صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۵ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۵۳۶۱۸۵
تاریخ انتشار: ۵۸ : ۲۳ - ۲۴ اسفند ۱۳۹۸
با عفت، برای دیدن همسر امام، به منزل امام رفتیم. دو دخترشان- صدیقه‌خانم و فریده‌خانم و یاسر [فرزند] احمدآقا- هم بودند. حالشان و وضع‌شان خوب است. از شرایط بعد از مسئولیت من، اظهارنگرانی‌کردند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

خاطرات مرحوم  آیت الله هاشمی رفسنجانی را از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵، هر شب منتشر می‌کند. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در «انتخاب» منتشر شده بود
 
به گزارش «انتخاب»؛ متن خاطرات آیت الله هاشمی در روز ۲۴ اسفند 1371 تا 1375 در زیر آمده است

 

سال ۱۳۷۱
ديشب همه تا صبح براى احياء بيدار بوديم. من در خانه بودم. عفت و بچه‌ها به مراسم بيرون رفتند. بعد از نماز صبح تا ساعت نُه و نيم خوابيدم. ديشب تا صبح در شمال تهران برف مى‌باريد، ولى در جنوب خبرى نبود.
ساعت ده صبح براى بدرقه هيأت افغان به سعدآباد رفتيم. آقاي اسماعيل‌خان والي هرات هم آمده بود؛ مقدارى دربارة هرات پرسيدم. وضع بدى دارند: خرابى‌هاى زمان جنگ، بيكارى، فقر و مزيد برآن، ناامنى‌ها كه مانع اقدامات اساسى است. براى سوخت، مواد غذايى و ساختن راه تايباد ـ هرات استمداد كرد. به آقاي ربانى گفتم، مقدارى از اسلحه‌هاى سنگين فراوان كه از رژيم قبل و روسيه مانده است، با ماشين‌هاى مهندسى، راه‌سازى و كشاورزى عوض كنند؛ ظاهراً قبول كرد، ولى اطمينان ندارد كه جدى بگيرند. مدعى است كشورهاى عربى و پاكستان، تاكنون كمكى به افغانستان نداده‌اند.
تا فرودگاه [مهرآباد] ، با آقاي ربانى در يك ماشين رفتيم. از توافق با ما در خصوص همزيستى فارس‌زبان‌ها در مقابل پشتون‌ها، راضى است. قرار شد پيگيرى شود. در فرودگاه مصاحبه كرديم. توافق‌نامه افغان‌ها را به عنوان شاهد امضا كردم. قبلاً ملك فهد و نوازشريف امضا كرده‌اند. با بدرقه رسمى به سوى مشهد رفتند.
ظهر خانم افشار آمد و براى كارش استمداد كرد. عصر در منزل استراحت كردم. شب كارهاى مانده را انجام دادم. افطار بچه‌ها جمع بودند. محسن پيشنهادى براى همكارى جهادسازندگي و ساصد [= سازمان صنايع دفاع]، براى ساخت موشك ارايه داد؛ فعلاً هر دو مستقل عمل مى‌كنند.

 

سال ۱۳۷۲
عقد ازدواج يكى از كاركنان دفتر را بستم. آقاى [بیژن نامدار] زنگنه آمد. گزارش وضع آب سدها را داد و گفت باران اخير در فارس، آب سدها را تأمين كرده است.آقاى [غلامرضا] فروزش، [وزیر جهاد سازندگی] آمد. از اينكه آيت‌الله خامنه‌اى، ملاقاتش را به خاطر اينكه شركت گوشت براى تأمين ارز به بازار آزاد رفته لغو كرده‌اند، گله كرد. آقاى [سید منصور] رضوى آمد. متقاضى كارى اجرايى است. مصاحبه راديو تلويزيونى، براى لحظات تحويل سال نمودم. گزارش‌ها را خواندم و كارهاى دفتر را انجام دادم.
عصر اخوى محمد آمد. براى سياست خارجى و فعاليت بيشتر اقتصادى سفارتخانه‌ها پيشنهادهایی داشت. براى فعاليت در جهت آمدن آقاى فهد، [پادشاه عربستان سعودی] به ايران اجازه خواست. در جلسه هیأت دولت، بحث نشان‌ها بود که ناتمام ماند؛ برنامه‌اى داشتيم به [آقایان حسین محلوجی، غلامرضا آقازاده و بیژن نامدار زنگنه]، وزیران معادن و فلزات و نفت و نيرو، براى راه‏‌اندازی معدن گل‏‌گهر، پتروشيمى بندرامام و سد پانزده خرداد، نشان دولتی بدهیم که به ‏هم خورد؛ لابد باعث نارضایتى آنها شد.
دكتر عادلى، [رییس بانک مرکزی]، خبر داد مذاكرات با اتریشى‌ها دربارة معوقات به نتيجه رسيده است. به [آقای غلامحسین کرباسچی]، شهردار تهران گفتم در برنامه هفته تميزكردن شهر، نوشته‌هاي ديوارها را هم پاك كنند. مقدارى از گزارش‌هاى مربوط به لرستان را براى سفر فردا خواندم. تمام كارها را تا ساعت هشت‏‌ونیم شب تمام كرده و به خانه آمدم.

