صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۱۲ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۵۴۷۱۲۲
تاریخ انتشار: ۵۸ : ۲۳ - ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۹
مانور که عبارت از تیراندازی با موشک و توپ به هدف‌های دریایی بود و هم‌چنین سرعت عمل کشتی‌ها، شاهنشاه را خوشحال نکرد که بسیار هم عصبانی کرد. چند گلوله توپ به هدف‌ها انداخته شد، یکی نخورد. شاهنشاه خیلی عصبانی شدند و به فرمانده نیروی دریایی فحش دادند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ صبح برای مانور دریایی حرکت کردیم که با کشتی‌های جنگی باید می‌شد و با کشتی به ابوموسی و تنب‌ها رفتیم. مانور که عبارت از تیراندازی با موشک و توپ به هدف‌های دریایی بود و هم‌چنین سرعت عمل کشتی‌ها، شاهنشاه را خوشحال نکرد که بسیار هم عصبانی کرد. چند گلوله توپ به هدف‌ها انداخته شد، یکی نخورد. شاهنشاه خیلی عصبانی شدند و به فرمانده نیروی دریایی فحش دادند. تا عصری حرف نزدند. من هرچه کردم که عرض کنم، نیروی دریایی ما جوان است، تکمیل می‌شود، شاهنشاه قانع نشدند. عرض کردم: «موشک‌ها هم برای تمرین است وگرنه موشک Sea Killer که فقط ۲۴ کیلومتر برد دارد، چه فایده دارد؟» فرمودند: «موشک سرشان را بخورد، چرا تیراندازی توپ‌ها این‌قدر بد بود؟ آن هم در حال صلح و اعصاب راحت و آن هم هدف ثابت.» فرمودند: «عراقی‌ها موشک برد ۴۰ کیلومتر دارند که روس‌ها داده‌اند، خیلی هم خوب است. یک ناوچه اسرائیل را هم غرق کردند. ما هم بعد موشک هارپون می‌خریم که صد کیلومتر برد خواهد داشت، تا شش ماه دیگر تحویل می‌شود.» من باز صحبت را ادامه دادم. فرمودند: «من که این‌قدر با خارجی‌ها لجاجت می‌کنم و پدرشان رادرمی‌آورم، به پشتیبانی این‌هاست. این‌ها هم که این‌طور گه از کار درمی‌آیند. آدم نمی‌داند چه کار کند؟»
خلاصه این‌که خوشی این چند روزه از دماغ ما در آمد. شب هم شاهنشاه به طوری ناراحت بودند که تنها شام خوردند و یک کلمه را نمی‌شد دو تا کرد. ولی واقعا آن‌قدر شاهنشاه آدم منصفی است که فرمودند: «اطلاع بده که فردا برای بازدید پایگاه دریایی بوشهر نمی‌رویم. اولا برای این‌که من [پیش‌داوری]Prejudice خواهم کرد، شاید کار‌های خوبی هم کرده باشند، من با چشم بد خواهم دید...»
من شب در باغ ارم ماندم، با آن‌که حضور شاهنشاه هم نبودم، یعنی نمی‌شد به حضور رفت! شاهنشاه هم بر خلاف معمول ساعت ۱۰ به رختخواب رفتند. من تا پاسی از شب در باغ که پر از نسترن است قدم زدم...