پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»؛ صبح به تصحیح کتاب سبز مشغول بودم. ضمنا خلاصه دعاوی ایران را به زبان فرانسه نوشتم که به توسط ارفعالدوله به منشی کلمانسو [نخستوزیر فرانسه] داده شود. مسیو وواز با مسیو دلاپرادل بر حسب وعده اینجا آمدند و در باب کارهای پروپاگاند مذاکره کردیم. عقیده او این است که مجله علیحده [جداگانه و اختصاصی] ایرانی برای پروپاگاند [تبلیغ] فایده ندارد. نه کسی میخرد، نه میخواند، نه محل توجه میشود. فقط اگر بخواهند مجله مصور ادبی و صنعتی درست کنند، آن هم دو ماه سه ماه یک دفعه چاپ شود، خوب است به توسط یک یا چند نفر از قبیل وواز در همین مجلهها و روزنامجات موجوده مقالات و مطالب نوشته شود. باری بالاخره قرار شد فعلا من و میرزا حسینخان [حسین علاء] و مسیو پرنی [مستشار وزارت عدلیه] و وواز و دلاپرادل هفتهای یک مرتبه جلسه کرده در این مسائل تبادل افکار کنیم. وجود صمدخان [ممتازالسلطنه سفیر ایران در فرانسه] هم در این میانه معضلی است.
بعدازظهر باز قدری کار کردیم. صمدخان اینجا آمد گفت: «حالا از دولت فرانسه جواب کار میرزا فضلعلی رسیده است.» ضمنا میگفت: «دولت فرانسه به من نوشتهاند جواب که اینجا آمده چون رفتار او مرضی ما نبود خواهش میکنیم زودتر راهش بیندازید» و میگفت: «مقصود نواب [وزیرمختار ایران در آلمان] از آمدن اینجا یکی این بوده است که معاملات پولی بکند.»
باری چون چای مهمان مادام مورو بودیم عصر آنجا رفتیم. ارفعالدوله و علیقلیخان و خانمش بودند با یک نفر که شعرخوان بود و زنش آوازهخوان و پیانو میزد و دختری هم داشت. زن قدری خواند و زد و شوهر چند فقره شعر برای ما روایت کرد. خیلی خوب بود. به بوا دو بولن گردش رفتیم و مراجعت کردیم.
امروز بالنسبه دماغ داشتیم به واسطه اینکه دلاپرادل گفت: «من در ترتیب لایحه مجمع ملل شرکت داشتم و در ضمایمی که برای آن لایحه ترتیب داده و اسامی دولی که عضو مجمع هستند ثبت شده اسم دولت ایران هست» و حتی اینکه سوال کردیم آیا لازم است ما اقدامی هم بکنیم؟ گفت: «به نظر من ضرورت ندارد.» بعد از شام با مشاور قدری صحبت کردیم و مخصوصا از خصایل صمدخان و بدجنسی او گفتیم.