صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۳ دی ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۵۲۸۲۸۴
تاریخ انتشار: ۴۵ : ۲۳ - ۱۷ بهمن ۱۳۹۸
سوءقصد به شاه که سه گلوله لب شاه و کلاه شاه و پشت شاه را خراشید و آسیبی نرساند، باید از معجزات دنیا ثبت شود. فکر می‌کنم عامل آن هم آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها بودند که می‌خواستند شاه را از بین بردارند و مرحوم رزم‌آرا را که آن وقت رئیس ستاد بود، به عنوان مرد قوی ایران بر سر کار بیاورند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

پس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند

به گزارش انتخاب، در خاطرات علم آمده است:

امروز از کیش به تهران برمی‌گردم. پنج روز است که در آبادان، بوشهر و کیش هستم. این چند روزه در کیش که بوی استراحت به مشام رسیده بود، احساس می‌کردم که چقدر خسته بوده‌ام، چون از شکل کاغذ و کتاب و قلم بیزار بودم. به این جهت هیچ یادداشت نکردم. این یادداشت‌ها را در هواپیما بین کیش و تهران می‌نویسم. منظورم از مسافرت استراحت بود ولی در عین حال شهرک به نام ولیعهد را که بین شلمچه و خرمشهر می‌سازیم، بازدید کردم. پول آن را چند سال قبل تجار برای سیل‌زدگان خوزستان جمع‌آوری کرده بودند که مصرف نشد – این پول تحت سرپرستی ولیعهد جمع‌آوری شده بود. شاهنشاه امر فرمودند این شهرک را بسازیم. ده خوبی می‌شود و نمونه خواهد بود.

مرز ایران و عراق را در طول اروندرود و مرز غربی ایران به دقت بازدید کردم. روحیه سربازاها و ژاندارم‌های ما عالی بود. شب قبل از ورود من برخورد با عراقی‌ها داشته و سبیل‌شان را دود داده بودند. شب آبادان ماندم. روز بعد به بوشهر رفتم. خواستم با هلی‌کوپتر به جم و ریز بروم به علت گرد و خاک ممکن نشد، به این جهت به کیش رفتم. روز سوم از کیش با هلی‌کوپتر به محل شروع جاده جم و ریز که از جاده اصلی ساحلی منشعب می‌شود رفتم. این جاده که طول آن ۲۵ کیلومتر – به علاوه ۱۷ کیلومتر از جم به ریز – خواهد شد، سال گذشته که شاهنشاه برای ملاحظه فعالیت لژیون بشر به جم و ریز تشریف آوردند، امر فرمودند ساخته شود. تمام کوهستانی و پرخرج است، ولی خیلی واجب است، چون یک منطقه بسیار وسیع را به کشور وصل می‌کند. جاده ساحلی را که از هلی‌کوپتر می‌دیدم، مثل بچه خودم دوست داشتم. این جاده را وقتی من نخست‌وزیر بودم و آن وقت وضع مالی بسیار بدی داشتیم – به حدی که امینی نخست‌وزیر قبل از من گفت کشور ورشکست است – شروع کردم و چون پول نداشتیم با آرد و روغنی که از موسسه [کاره] Care بین‌المللی می‌گرفتیم، شروع کردم، که ضمنا به مردم جنوب هم که در وضع بسیار بدی قرار داشتند کمک شده باشد. از بوشهر به طرف بندرعباس که تقریبا ۷۰۰ کیلومتر است، شروع کردیم. من هرگز تصور نمی‌کردم که ظرف ده سال ساخته شود. الحمدالله ساخته شده و چنان که امید و آرزوی من بود به طرف شرق یعنی جاسک و چاه‌بهار پیش می‌رود. من فکر می‌کنم حق زیادی به گردن مردم جنوب و ساحل خلیج‌فارس دارم. همین اقامتگاه شاهنشاه در کیش و توجهی که به طور کلی حالا به جنوب می‌شود نتیجه زحمات من است. هنوز باید توجه بیش‌تری به حال مردم برای رفاه و آسایش آن‌ها بشود به‌خصوص گمرک و مامورین دیگر که چشم به دست مرکز پدرسوخته دوخته‌اند، مردم را ناراحت دارند ولی کم‌کم رفع می‌شود. صنعت ماهی‌گیری را هم که من می‌خواستم به بنادر کوچک بدهم و آن‌جا سردخانه بگذارم، به علت مداخلات ارتش و به‌خصوص دکتر ایادی عملی نمی‌شود که خود بحث علیحده دارد و من از ناراحتی این‌جا نمی‌نویسم.

از اخبار داخلی درگذشت سپهبد یزدان‌پناه، رئیس بازرسی شاهنشاهی، است. پیرمرد خوبی بود. به اعلیحضرت رضاشاه کبیر و شاهنشاه خیلی صادقانه خدمت کرد. مرد صحیح‌النفسی بود ولی مرد شجاعی نبود. در زمان مصدق ضعف نشان داد و هنگام تیراندازی به شاهنشاه در ۱۵ بهمن در دانشگاه تهران، بیست‌وسه سال قبل، به قراری که شاهنشاه تعریف می‌فرمودند، ایشان و والاحضرت شاهپور غلامرضا پشت ماشین پنهان شدند. فقط پیرمرد سرتیپ صفاری رشتی که آن وقت رئیس شهربانی بود و حالا سناتور است، با خونسردی ضارب شاه را هدف قرار داد و از پا درآورد. این سوءقصد به شاه که سه گلوله لب شاه و کلاه شاه و پشت شاه را خراشید و آسیبی نرساند، باید از معجزات دنیا ثبت شود. فکر می‌کنم عامل آن هم آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها بودند که می‌خواستند شاه را از بین بردارند و مرحوم رزم‌آرا را که آن وقت رئیس ستاد بود، به عنوان مرد قوی ایران بر سر کار بیاورند. چند دفعه این مطلب را از شاهنشاه پرسیده‌ام، خیلی جواب صریحی نفرموده‌اند، به هر حال بعدها رزم‌آرا نخست‌وزیر شد و بر سر مسئله نفت هم کشته شد. گویا میرفخرایی [ناصر فخرآرایی – انتخاب]، ضارب شاه، با دختر باغبان سفارت انگلیس رابطه عاشقانه داشت.