 

سال ۱۳۷۳

قبل از اذان صبح بيدار شدم و ديگر نخوابيدم. در گزارش‌ها مطلب مهمى نيست. [آقای امامعلی رحمان‏اُف]، ریيس‏جمهور تاجيكستان آمد. بيشتر دربارة زبان تاجيك و سوابق تاجيك‌ها و كمى در مورد وضع اقتصاديشان صحبت شد. گله داشت از اينكه به كشورش سفر نكرده‌ام. با دولت اُزبكستان خيلى مخالف است و از پناه دادن افغانستان به مخالفان.
قبل از او، وزيرامورخارجه آذربايجان آمد. علت عدم حضور علي‏اُف را شورش پليس شمال گفت و از بن‌بست مسأله قره‌باغ اظهار ناراحتى كرد. نه قدرت جنگ دارند و نه تحمل ادامه وضع موجود را و علت آن را طرفدارى روسيه از ارامنه مى‌دانند و علت عدم هماهنگى با روسيه را تقاضاهاى توسعه‌طلبانه روس از قبيل درخواست پايگاه نظامى و حضور در مرزهاى جنوبى و عدم تكروى در درياى خزر و... مى‌گويد و به نحوى رد اين تقاضاها را معلول اراده حفظ منابع ايران ذكر مى‌كند و سر ما منت مى‌گذارند و توقع حمايت بيشتر از ما دارند.
خبر آمد كه وضع حال احمدآقا رو به وخامت مى‌رود و اگر فوت كنند، فردا تشييع جنازه است و لذا نمى‌توانيم مراسم بهره‌بردارى راه‏آهن بافق- بندرعباس را داشته باشيم. تصميم براين شد كه افتتاح را به عقب اندازيم، ولى بعد اين تصميم متزلزل شد.
به تفريحگاه اسلام آباد، در ارتفاعات مُشرف بر شهر رفتيم. ساختمان كوچكى ساخته‌اند و میهمانان را به آنجا مى‌بردند. خبرنگاران هم بودند. نشست كوتاه با ریيس‏جمهور قرقيزستان و معاون ریيس‏جمهور قزاقستان داشتيم. ادامه مذاكرات با اولى، موكول به زمان حضور در بندرعباس شد. ضمن اينكه ترديد سفر را با او مطرح كرديم و دومى نامه آقای نظربايُف را آورده بود و دربارة توسعه روابط پيغام داشت.
دو سه بار از جمع ما عكس گرفتند. خانم بوتو اصرار به عكس داشت. جلسه‌اى غيررسمى داشتيم. آقای رحمان‏اُف از عدم توجه به مشكل نزاع تاجيكستان گله كرد و آقای ربانى از به بن‏بست رسيدن مسأله افغانستان گفت و ظهور طالبان را مشكل لاينحل جديد معرفى كرد و گناه ظهور طالبان را به گردن پاكستان گذاشت. صحبت‌ها، تلخ و تند بود و به خانم بوتو خيلى برخورد؛ زيرا مى‌ديد، بعد از آن همه حمايت در دوران جهاد، امروز بدهكارند.
خانم بوتو هم جواب تندى داد و از حمايت‌هاى پاكستان در گذشته و خسارت‌هايى كه از اين رهگذر ديده‌اند، گفت و مسأله طالبان را خارج از اراده پاكستان معرفى كرد؛ ضمن قبول اينكه طالبان در پاكستان درس خوانده‌اند و سازمان دينى شده‌اند. گفت، آنها عليه خود پاكستان هم به خاطر ايجاد محدوديت در مدارس اقدام كرده‌اند و از ربانى انتقاد كرد كه نتوانسته از عهدة ايجاد وحدت و امنيت برآيد و گفت آنها توقع دخالت به نفع خودشان دارند و راضى به بى‏طرفى پاكستان هستند و پاكستان مصمم است، دخالت در افغانستان نكند و گفت سياست دولت او، امنيت است. ربانى مجدداً سياست تقسيم قدرت را كه پاكستانى‌ها در صلح قبلى تحمل كرده بودند، راه ناصواب دانست.
