پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
خاطرات مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی را از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵، هر شب منتشر میکند. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در «انتخاب» منتشر شده بود
به گزارش «انتخاب»؛ متن خاطرات آیت الله هاشمی در روز ۲۲ بهمن 1371 تا 1375 در زیر آمده است
سال ۱۳۷۱
چمدانم را برای سفر بستم. با بچهها [برای شرکت در راهپیمایی ۲۲ بهمن]، به سوی میدان آزادی رفتیم. نزدیک میدان پیاده شدم و چند صد متری با مردم پیادهروی کردم. مردم از حضورم در میانشان خیلی خوشحال شدند و تا حدودی نظم را مراعات کردند، ولی شدت احساساتشان، گاهی صحنه را غیر قابل کنترل میکرد. از بالای جایگاه، در میان احساسات فوقالعاده مردم، برایشان سخنرانی کردم و با تمجید فراوان از پایداری جامعه در مبارزه و دفاع و تحمل مشکلات، تشویقشان نمودم.[۱]
جمعیت بیش از انتظار بود. با هلیکوپتر به فرودگاه [مهرآباد] رفتم. همراهان خودشان را رسانده بودند. از پاویون در دست تعمیر جمهوری بازدیدکردم؛ خیلی بهتر از سابق میشود. به سوی کیش پرواز کردیم. قبل از پرواز، تیمسار [منصور] ستاری، [فرمانده نیروی هوایی ارتش]، دربارة سانحه هوایی توضیحاتی داد؛ مدعی است، برج کنترل فرودگاه مقصر است.
ساعت یک بعد از ظهر وارد جزیره کیش شدیم. مقداری در پاویون با مدیران کیش نشستیم. توضیحات کارها را شنیدیم. بعد از ناهار و استراحت، لب دریا قدم زدم و مقداری با مهدی سوار قایق پدالی شدیم. سرشب به رستوران درخت سبز رفتیم و شام را دسته جمعی خوردیم.
گزارشها را آوردند. مقداری هم تلویزیون را دیدم. دو کانال از امارات دیده میشود. یکی از آنها، بیشتر مسابقه شترسواری بود.
سال ۱۳۷۲
امروز بیشتر وقت به تنظیم کتابخانهام گذشت. ساعت ده صبح برای شرکت در راهپیمایی و سخنرانی در مراسم بیستودو بهمن در میدان آزادی رفتم. در خیابان آزادی، مقداری همراه مردم راهپیمایی کردم. مردم بسیار خونگرم برخورد نمودند و از حضور من اظهار شادمانی کردند.
به خاطر کمی وقت و مشکل عبور از انبوه جمعیت، به داخل دانشگاه شریف رفتیم و با هلیکوپتر به میدان آزادی رفتیم. بعد از استماع شعارها و سرودها و پاسخ به احساسات مردم، سخنرانی کوتاه و فهرستوار انجام دادم.[۱] ساعت یازده تمام کردم که مردم بتوانند به نماز جمعه در دانشگاه تهران برسند.
به خانه آمدیم. اکثر بچهها به خاطر معطل شدن در راهپیمایی به ناهار نرسیدند. عصر چند نفر از بستگان و آشنایان آمدند و محسن دربارة مترو و طرحهای عمرانی و مسائل دیگر مطالبی داشت.
مهدی دربارة نحوه اجرای طرح سکوی ابوذر گزارشی داد که پیمانکاری که به خاطر عدم موافقت با واگذاری پنجاه درصد کار به داخل انصراف اعلام کرده بود و دوباره اعلان پذیرش کرده و مایل است شریک بشود در سرمایهگذاری برای کارهای داخلی و نظر خواست.
مشعل گاز شوفاژ خانه مکرراً خاموش میشود و هوای خانه سرد میشود. بارها آن را روشن کردم، ولی اشکال دارد. تعمیرکار آمده، باز هم اشکال برطرف نشده است.
سال ۱۳۷۳
پیش از ظهر برای مراسم راهپیمایی بیستودو بهمن رفتیم. در خیابان محمدعلی جناح پیاده شدم و مقداری در میان مردم پیادهروی کردم. مردم از دیدن من خیلی خوشحال شدند و به گرمی، با شعارهای پُرشور حضور من را تحویل گرفتند. اجتماع مردم در میدان و در خیابانها خیلی انبوه و بیش از انتظار من بود. سخنرانی مفصل و دلگرمکنندهای ایراد کردم.[۱]
تا عصر، وقت به مطالعه گزارشها گذشت. افطار به باشگاه نهاد ریاستجمهوری رفتیم. خانوادههای چندشهیدداده را دعوت کرده بودم. ابتدا نماز جماعت خواندیم و سپس افطار کردیم. عفت و بچهها هم آمده بودند. سپس در اجتماعشان، آقای [محمدحسن] رحیمیان، [رییس بنیاد شهید]، صحبت کوتاهی کرد و من هم در فضیلت شهدا و خانوادههایشان صحبت کردم.[۲] همسر آقای جلاییپور و مادر سه شهید صحبت خوبی کرد.
