نیز بسیاری پرسش‌های دیگر درباره حزب توده و نقش آن در حیات سیاسی معاصر ایران به سراغ نورالدین کیانوری دبیرکل حزب توده رفت. آن‌چه در پی می‌خوانید پاسخ‌های کیانوری به اسماعیلی درباره روز کودتاست:

[...] در دوره چهاردهم که دکتر مصدق هم نماینده بود، در مجلس فراکسیون ما کاملا با دکتر مصدق همکاری می‌کرد... به هر حال در تمام نوشته‌های دکتر مصدق در همه آن دوره‌ها به ما ایرادی نیست، ایراد دکتر مصدق و دوستان ما این است که در آغاز شروع مبارزه برای ملی شدن نفت ما یک اشتباه در ارزیابی نیروهایی کردیم که مسئله را مطرح کردند... البته ما یک نکته را درست می‌دیدیم که جبهه ملی نمی‌دید؛ ما می‌دیدیم که آمریکا می‌خواهد بر نفت ایران دست بیندازد، آن روزها فقط ما این را می‌گفتیم و می‌گفتیم که خطر آمریکا، خطر وحشتناکی است. در این حال این فکر برای‌مان پیش آمد که دست انداختن آمریکا بر نفت ایران از چه راهی است. ما عناصری را می‌دیدیم که بعدا همکار آمریکا درآمدند، مثل بقایی، مثل حائری‌زاده مثل مکی و خلیل ملکی و مثل قسمتی از جنبش‌های بازار... که بعدها جزو مخالفین دکتر مصدق درآمدند و با او مبارزه کردند. ما این‌ها را می‌دیدیم و در مجموع همین‌ها ما را به وحشت می‌انداخت که مبادا توطئه‌ای برای دست‌ انداختن به تمام هستی نفتی ما باشد...

این اشتباه ارزیابی را، خیلی زود با روی کار آمدن دکتر مصدق اصلاح کردیم و مسئله ملی شدن نفت را به رسمیت شناختیم از آن به بعد هم کوشش خود را بر مبنای پشتیبانی از دکتر مصدق گذاشتیم. و البته در عمل دیدیم که نگرانی ما بی‌جهت نبود، چون در دوران آخر دکتر مصدق تقریبا تمام سازمان‌های وابسته به دکتر مصدق از او جدا شدند، بقایی جدا شد، مکی جدا شد، حائری‌زاده جدا شد، خلیل ملکی جدا شد و حتی عده زیادی از نمایندگان مجلس نیز از او کنار گرفتند و تنها یک گروه از هواداران صادق او مثل دکتر شایگان و دکتر صدیق ماندند، در تمام این شرایط تنها حزب توده بود که از دکتر مصدق پشتیبانی می‌کرد و مخصوصا پیش از کودتا دائما هشدار می‌داد که خطر کودتا در پیش است و دشمن دارد نیروهایش را تجهیز می‌کند.

 

[در پاسخ به این پرسش که  چرا روز ۲۸ مرداد سازمان نظامی حزب توده کودتا نکرد یا به مقاومت نایستاد؟] این اتهامات تماما دروغ است؛ در پلنوم چهارم حزب ما، ماده‌ای هت که در جریان مسائل دوران دکتر مصدق تنها من در هیات اجرایی کمیته مرکزی در پشتیبانی از دکتر مصدق موضع درستی داشته‌ام،‌ یعنی در آن ایام تنها من پافشاری می‌کردم که سیاست ما درباره دکتر مصدق نادرست است و باید آن را اصلاح کنیم. در تصمیماتی که در دوران نخست‌ گرفته شد، در بسیاری موارد من مخالف بودم ولی در مرکز حزب، تنها من نبودم و به تنهایی قادر نبودم مخالفتی داشته باشم چراکه حزب ما همیشه مدافع نظر اکثریت است. به هر حال این اتهامات بی‌ربط است چون من از شب ۲۶ مرداد تا روز ۲۸ مرداد، چهار بار به دکتر مصدق شخصا تلفن کردم، و تمام جریان کودتا را دقیقا به وی گزارش کردم، حتی روز ۲۷ مرداد به دکتر مصدق پیشنهاد کردیم، کسانی را که برای پست‌های مهم انتخاب کرده‌اند، آدم‌های مطمئنی نیستند حتی اسم دادیم که از بستگان خود او هم بودند و گفتیم ما آدم‌های مطمئنی داریم که پست‌های حساس را به آن‌ها واگذار کنید...