آقاى دميرل، صحبتى كرد كه كلى‏گويى و نصيحت بود و من براى ختم مشاجره، صحبت كوتاهى كردم و گفتم، مشكل افغانستان داخلى است و پاكستانى‌ها هم براى حفظ منافع خودشان ذینفع هستند. ما بايد كمك كنيم. پيشنهاد كردم نيروي كارشناسى براى پيدا كردن راه‏حل داخلي و قابل اجرا مانند اكو و يا از كشورهاى مجاور افغانستان تشكيل شود. همين مسأله به بحث گذاشته شد و تا آخر برنامة صرف ناهار ادامه يافت.
افغانستان، تاجيكستان، قزاقستان، آذربايجان و پاكستان موافقت كردند و تركيه و قزاقستان و قرقيزستان، گفتند بهتر است اكو از محدوده همكارى اقتصادى خارج نشود، ولى با همكارى كشورهاى مجاور مخالفتى نداشتند. اُزبكستان هم دوپهلو صحبت كرد. ناهار را بيرون ساختمان و زير چادر صرف كرديم. سر ميز ناهار بحث‌هاى ديگرى هم بود.
در يكى از بحث‌ها، آقاى رحمان‏اُف، در جواب تفسير خانم بوتو، دربارة حوادث سريع و عجيب منطقه و شوروى و پاكستان گفت، اينها همه تقدير الهى است و نمى‌شود بر اراده خدا غالب شد. برايمان چنين نظرى از كمونيست سابق، عجيب بود. خانم بوتو گفت، بخشى از انسان است و بخشى از طبيعت و من برايشان توضيح دادم كه اراده انسان‌ها در چارچوب سنت‌هاى الهى است. سپس خانم بوتو از سوره فلق (نَفّاثَاتِ فِى‏العُقَد) و رسوم جارى مردم پاكستان در بستن نخ سياه به دست‌ها، براى حفاظت از اجنه پرسيد. گفتم اين خرافات است. بايد قبول كرد كه عوامل مرموزى هست كه در زندگى ما مؤثر است و دستور قرآن اين است كه با دعا، به خدا پناه ببريم و خودمان به فكر دفاع باشيم.
به اقامتگاه برگشتيم. پيشنهادهاى جديدى از تهران براى مدت عزاى عمومى و تعطيلى براى فوت احتمالى احمدآقا آمده بود. استراحت كردم و خاطرات امروز را تا اين ساعت نوشتم. گزارش‏ها را خواندم. دولت آمريكا رسماً با قرارداد كونوكو با ايران مخالفت كرده و شورش‌ علوى‌ها در استانبول تركيه و خبر تأييد نشدة سقوط فراه به دست طالبان، جلب توجه مى‌كند.به هتل رفتيم. جلسه پايانى انجام و پيشنهاد همه تصويب شد. توافقات انجام و امضا شد. مصاحبه مطبوعاتى مشترك بود. فقط چند سئوال مطرح شد كه يكى را من جواب دادم.
به سفارت ايران رفتيم. با آقايان ساجد نقوى از علماى شيعه و همچنین ریيس جماعت اسلامى، از علماى سنى ملاقات كردم. هر دو از دولت پاكستان اظهار نارضايتى و از سياست ايران ابراز رضايت كردند. سپس در جمع علماى سنى و شيعه كه به ديدن من آمده بودند، رفتم. دو نفر از علما خيرمقدم گفتند و تلاوت قرآن و مداحى توسط علماى اهل سنت انجام شد و من در مزاياى وحدت شيعه و سنى سخنرانى كردم و از مضرات تفرقه گفتم. به اردو ترجمه مي‌شد.
بلافاصله به محل اقامت رفتم. آقاى [فاروق احمدخان] لغارى، ریيس‏جمهور آمد و با هم به فرودگاه رفتيم. در راه دربارة طالبان صحبت كرديم. به شدت از انتساب آنها به پاكستان ابراز ناراحتى مى‌كنند و آنها را قابل اعتماد نمى‌دانند. شرحى از عبور يك كاروان از پاكستان به تركمنستان داد كه به خاطر ناامنى و بدى راه ناموفق بوده و گفت اسم طالبان از همين معروف شده است، چون كاروان راكه توسط اشرار مصادره شده بود، براى پاكستان پس گرفته است.
به سوى ايران پرواز كرديم. در راه خوابيدم. در فرودگاه تهران، مصاحبه‌اى انجام شد.

