صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۸ شهريور ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۵۴۴۹۰۷
تعداد نظرات: ۳ نظر
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۱۹ - ۰۷ ارديبهشت ۱۳۹۹
محمد رضا بیاتی: رهبر پوپولیست اگر بتواند هواداران خود را به این باور برساند که ’مرد عمل‘ است و در برهم‌زدن ِ نظم ظالمانه‌ی موجود، ’جسور‘ است، از نگاه پیروان‌اش همچنان قدرتمند بنظر می‌رسد حتی اگر ظاهر او، مردانه یا خشنِ بالقوه نباشد. یکی دیگر از ویژگی‌های رهبر عامه‌پسند که تصویر مردانه‌ی او را تقویت می‌کند داشتن قدرت جنسی بالا و شخصیتی دلربا برای زنان است؛ ماجرا‌های جنسی مشروع و نامشروع دونالد ترامپ، سیلویو برلوسکونی، جوزف استرادا (فیلیپین) همان‌قدر در قهرمان‌سازی ِعامه‌پسند از آن‌ها مؤثر است که جنجال‌سازی جنسی سلبریتی‌های مجازی (تتلو و ماجرای حرم‌سرا در چند روز گذشته).
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

محمد رضا بیاتی: در یادداشت اول و دوم گفته شد سلبریتی‌ها، رهبران جهان مجازی و قهرمانان شبکه‌های اجتماعی هستند؛ اما رهبر و قهرمانی پوپولیست و پوپولیسم نوعی مردم‌گرایی عامه‌پسند  با تحریف جذاب، پیچیده و هیجان‌انگیز تعریف شد. مفهوم ’مردم‘ یک اکثریت‌گرایی افراطی را شکل می‌دهد و با حسی از رهایی، توده‌ی مردم را تهییج و بسیج می‌کند. مردم‌زدگی (عوام‌زدگی) جای مردم‌گرایی را می‌گیرد و مردم‌فریبی جای مردم‌سالاری را. با‌این‌وجود بنظر می‌رسد که پوپولیسم (مردم‌گرایی عامه‌پسند) در شرایط خاص اجتماعی-سیاسی اجتناب‌ناپذیر است و پیامد‌های مثبتی هم دارد. نقد پوپولیسم بمعنای بی‌ارزش‌دانستنِ جنبه‌های عامه‌پسندِ مردم نیست و این وجه از زندگی را هم ضروری و مفید می‌داند بلکه خطر در سلطه‌ی جنبه‌های عامه‌پسند بر دیگر جنبه‌های زندگی است.

نمونه‌ی بارز این خطر را در توصیه‌ی دونالد ترامپ می‌بینیم وقتی که با تصوری عامیانه گفت: برای مبارزه با کرونا مواد ضدعفونی بنوشید! تصور کنید اگر کارشناسان نخبه‌ی پزشکی قدرتی نداشته باشند که مانع اجرای این‌گونه توصیه‌ها شوند چه پیامد‌های جبران‌ناپذیری برای مردمی می‌داشت که او خود را نماینده‌ی حقیقی آن‌ها می‌داند. در واقع، سلطه‌ی سلبریتی‌های عامه‌پسند بر فرهنگ نیز از همین منطق و الگو پیروی می‌کند و تبعاتی مشابه خواهد شد. ’عامه‌پسندی‘ و ’والا-پسندی‘ هر دو از الزامات زندگی‌اند و حذف یا سلطه‌ی یکی بر دیگری برای سلامت فکری و روانی انسان زیان‌بار است و توازن زیستی او برهم خواهد زد. ساده و کوتاه: والا-پسندی افراطی منتهی به عامه‌پسندی افراطی خواهد شد و بالعکس. (پوپولیسم در حقیقت ’مردم‌گرایی عامه‌پسند‘ نیست بلکه ’عوام‌زدگی‘ است، اما بدلیل بار معنایی تحقیرآمیزی که این واژه دارد از کاربرد آن پرهیز شده است).

یادآوری این نکته نیز ضروری است که این یادداشت‌ها رویکردی توصیفی و پدیدارشناسانه دارند و هنجاری و تجویزی نیستند. بنابراین قضاوت اخلاقی درباره‌ی این پدیده‌های سیاسی و فرهنگی، موضوع این جُستار و نوشتار نیست.

