صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۳ دی ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۵۲۶۳۶۴
تاریخ انتشار: ۰۱ : ۲۳ - ۰۷ بهمن ۱۳۹۸
تورق خاطرات چهره ها در «انتخاب»؛
به هر تقدیر با صدور و انتشار بیانیه امام در آن شب، برنامه سفر بختیار به پاریس و استعفای او به هم خورد. این‌که چه کسانی باعث این امر شدند در آن موقع معلوم نگشت، بعد‌ها در تهران شنیدم که مسبب این جریان آقایان ربانی شیرازی و خلخالی بوده‌اند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»: دکتر ابراهیم یزدی در کتاب خاطرات خود با عنوان «آخرین تلاش‌ها در آخرین روزها» (قلم؛ ۱۳۸۹، ص. ۳۳۷-۳۴۵)  می‌نویسد: تماس و مذاکرات میان شورای انقلاب و بختیار ادامه یافت. یکی از موضوعات مورد بحث طرفین سفر بختیار به پاریس بود. بختیار که نمی‌توانست بدون نظر «شورای امنیت» کشور را ترک کند لاجرم مسئله را با آن‌ها در میان گذاشت. شورای امنیت کشور در آن روز‌ها مرکب بود از سران ارتش و بختیار. شورای امنیت پس از ساعت‌ها بحث و مذاکره بالاخره سفر بختیار به پاریس و دیدار با امام را تصویب نمود.

آقای مهندس بازرگان در ۷ بهمن ۱۳۵۷ نتیجه جلسه شورای امنیت را چنین گزارش کرد: «شورای امنیت کشور امروز از ساعت ۹ صبح جلسه‌ای طولانی داشت. به قول معروف در حجله بودند. مذاکرات آنان بر این محور بود که فرمول یا ترتیبی پیدا کنند که شاهپور بختیار را بفرستند به پاریس. قبل از ظهر برای کسب خبر و اطلاع از نتیجه مذاکرات‌شان مع‌الواسطه با آن‌ها تماس گرفته شد، اما گفتند ساعت ۱۵ و ۳۰ دقیقه بعدازظهر نتیجه تصمیمات معلوم خواهد شد. بعدازظهر تلفن زده شد، گفتند نیم ساعت دیگر. ظواهر امر حکم می‌کند که از مواضع دیشب عقب‌نشینی نموده و تعدیل کرده‌اند. شخص واسط هم این مسئله را تایید می‌کرد.»

مهندس بازرگان ساعاتی بعد مجددا تلفن زد و اطلاع داد که در همان روز نتیجه رای شورای امنیت کشور به دست آمده است. شورای امنیت تصویب کرده است که بختیار به پاریس سفر بکند و بختیار اعلامیه‌ای هم تهیه کرده و برای شورای انقلاب فرستاده است که اگر شورای انقلاب موافقت نماید آن را قبل از سفر به پاریس منتشر سازد. آقای مهندس بازرگان متن بیانیه تهیه‌شده بختیار را به شرح زیر خواندند:

«من به عنوان یک ایرانی وطن‌دوست که خودم را جزو کوچکی از این نهضت و قیام عظیم ملی و اسلامی می‌دانم و اعتقاد صادقانه دارم که رهبری و زعامت آیت‌الله العظمی امام خمینی و رای ایشان می‌تواند راه‌گشای مشکلات امروزی ما و ضامن ثبات و امنیت کشور گردد، تصمیم گرفته‌ام که ظرف ۴۸ ساعت آینده شخصا به پاریس مسافرت کرده و به زیارت معظم‌له نائل آیم و با گزارش اوضاع فعلی خاص کشور و اقدامات خود، ضمن درک فیض، درباره آینده کشور کسب نظر نمایم.»

این متنی بود که به تصویب شورای امنیت نیز رسیده بود. آقای مهندس بازرگان اضافه کردند که با این متن شخصا موافق هستند و به نظر ایشان ضرر و زیانی ندارد و تعهدی هم در کار نیست. آقای مهندس بازرگان در همین مکالمه تلفنی گفتند:
«قرار است که درباره این مسئله با سایر دوستان (اعضای شورای انقلاب) مشورت کنند. البته هنوز فرصت تشکیل جلسه را پیدا نکرده‌اند. اما مطلب را گزارش می‌دهند تا آقا هم نظر خودشان را بدهند و جلسه که تشکیل شد همه مسائل را با هم بحث خواهند کرد و نتیجه را باز گزارش خواهند کرد.»

علاوه بر شورای انقلاب، علمای مهاجر به تهران نیز مورد شور و مشورت اعضای شورای انقلاب قرار گرفتند. این علما به مناسبت اعلام بازگشت امام، از تمام شهر‌های ایران به تهران آمده بودند، اما به علت بسته شدن فرودگاه و ممانعت بختیار و ارتش از پرواز هواپیما به تهران و شهرستان‌ها، علمای مزبور در دانشگاه تهران متحصن شده بودند.

آقای مهندس بازرگان در رابطه با نظر علمای مهاجر، طی همین مکالمه تلفنی گفتند: علمای مهاجر به تهران نیز این متن را دیده‌اند و با آن مواق‌اند منتها نظر داده‌اند که در پایان بیانیه به جای «کسب نظر» بیاید: «در باب آینده کشور و وضع دولت کسب تکلیف نمایم.»

