صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۱۲ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۵۴۶۳۹۵
تاریخ انتشار: ۵۸ : ۲۳ - ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۹
امینی یک وقتی به زور و فشار آمریکایی‌ها در زمان کندی، بر خلاف میل شاهنشاه نخست وزیر شد. اول هم عر و تیز کرد، بعد جا زد و من نخست‌وزیر شدم.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ صبح شرفیاب شدم. کار‌های جاری زیاد بود همه را به عرض رساندم. من‌جمله عریضه‌ای از دکتر علی امینی تقدیم کردم. که فکر می‌کنم سابقا درباره او در این کتاب نوشته باشم. خواندند و خندیدند... چون امینی یک وقتی به زور و فشار آمریکایی‌ها در زمان کندی، بر خلاف میل شاهنشاه نخست وزیر شد. اول هم عر و تیز کرد، بعد جا زد و من نخست‌وزیر شدم. من معنی خنده را فهمیدم. عرض کردم: «گمان می‌کنم حالا در عرایضش صادق باشد.» فرمودند: «بسته به این است که وضع دنیا چه بشود. اشخاصی مثل تو، اقبال و امثال شما عوض نمی‌شوید.» ریاضی، رئیس مجلس، را که تازه به دوران رسیده، اسم بردند. فرمودند: «آدم محکمی به نظر می‌رسد، ولی امثال امینی و شریف‌امامی و این‌ها هیچ معلوم نیست اگر باد مخالف بوزد چه خواهند کرد.» وقتی اسم شریف‌امامی را بردند، عرض کردم: «این مسئله دانشجویان را چطور به شریف امامی می‌سپارید، با این عقیده که دارید؟ بعد هم که فراماسون است.» فرمودند: «خوب حالا کار بدی نمی‌کند و جرات نمی‌کند که بکند. بعد هم بگو معاون تو باهری برود آن‌‌جا، کار را انجام بدهد.» دیگر خجالت کشیدم عرض کنم، این چه شتر گاو پلنگی می‌شود؟ در مسئله‌ای که باید شب و روز را با دقت و دلسوزی و مراقبت و فداکاری کار کرد. دیگر من هیچ نگفتم و عرضی نکردم.

مدتی از فلسفه فراماسونری بحث کردیم که [انترناسیونالیسم] است. فرمودند: «خودشان ادعا دارند که در هر کشوری نسبت به رئیس کشور وفا دارند.» عرض کردم: «پس چطور لوئی شانزدهم را به کشتن دادند؟» تاریخچه آن را عرض کردم. شاهنشاه چیزی نفرمودند.

آیت‌الله خوانساری در مورد اعدام این گریلاها [چریک] وساطت کرده بود، مدتی در این خصوص صحبت شد، بی‌اثر نبود. باز در خصوص والاحضرت شهناز، صحبت شد که «می‌خواهند به آمریکا تشریف ببرند.» شاهنشاه کدر و کسل شدند. خیلی من متاسف هستم. در مورد مسافرت به سوئیس و انگلیس و برنامه آن صحبت شد که چه جور باید جراید به ما coverage [پوشش] خوب بدهند. ظهر با سفیر انگلیس و سفیر شاهنشاه در لندن ناهار خوردم. برنامه تشریف‌فرمایی به انگلیس را تمام کردیم.

بعدازظهر در هیات نظار بانک عمران شرکت کردم. شام مهمان سفیر عربستان صعودی که به افتخار من مهمانی داده بود، بودم. سفیر پاکستان و سفیر اردن هم آن‌جا به من گفتند، که «بوتو رئیس‌جمهور پاکستان و ملک‌حسین میل دارند به ایران بیایند، مقارن سفر نیکسون.»