سلبریتی و رهبری کاریزماتیک

به نظر می‌آید در میان ویژگی‌های گوناگون یک لیدر موفق، یا یک سلبریتی محبوب، ’کاریزما‘ مهم‌ترین ویژگی باشد اما چه چیزی یک سلبریتی پوپولیست را کاریزماتیک می‌کند؟ کدام صفت و خصلت او انبوه هواداران‌اش را افسون و مفتون می‌کند؟ (حتی گاهی مَسخ!). اگر کاریزما، مغناطیس یا جاذبه‌ای باشد که خبر از امری خارق‌العاده در یک فرد می‌دهد، یک رهبر پوپولیست که یکی از ’ما مردم عادی‘ است کاریزمای خارق‌العاده‌ی خود را از کجا می‌گیرد؟ به گمان نگارنده، پاسخ هر چه باشد هم در مورد رهبران پوپولیست سیاسی مانند ترامپ، هوگو چاوز و دیگران صدق می‌کند و هم درباره‌ی سلبریتی‌های عامه‌پسند در شبکه‌های مجازی؛ پیش از پرداختن به کاریزما، باختصار به چند خصلت نسبتاً مشترک رهبران اشاره می‌شود.

’رهبری‘ یک رابطه‌ی اجتماعی است و یک ’رهبر‘ هنگامی موفق خواهد بود که قادر باشد دیگران را متقاعد کند یا برانگیزد که از او تبعیت کنند. به بیان دیگر، یک رهبر -از نظر عقلی یا عاطفی- پیروان خود را مجاب می‌کند که آزادی بالقوه‌ی خود را تا حدی نادیده بگیرند و از آن استفاده نکنند بلکه پیرو اراده‌ی لیدر باشند؛ بنابراین در رابطه‌ی ’لیدر و پیروان‘ همواره یک سلسله‌مراتب اجتماعی نهفته است که در یک جهان پوپولیستی این پرسش را پیش می‌کشد که چرا مردم عادی به فردی عادی، همتراز با خودشان، جایگاه برتر ریاست را می‌دهند؟

رئیس عامه‌پسند هرچند فضیلت/قدرت‌های اخلاقی و معنوی را به هیچ می‌گیرد و حتی ریشخند می‌کند با این‌حال می‌کوشد از نظر مادی و فیزیکی مردی قدرتمند باشد یا خود را قدرتمند نشان دهد؛ بنابراین هرآن‌چه که نشانی از ’مردانگی و خشونت‘ داشته باشد در ساختن تصویر قدرتمند از او مفید خواهد بود (’خشونت بالقوه‘ یک ارزش مردانه‌ی عامیانه است؛ یعنی هر زمان ضرورت ایجاد کند بالفعل شود نه همیشه). البته لیدر پوپولیست اگر بتواند هواداران خود را به این باور برساند که ’مرد عمل‘ است و در برهم‌زدن ِ نظم ظالمانه‌ی موجود، ’جسور‘ است، از نگاه پیروان‌اش همچنان قدرتمند بنظر می‌رسد حتی اگر ظاهر او، مردانه یا خشنِ بالقوه نباشد. یکی دیگر از ویژگی‌های رهبر عامه‌پسند که تصویر مردانه‌ی او را تقویت می‌کند داشتن قدرت جنسی بالا و شخصیتی دلربا برای زنان است؛ ماجرا‌های جنسی مشروع و نامشروع دونالد ترامپ، سیلویو برلوسکونی، جوزف استرادا (فیلیپین) همان‌قدر در قهرمان‌سازی ِعامه‌پسند از آن‌ها مؤثر است که جنجال‌سازی جنسی سلبریتی‌های مجازی (تتلو و ماجرای حرم‌سرا در چند روز گذشته).

