پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : پس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند
به گزارش انتخاب، در خاطرات علم آمده است:
صبح زود جلسهای با روسای دانشگاههای تهران، آریامهر و ملی... داشتم که در خصوص وضع آنها در قبال رستاخیز ملی گفتگو کنیم. مذاکرات مفصل انجام شد، آنچه مسلم است همه دانشگاهیان (کادر آموزشی) استقبال شایانی کردهاند و فعلا مهم آن است که ببینند در مرکز حزب رستاخیز چه اشخاصی امور را در دست میگیرند. همان طبقه فاسد حزب ایران نوین (به علت دبیرکلی هویدا) خواهند بود یا اشخاص خوشنام دیگر. صحبت از ورود دانشجویان به حزب شد که باز هم نسبتا با استقبال روبهرو شده و جای تعجب دارد. اما باید دید که مصلحت هست که در داخل دانشگاه از طرف دانشگاهیان، دانشجویان تشویق به ورود در حزب بشوند یا اینکه این امر باعث لوس و ننر شدن آنها خواهد شد؟ همین الان دانشجویان لوس و ننر شدهاند. پول مفت میگیرند (هر دانشجو در ماه حدود ششصد تومان) و فحش مفت هم به ما میدهند. مطلب دیگری که صحبت شد این بود که آیا عناصر نامطلوب را بین کادر آموزشی باید اخراج کرد یا به صورت دوستانه و محبتآمیز عذر آنها را خواست؟ به هر حال مطلب یکی است ولی همان صورت بنشین یا بتمرگ یا بفرمایید را دارد که البته شق آخر بهتر است. چون مقامات انتظامی خیلی فشار میآوردند و روسای دانشگاههای هم بیچارهها خیلی وحشت دارند که چه بکنند، دست به دامن شدند که فکری برای آنها بکنیم. چون چنین کاری به صورت بتمرگ باعث ناراحتی کادر صحیحالعمل هم میشود و صحیح نیست. قرار شد من به عرض شاهنشاه برسانم. این جلسه دو ساعت طول کشید.
بعد من شرفیاب شدم. مطالب را عرض کردم. فرمودند: «البته باید کادر صحیح با حسن شهرت حزبی در راس امور دانشگاهی قرار بدهیم که عناصر جدید خواهند بود. دانشجویان هم در خارج دانشگاه در مناطق خودشان مثل عضو معمولی وارد حزب شوند. اخراج استادان نامطلوب هم البته با احترام بهتر است» (من صد درصد توفیق پیدا کردم).
کارهای جاری منجمله آمدن کیسینجر به کیش را عرض کردم که «ممکن است استدعا بکند بیاید.» فرمودند: «چه مانع دارد؟» چند تلگراف خارجی منجمله تلگرافاتی که رئیسجمهور بنگلادش (مجیبالرحمن) و رئیسجمهور کره شمالی (کیم ایل سونگ کمونیست) برای تبریک حل اختلافات با عراق عرض کرده بودند توشیح فرمودند. راجع به تلگراف کیم ایل سونگ خیلی خندیدند که حل اختلاف دو کشور اسلامی را تبریک گفته بود. همچنین از بارندگی جنوب، شاهنشاه راضی بودند و بسیار خوشحال. فرمودند: «فردا علیاحضرت شهبانو به مشهد مشرف میشوند، چه کنیم؟» عرض کردم: «چه عرض کنم؟» فرمودند: «چطور چه عرض کنم؟» عرض کردم: «آخر هیچ پیشبینی نشده بود.» فرمودند: «برو پیشبینی کن»!
بعد مرخص شدم به کارهای جاری رسیدم.
یک بعدازظهر به کلوب شاهنشاهی رفتم قدری به [بشقابک] clay pigeon تیراندازی کردم، بد نبود.
بعدازظهر تمام کار کردم، منجمله در جلسه شورای عالی شیر و خورشید سرخ شرکت کردم. هویدا نخستوزیر را دیدم، عجیب به هم ریخته و مفلوک. دیدم تیر شاهنشاه خیلی کاری واقع شده. در دلم این شعر را خواندم:
گر خرابم کنی ای عشق چنان کن باری
که نشاید دگرم منت تعمیر کشید
دیدم ریش نتراشیده و بسیار متفکر است. تعجب کردم که چطور انسان ممکن است با یک مویز گرمی بکند و با یک غوره سردی!
بعد در شورای عالی انجمن سلطنتی پرورش اسب که نایبرئیس والاحضرت همایونی هستم شرکت کردم.