مصدق از ما واهمه داشت، و به نیروی خودش در ارتش خیلی اعتماد داشت. حقیقت هم این بود که در واحدهای مرکز همه افسران، رئیس ستاد، همین تیمسار ریاحی تماما مصدقی بودند و نیروی عمده ضربتی ارتش در دست واحدهای خود مصدق بود در آن حال ما که یک سازمان بسیار کوچک بودیم به او توصیه می‌کردیم و هشدار می‌دادیم که از گوشه و کنار واحدهای کودتایی بیرون می‌آید... ما که در آن حال نیرویی نداشتیم، سازمان افسری حزب توده که می‌گویید، بیش‌تر از ۶۰۰ نفر نبودند که دویست، دویست و سی نفرشان طبیب بودند، عده‌ای هم در دادرسی ارتش بودند که شناخته شده و برکنار شدند. سرگرد مبشری، سرهنگ فضل‌اللهی، همه در دادرسی ارتش بودند. خلاصه ما بیش‌تر در جمع مهندس‌ها، اطبا و در دادرسی ارتش تمرکز داشتیم یعنی نیروی فعال ما در ارتش یک‌دهم نیروی فعال افسری وابسته به جبهه ملی نبود... چنان‌چه افسران مصدقی تمام پست‌های فرماندهی را داشتند، سرهنگ مجللی، سرهنگ ممتاز، فرماندهان درجه اول ارتش بودند... یک نکته دیگر این‌که درست در روز ۲۷ مرداد ۶۰۰ نفر از کادر مرکزی ما را در تهران توقیف کردند و این اقدام ناگهانی تمام زنجیرهای اطلاعاتی ما را از هم پاشید.

[...] با وجود آن همه تلاش، پشتیبانی و صمیمیت ما، صبح روز ۲۷ مرداد یا ۲۸ مرداد روزنامه‌های جبهه ملی تیترشان این بود: «خطر شاه از بین رفت، حزب توده ایران را باید کوبید.» روزنامه «باختر امروز» خلیل ملکی هم نوشت که: «دشمن درجه یک ایران حزب توده است.» فکر می‌کنید در چنین شرایطی مسئولیت ۲۸ مرداد با ماست؟

من صبح ۲۸ مرداد هم سه بار با مصدق صحبت کردم؛ بار اول و دوم مصدق گفت: «همه چیز در دست من است، این واقعه بسیار کم‌اهمیتی است واحدای امنیتی آن‌ها را درهم خواهم شکست.» این جمله خود مصدق است: «اگر شما به خیابان بیایید جنگ و برادرکشی خواهد شد. من هیچ مسئولیتی را نمی‌پذیرم.»

شما فکر می‌کنید ما با وجود این گفته اگر سرخود کاری می‌کردیم تمام حادثه گردن ما نمی‌افتاد و دکتر مصدق علیه ما نبود. ساعت ۱۱ همان روز به دکتر مصدق گفتم: «شما یک پیام از رادیو بفرستید و مردم را به مقاومت دعوت کنید» عین همین پیام که برای آیت‌الله خمینی فرستادیم.

[...] به هر حال با تمام قوا از مصدق خواستیم که فقط یک پیام بفرستد، نفرستاد. ساعت ۲ بعدازظهر همه چیز تمام شده بود و مصدق در آن وقت گفت: «همه به من خیانت کردند، دیگر کاری از من ساخته نیست.» (امید ایران؛ دوشنبه ۲۴ اردیبهشت ۵۸)