سال ۱۳۷۴
از منزل برای مراسم راهپیمایی ۲۲ بهمن رفتیم. در خیابان آزادی پیاده شدم و چند صدمتری، همراه مردم راهپیمایی کردم. مردم از دیدن رییسجمهورشان به هیجان آمدند و تا آنجا که بودم، یکسره شعار میدادند. سپس به میدان آزادی رفتیم. آقای لوئیس فراخان، رهبر مسلمانان سیاهپوست آمریکا، همراه آقایان [احمد] جنتی و ... به استقبال آمدند. مدتی در جایی نشستیم. سئوالات زیادی از فراخان کردم؛ هماوست که چند ماه پیش، با راهانداختن تظاهرات میلیونی سیاهان در آمریکا، مشهور و باعث مشخصشدن وضع و اهمیت مسلمانان درآمریکا شد. سئوالاتم دربارة تعداد سیاهان آمریکا، وضع فرهنگی و اقتصادی آنها، برنامه آنها برای حضور مؤثر در امور کشور بود. گفت بیش از سی میلیون نفرند که حدود پنج میلیون نفر، مسلمان هستند. مشغول برنامهریزی برای ایجاد تشکیلات سیاسیاند.گفت دولت آمریکا، بنا دارد پس از مراجعتش به آمریکا، او را محاکمهکند. روحیه خوبی دارد. گفت قبلاً در موسیقی کار میکرده و پس از مذهبیشدن، آن را ترک کرده و اکنون حرفهاش، وعظ و خطابه است. سخنران نسبتاً خوبی است. جالب است که با توجه به خصومت آمریکا نسبت به ایران، اینگونه صریح از انقلاب ایران دفاع میکند؛ شجاع است. من هم سخنرانی مفصلی در خصوص عوامل استحکام و قدرت و پیشرفت انقلاب نمودم.[۱] با هلیکوپتر به خانه برگشتم. دیشب باران خوبی داشتیم. امروز هم هوای خوبی برای راهپیمایی داشتیم.
سال ۱۳۷۵
صبح زود با هلیکوپترها به طرف قم پرواز کردیم. بعد از استقبال رسمی نظامی در مرکز سپاه، با حرم و زیارت و فاتحه بر سر قبر والده شروع کردیم. سپس برای اجلاس خبرگان به مدرسه دارالشفاء رفتیم. شروع اجلاس با صحبت آقای [علی] مشکینی، [رئیس مجلس خبرگان رهبری] بود. دو سه نفر از نمایندگان نیز صحبت و روی نقش رهبری و من در پیشرفت انقلاب تکیه کردند. آقای مشکینی، از مشروعیت ولایت، حتی بدون انتخابات گفتکه جا نیفتاد. از لزوم بودن خمس در اختیار ولیفقیه گفت که آن هم جا نیفتاد. آقای [سید علیاکبر] قریشی، نماینده ارومیه، به شدت از سریال امام علی (ع) انتقاد کرد. انتخابات هیأت رییسه و کمیسیونها انجام شد که همان افراد قبلی انتخاب شدند. تنفس دادیم.
من برای کارهای کشوری، از جمله افتتاح مجتمع فرهنگی نور رفتم. آقای [محمود] محمدی عراقی، [رئیس سازمان تبلیغات اسلامی] گزارش داد: ۱۴ هزار مترمربع زمین و ۸ هزار مترمربع بنا، بیشتر با کمک دولت و رهبری ساخته شده است. من هم در
خصوص ضرورت این گونه مراکز و لزوم پُرمحتوا شدن آن به منظور الگو شدن برای سایر مراکز فرهنگی، صحبت کردم.[۱] مردم زیادی اطراف مجتمع جمع شده بودند؛ با احساسات گرم و جمع زیادی از طلاب، در جلسه جمع بودند.
در ادامه، برای افتتاح فروشگاه رفاه رفتیم که با یک میلیارد تومان هزینه، ساخته شده است؛ فروشگاه جامعی است. از بخشهای مختلف بازدیدکردم. گفتند چیزی بخرم؛ گفتم یک جاصابونی بدهند که نداشتند و شرمنده شدند. قبلاً گفته بودند، همه چیز دارند. جمع زیادی از مردم، با احساسات پُرشور جمع بودند.
برای نماز و استراحت و ناهار، در استانداری بودیم. ماکت میدان بزرگ آستانه را دیدیم؛ خوب است. هنوز بر سر خصوصیات طرح، اختلاف دارند. مدرسه طلاب خارجی را که کنار استانداری، با هزینه رهبری و در زمین وقفی ساخته شده، دیدیم؛ خیلی وسیع است: ۶۰ هزار مترمربع بنا در ۵ هکتار زمین، برای حدود هزار نفر شبخواب، دهها کلاس درس و کتابخانه و سالن اجتماعات و رستوران و حُجرههای خوب. با چند نفر از طلاب هندی و ژاپنی و پاکستانی و مالزیایی صحبت کردم.
به سلفچگان پروازکردیم. مراسمی برای افتتاح بزرگراه قم- سلفچگان وکلنگزنی مجتمع رفاهی مسافران در آنجا و شروع بهرهبرداری از شهرک طلاب جانباز بود. سپس مراسم دیگری در دفتر مخابرات سلفچگان بود، برای بهرهبرداری از دهها طرح مخابراتی و پُستی، با هزینه ۱۷ میلیارد تومان که در مراسم اول، آقایان ترکان، [وزیر راه و ترابری] و حلوایی، [معاون فنی وزیر راه] و سعیدینژاد، [رییس سازمان پایانههای کشور]، صحبتکردند. در مراسم دوم، آقای غرضی، [وزیر پُست وتلگراف و تلفن] و معاونش؛ در هر دو مراسم، من نیز صحبت کردم و از بنای منطقه حراست شده اقتصادی در سلفچگان درآینده و تکمیل بزرگراه تا شیراز در سال ۱۳۷۶ خبر دادم.[۲] جمع زیادی از مردم منطقه با قربانی و ابراز احساسات جمع بودند.
به تهران مراجعت کردیم. تا ساعت ۹ شب، کارها را تکمیل کردم. آقای حسین مرعشی و مهدی هاشمیان آمدند و گزارش انتخابات رفسنجان را دادند. مهدی، شکایت زیادی از رقیب آشیخحسین [هاشمیان] دارد و انتظار دارد که بازرسان به منطقه بروند، ولی آقای مرعشی این جور فکر نمیکند.