استفاده از زبان رکیک، هرزه، زمخت و خشن هم نه تنها بخشی از مردانگی عامه‌پسند است بلکه از آن‌جا که برخلاف معیار‌های فضیلت‌گرای نخبگان است، لیدر یا سلبریتی پوپولیست را در جبهه‌ی مردم حقیقی قرار می‌دهد بخصوص که در مقابل ریاکاری و فساد پنهان نخبگان، نشانه‌ی صداقت و بی‌نقاب‌بودن هم تعبیر می‌شود. البته این تصویرسازی از لیدر قدرتمند به فرهنگ و ساختار اجتماعی- سیاسی هر کشور هم بستگی دارد؛ مثلاً در جوامع سنتی‌تر که مردسالاری همچنان خریدار دارد ممکن است برخی ویژگی‌های مردانه در جلب هواداران اثرگذارتر باشد تا در کشوری با نظام سرمایه‌داری که ’کارآفرین‘بودن یک مولفه‌ی مهم بحساب می‌آید. این تفاوت در تکیه گاه ِ. روان‌شناختی، درمورد پوپولیست‌های راست‌گرا و چپ‌گرا هم صادق است و نیز درباره‌ی پوپولیست‌های قوم‌گرا و ملی‌گرا، سوسیالیست‌ها و نئولیبرالیست‌ها و دیگر ایدئولوژی‌ها. (رهبران قدرتمند عامه‌پسند تنها به مردان منحصر نمی‌شوند بلکه زنانی مانند ’اِوا پِرون‘ در آرژانتین، ’سارا پیلین‘ در آمریکا، ’مارین لوپن‘ در فرانسه هم پوپولیست محسوب می‌شوند؛ بنابراین باید برخی تفاوت‌های زنانه را هم به ویژگی‌های مشترک این رهبران افزود)

در واقع به نظر می‌رسد آن‌گونه که ’رونالد اینگلهارت‘ (Ronald Inglehart) می‌گوید در اقبال به لیدرها یا سلبریتی‌های عامه‌پسند نیز یک ’انقلاب خاموش‘ رخ داده است و مردم خود را آگاه‌تر و مستقل‌تر می‌دانند و آن‌گونه که ’ارنستو لاکلو‘ می‌گفت: مردم می‌خواهند ’شهروند رهایی‌یافته‘ باشند. پوپولیسم و شبکه‌های مجازی این امکان را به آن‌ها می‌دهد که از کنترل سنت‌ها و سازمان‌های رسمی اجتماعی و سیاسی رها شوند؛ هرچند اغواگرانه و آمیزه‌ای از حقیقت و دروغ.

این ’مردم جدید‘ دیگر برتری یا سلطه‌ی نخبگان را نمی‌پذیرند و –انگار- برای اثبات برابری خود می‌کوشند هر تفاوت طبیعی را هم منکر شوند؛ این برابری‌گرایی افراطی، منتهی به نفی هر نوع نخبگی و کارشناسی می‌شود و هر نخبه‌ای در این دیدگاه، حاصل زد و بندِ نظام سیاسی – اجتماعی ظالم است. لیدرهای پوپولیست معتقدند نیازی به نظرات کارشناسی نخبگان ندارند و ’عقل سلیم‘ِ مردم عادی برای تصمیم‌گیری کفایت می‌کند و حلّال سریع مشکلات مردم است. اما در عمل بجای ’سلیم‌عقلی‘ به ’خام‌عقلی‘ متوسل می‌شوند. (ترامپ و توصیه به خوردن وایتکس!)