 

سال ۱۳۷۴
انجمن صنایع آمدند. گزارشی از کارشان دادند. قبل از انقلاب شروع شده است. ازخدمات جاویدان من به صنایع، فوق‌العاده اظهار امتنان کردند. مشکلی جز کمبود نقدینگی برای بعضی از واحدها نگفتند. از وفور مواد اولیه و انرژی، بازار، وضع قیمت‌ها و امنیت شغلی تشکر کردند.

آقایان [سیدمهدی] امام جمارانی، [رییس سازمان اوقاف و امورخیریه] و تجلی آمدند. برای توسعه چاپخانه قرآن استمداد کردند؛ فعلاً روزانه چهارهزارجلد قرآن چاپ می‏کنند. می‌خواهند به ده هزار جلد در روز برسانند. آقای [مرتضی] میرباقری، [مشاور رئیس‏ جمهور در امور جوانان] آمد و برای تبدیل مشاورت جوانان به معاونت یا تبدیل دبیرخانه به سازمان استمداد کردکه به خاطر جلوگیری از توسعه بی‌رویه ادارات دولتی، نپذیرفتم. [آقای غلامرضا آقازاده]، وزیر نفت آمد. گزارشی از سرعت‏‌ عمل کارهای عمرانی در امور پالایشگاه‌ها، پتروشیمی، گاز و متانول و ... داد. گفت، رأی بالای مردم تهران به فائزه، قدرشناسی جالبی از خدمات من بوده است؛ دیروز هم این حرف در جلسه تنظیم بازار بود.

پسر آیت‌الله [علی] مشکینی آمد. گزارشی از پیشرفت کار ساختمان بیمارستان‌شان در قم دادکه بیشتر با فروش املاک اهدایی در گیلان امکان پذیر شده است و برای نیازهای ارزی استمداد کرد.

عصر برای سالگرد احمدآقا خمینی به مرقد امام رفتم. سپس به خانه آمدم. گزارش‌ها و بولتن‌ها را در خانه خواندم. در اخبار، تشنج بین چین و تایوان و حمایت آمریکا از تایوان مورد توجه است.

 

سال ۱۳۷۵
مقداری وقت، صرف تنظیم خطبه‌ها کردم. نمازجمعه را به مناسبت سالگرد رحلت احمدآقا، در مرقد امام برگزارکردیم. یک خطبه دربارة موفقیت‌های سال جاری و خطبه دیگر را در مناسبت‌های هفته ایرادکردم. بعد از ظهر، جمعی از مسئولان حفاظت جماران آمدند و برای مسکن محافظان و تعمیر خودروها استمداد کردند.

با عفت، برای دیدن همسر امام، به منزل امام رفتیم. دو دخترشان- صدیقه‌خانم و فریده‌خانم و یاسر [فرزند] احمدآقا- هم بودند. حالشان و وضع‌شان خوب است. از شرایط بعد از مسئولیت من، اظهارنگرانی‌کردند.

آقای [علی] لاریجانی، [رئیس سازمان صداوسیما]، برای چگونگی پخش خبر سقوط هواپیما مشورت کرد. ظهر و شب، بچه‌ها و بستگان اینجا بودند. خانم افشار آمد و گفت، جمع زیادی از تحصیل‌کردگان و مردم، نگران دوران بعد از من‌اند؛ گفتم تفاوتی نخواهد بود.