صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۱۳ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۵۲۶۵۱۶
تاریخ انتشار: ۴۰ : ۲۳ - ۰۸ بهمن ۱۳۹۸
گزارش کتابی که دشتی درباره اعلیحضرت رضاشاه کبیر نوشته و دنباله‌اش به محمدرضا شاه ختم می‌شود به عرض رساندم و عرض کردم: «باید این قسمت مربوط به اعلیحضرت همایونی بیش‌تر پرورانده شود.» فرمودند: «آخر این کتاب مربوط به پدر من است، چطور ممکن است نسبت به من هم در آن‌جا بنویسند؟» مسلما شاهنشاه به حق خیال می‌کنند که از پدرشان بزرگ‌تر هستند و نباید تحت الشعاع پدر قرار گیرند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

پس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند

به گزارش «انتخاب»، در خاطرات امیر اسدالله علم در روز چهارشنبه ۸ بهمن ۵۴ آمده است:

صبح شرفیاب شدم. کار‌های جاری، من‌جمله آمدن ولیعهد بحرین را به عرض رساندم. فرمودند: «با ولیعهد چک کرده‌اید؟» عرض کردم: «بلی.» عرض کردم: «وزیر دربار مراکش هم که می‌خواهد باعجله بیاید شرفیاب شود، لابد کمک نظامی می‌خواهد.» فرمودند: «بیاید.» عرض کردم: «در اخبار دیروز و دیشب اصطکاک قوی مراکش و الجزیره در صحرا منعکس بود.» فرمودند: «معلوم بود این‌طور می‌شود.» عرض کردم: «آمریکا گویا یک تکانی خودش داده و حداقل کشتی‌های گشتی آمریکا، حدود صحرا را در اقیانوس اطلس گشت خواهند زد.» فرمودند: «حداقل کاری است که آمریکا ممکن است بکند.»
باز راجع به وضع داخلی آمریکا و این‌که به چه روزی افتاده‌اند [صحبت شد]و حتی حالا سنا خواسته است که هر کمک نظامی به خارج با اطلاع آن‌ها باشد و کمک به کشور‌هایی بشود که در زندان‌های آن‌ها از زندانی‌های سیاسی که بیش از مدت کودتاهی در زندان بوده‌اند، کسی نباشد. حقیقتا عالی و بی‌نظیر است. فرمودند: «عیب ندارد، کار را به دست آن زندانی‌های آزادشده می‌دهیم تا خدمت آمریکا برسند.» گزارش رویتر را درباره نتیجه کمیته تحقیق سنا درباره سیا به عرض رساندم، فرمودند: «کار ما لابد مربوط به کردستان می‌شود (چون اسم شاهنشاه را این‌جا آورده است).

بعد گزارش کتابی که دشتی درباره اعلیحضرت رضاشاه کبیر نوشته و دنباله‌اش به محمدرضا شاه ختم می‌شود به عرض رساندم و عرض کردم: «باید این قسمت مربوط به اعلیحضرت همایونی بیش‌تر پرورانده شود.» فرمودند: «آخر این کتاب مربوط به پدر من است، چطور ممکن است نسبت به من هم در آن‌جا بنویسند؟» مسلما شاهنشاه به حق خیال می‌کنند که از پدرشان بزرگ‌تر هستند و نباید تحت الشعاع پدر قرار گیرند. عرض کردم: «این کتاب صورت یادداشت‌های پراکنده دارد و قشنگ است و قطعا خواننده زیاد خواهد داشت، چون قلم دشتی عالی است. (آن قسمت مربوط به خودشان را برای‌شان خواندم) چه عیب دارد بعضی قسمت‌ها در آن‌جا پرورانده شود؟ مثل اشغال ایران در جنگ دوم و مسئله آذربایجان و مصدق و نفت و بعد دوره سازندگی و انقلاب و سیاست مستقل ملی. ما که چندین کتاب درباره شاهنشاه به طور مستقل می‌نویسیم، ولی چه عیب دارد که این هم باشد و بعضی نکات را هم دشتی با خود اعلیحضرت همایونی صحبت کند و بپرسد.» فرمودند: «باشد.» بعد بعضی اشعار ملک‌الشعرای بهار را درباره اعلیحضرت رضاشاه کبیر برای شاهنشاه خواندم. [..]و عرض کردم: «درست منطبق بر وضع ماست.» ۱ فرمودند: «بلی، ولی راجع به انقلاب شاه و ملت در آن خبری نیست (چون عرض کردم اجازه فرمایید همین شعر روز شنبه خوانده شود، چون شعرای معاصر از عهده برنیامده‌اند). من عرض کردم: «منظور از انقلاب همین نتایج است که این‌جا می‌گوید.» فرمودند: «باز هم سعی کنید شاید شاعری از عهده برآید.» چند تا را نمونه داشتم، خواندم و عرض کردم: «الحق از عهده برنیامده‌اند و چشمم آب نمی‌خورد کسی به پایه ملک‌الشعرا برسد.»

بعدازظهر شاهنشاه تمام کار کردند. من هم تمام کار کردم، فقط قدری شنا کردم، بعد با نوه‌ها بازی کردم (نیم ساعتی).
سر شام رفتم. مطلب مهمی نبود، جز این‌که شاهنشاه به دکتر اقبال امر فرمودند: «کاغذ نفتی‌ها بده» معلوم شد زیر بار نمی‌رفته‌اند، ما به آن‌ها اخطار کرده‌ایم که باید شرایط ما را قبول کنند (تعهد سرمایه‌گذاری و تعهد حداقل خرید) وگرنه ما قرار سابق را لغو می‌کنیم.

پی‌نوشت:
۱- اشاره به شعر بهار با مطلع:
امروز روز عزت دیهیم و افسر است/ عصری بلندپایه و عهدی منور است