کاریزما

پس از بررسی کوتاه ویژگی‌های رهبر/سلبریتی عامه‌پسند بد نیست دوباره پرسش بالا یادآوری شود: اگر کاریزما، مغناطیس یا جاذبه‌ای است که خبر از امری خارق‌العاده در یک فرد می‌دهد، یک رهبر پوپولیست که یکی از ’ما مردم عادی‘ است کاریزمای خارق‌العاده‌ی خود را از کجا می‌گیرد؟ درست است که ’رازآمیزی‘ ِ. کاریزما را اصلی‌ترین صفت آن می‌دانند اما این توصیف برای دست‌یافتن به پاسخی متقاعدکننده کفایت نمی‌کند. کاریزما نه خوب است نه بد هرچند بارمعنایی مثبتی را القاء می‌کند. ’آدولف هیتلر‘ کاریزمایی ویرانگر داشت و ’گاندی‘ کاریزمایی انسان‌ساز. بنظر می‌آید آن هاله‌ی رازآمیزی که کاریزما پیرامون یک شخصیت می‌سازد تا حد زیادی به شرایط خاصی که رهبر کاریزماتیک ظهور می‌کند هم بستگی دارد. چنان‌که در یادداشت‌های قبل گفته شد، تشدید نابرابری‌ها و شکاف‌های اجتماعی و در بحران‌ها، پوپولیسم رونق پیدا می‌کند. تجربه‌ی تاریخی نشان می‌دهد که کاریزما هم در ’بحران‘ و ’ترس‘ امکان ظهور بیشتری دارد. به بیان دقیق‌تر، در بحران و ترس، افراد آمادگی عاطفی بیشتری برای واگذار کردن بخشی از آزادی خود و پیروی از رهبری را دارند که به آن‌ها احساس ایمنی و رهایی می‌دهد. برای مثال بی‌پروایی یک سلبریتی هنجارستیز و سرِ نترس داشتن ِ. او در شکستن ارزش‌های رسمی در شبکه‌های مجازی به او جاذبه‌ی کاریزماتیک می‌دهد، بخصوص اگر شرایط اقتصادی –اجتماعی با بحران روبرو باشد، گرایش ناخودآگاه هواداران به رهبر/سلبریتی کاریزماتیک می‌تواند واکنشی به ترس باشد. در قلمرو سیاست یک رهبر کاریزماتیک اگر بتواند به هواداران القاء کند که ترس ِ. آن‌ها تحت رهبری او از بین خواهد رفت پیروان بسیاری را بدنبال خود خواهد کشاند؛ اما یک سلبریتی در شبکه‌ی مجازی ابزار دیگری برای فراموشی و تسکین ترس در هواداران دارد؛ پناه بردن به سرگرمی و تفریح.

با این همه بنظر می‌رسد که مهم‌ترین قابلیت، یا قدرت ِ. کاریزما این است که می‌تواند به افراد این احساس را بدهد که آن‌ها، تحت رهبری یک سلبریتی، ’بخشی از یک جنبش یا تغییر بزرگ‘ هستند. (جنبش یا تغییری رهایی‌بخش) اما کاریزما مرز باریکی با ’خودشیفتگی‘ دارد. در واقع انبوه میلیونی هواداران افسون‌زده، در واکنشی متقابل، سلبریتی قهرمان را هم افسون‌زده می‌کنند و این اتفاق می‌تواند خودشیفتگی او را چنان از حد بگذراند که به قهرمانی شرور تبدل شود.

در جهان دیروز، کاریزما در انسانی ’خدای‌گونه‘ تجسم و تشخص پیدا می‌کرد بنابراین رهبر یا قهرمان کاریزماتیک می‌باید ویژگی‌های فراانسانی و آسمانی می‌داشت تا حامل آن جاذبه‌ی رازآمیز می‌شد، اما در جهان امروز، کاریزما در آدم‌های معمولی و زمینی، جایز الخطا، ضعیف و آسیب‌پذیر جستجو می‌شود؛ در آدمی ’انسان‌گونه‘. امر متناقض و ناممکنی که گویی شبکه‌های مجازی آن را ممکن کرده‌اند.

(این یادداشت بخش سوم از مجموعه یادداشتی پیرامون پوپولیسم و سلبریتی‌های مجازی است و ادامه خواهد داشت)
لینک یادداشت اول
لینک یادداشت دوم

محمد رضا بیاتی: کارشناس ارشد زبان‌شناسی و پژوهشگر مسائل سیاسی

نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۲
غیر قابل انتشار: ۰
شاهد
|
۰۲:۳۱ - ۱۳۹۹/۰۲/۰۸
آنها که بچه دارند مصیبت غذا دادن به بچه را میدانند ، لج میکند و غذا نمیخورد ، کاری هم ندارد که خوردن غذا او را قوی و سالم و خوشبخت میکند و احیانا او را به بهشت میبرد !
یک بچه ، با تمام معصومیت و نا آگاهیش ، زیر بار غذای زورکی نمیرود !!
افتاد؟
ناشناس
|
۲۲:۳۸ - ۱۳۹۹/۰۲/۰۷
دلیلش فقط سقوط است. سقوط فرهنگی، سقوط اخلاقی، سقوط فکری، سقوط اجتماعی، ....
محمد
|
۲۰:۴۹ - ۱۳۹۹/۰۲/۰۷
عالی بود.