پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ «انتخاب»؛ صبح به بیمارستان رفتم که علیاحضرت را از بیمارستان به کاخ بیاورم، به این جهت شرفیاب نشدم، ولی بعدازظهر شرفیاب شدم. تمام کارهای جاری بود که عرض کردم. فقط عرض کردم: «نخستوزیر [هویدا] و وزیر خارجه [اردشیر زاهدی] در پیشگاه مبارک خیلی بیادب هستند. اجازه بفرمایید آنها را ادب کنم.» فرمودند: «تربیت آمریکایی و انگلیسی است، با وصف این تذکر بده، خوب است.» عرض کردم: «کاش روی تربیت باشد. ولی میترسم اینها میخواهند به مردم حالی کنند که خودشان هم... هستند، که در مقابل شاه اینطور رفتار میکنند.» شاهنشاه خندیدند ولی فرمودند: «گمان نمیکنم اینطور باشد، چون دیدهای که وقتی من به اردشیر دست میدهم جلوی من زانو میزند.» عرض کردم: «این هم کار بسیار بدی است. در پاریس که این کار را کرد، یک خبرنگار فرانسوی به من گفت مگر شاه شما رفورمیست و دموکرات نیست، چطور اجازه میدهد یک نفر وزیر به این صورت جلوی او زانو به زمین بزند؟!» شاهنشاه از این عرض من خوششان نیامد. فرمودند: «باید میگفتی این یک ترادیسیون [سنت] ملی است.» یاللعجب که تملق، بزرگترین و باهوشترین و بزرگوارترین مردان را هم گمراهی میدهند!...
بعد از شرفیابی منزل آمده کار کردم. رفتم دست مادرم را که صبح موفق نشده بودم، بوسیدم. سر شام علیاحضرت ملکه پهلوی که شاهنشاه تشریف داشتند، رفتم. نخستوزیر هم بود. شاهنشاه از او پرسیدند: «انعکاس عمل بحرین پیش مردم چیست؟» من تعجب کردم که واقعا با کمال صراحت گفت: «آنکتی [گزارش تحقیق] که از طبقات مختلف شده، نشان میدهد که اغلب ترجیچ میدادند، ما به یک صورتی... آنجا را میگرفتیم؛ حالا چطورش را نمیگویند.» که البته این حرفش هم حسابی بود. متاسفانه دنبال آن را باز هم به تملق زیاد کشانید...