همان شب، بعد از دریافت متن فوق‌الذکر در جلسه‌ای که در حضور امام، آیت‌الله اشراقی و حاج احمد آقا تشکیل شد، گزارش تهران را عینا خواندم. امام اصل مسئله را پذیرفتند و اصلاح عبارتی علمای مهاجر به تهران را نیز تایید نمودند. نظر امام این بود که اگر بختیار به پاریس بیاید تا استعفا ندهد اجازه دیدار را نخواهد داشت. نظر ما هم آن بود که با بختیار عینا نظیر سید جلال تهرانی رفتار شود. اما اعلام این مسئله در حالی که بختیار هنوز در تهران بود ضرورتی نداشت.

انتشار بیانیه بختیار نیز، همان‌طور که آقای مهندس بازرگان اشاره کرده بودند، تعهدآور نبود. همان شب با تهران تماس گرفتم و مراتب را به آقای مهندس بازرگان اطلاع دادم. ظاهرا اوضاع طبق برنامه و تصمیم شورای انقلاب پیش می‌رفت. قرار شد متن بیاینه بختیار، با اصلاحات مورد نظر روحانیون مهاجر که به تایید امام هم رسیده بود همان شب توسط بختیار در رادیو و تلویزیون ایران خوانده شود.

بختیار اعتراف می‌کند که او برای پیدا کردن راهی جهت تماس با آقای خمینی، با آقای مهندس بازرگان تماس گرفته و مشورت کرده است و آقای مهندس بازرگان هم اقدام او را تایید کردند. اما می‌گوید آقای مهندس بازرگان به او تذکر دادند که آقای خمینی قبل از هرچیز استعفای او را خواهند خواست. در همین جا بختیار به بیانیه‌ای که از صدا و سیما منتشر شد اشاره می‌کند، بدون آن‌که متن آن را ذکر نماید. صرفا به ذکر چند جمله ناقص از آن بیانیه اکتفا کرده است؛ و سپس مطلبی را به آقای مهندس بازرگان نسبت می‌دهد که به هیچ وجه درست نیست و تمامی کسانی که با آقای مهندس بازرگان تماس دارند و ایشان را می‌شناسند، می‌دانند که ایشان نه تنها برای آقای خمینی بلکه برای هیچ فردی چنان عناوینی را به کار نمی‌برند.

بیانیه امام در مورد سفر بختیار

متن مورد توافق اصلاح‌شده بیانیه بختیار توسط شورای انقلاب و علمای مهاجر و تاییدشده توسط امام، علاوه بر آن‌که توسط آقای مهندس بازرگان طی یک مکالمه تلفنی و به شرحی که گذشت برای اینجانب خوانده شد، توسط آقای مهندس کتیرایی که در آن موقع عضو و دبیر شورای انقلاب بودند برای مرحوم شهید عراقی نیز خوانده شده بود.

بعد از نیمه شب همان شب حاج احمد آقا به اتاقم در مسافرخانه نوفل‌لوشاتو آمد و گفت: که: «آقا متنی صادر کرده‌اند و به تهران هم اطلاع داده شده است مبنی بر این‌که بختیار تا استعفا ندهد نمی‌تواند به دیدن امام بیاید.» حاج احمد آقا که در تمامی مذاکرات با امام حضور داشت و از مکالمات تهران و برنامه مطلع بود از این کار ابراز ناراحتی کرد، اما گفت: که: «خوب کاری است که شده و دیگر نمی‌شود کاری کرد.»

آقای شاه‌حسینی که در آن موقع عضو کمیته استقبال از امام و مستقر در مدرسه رفاه و توسط مرحوم شهید مطهری در تماس دائم با شورای انقلاب بود، پس از انقلاب برای اینجانب شرح داد که در آن شب، دیروقت، مرحوم عراقی از پاریس به ایشان تلفن می‌زند و متن بختیار را که آقای مهندس کتیرایی برای وی خوانده بوده است برای ایشان می‌خواند و می‌گوید که: «امام با آمدن بختیار به پاریس به عنوان نخست‌وزیر موافق نیستند.» صبح روز بعد حدد ۷ یا ۸ صبح، مرحوم شهید عراقی به آقای شاه‌حسینی تلفن می‌زند و پیامی را که امام خطاب به علمای مهاجر صادر کرده بودند [..]قرائت می‌کند و از وی می‌خواهد که آن را به دست علما برساند. [..]انتشار این بیانیه برنامه سفر بختیار به پاریس و استعفای او را به کلی بر هم زد. روشن بود که بختیار نمی‌توانست در تهران استعفای علنی بدهد و بعد به پاریس بیاید. اگر او استعفا می‌داد دیگر نخست‌وزیر نبود و آن وقت دیگر دیدارش با امام فایده و معنایی نداشت؟ در ضمن او نمی‌توانست از تهران خارج شود، زیرا در آن روز‌ها برای آن‌که امام نتوانند به تهران بروند، دولت و ارتش فرودگاه‌ها را بسته بودند و رفت و آمد تمامی هواپیما‌ها متوقف شده بود و بختیار در تهران استعفای خود را منتشر می‌ساخت و بعد می‌خواست از تهران خارج شود، به احتمال قوی در تهران کودتا می‌شد.

بختیار مدعی است که «دفتر خمینی» با او در تماس بوده است و رسما موافقت امام را به او اعلام کرده است. به نظر می‌رسد که سخن وی پایه و اساسی نداشته باشد. در دفتر و بیت امام در نوفل‌لوشاتو کسی با بختیار در تماس نبوده است و جز چند نفری از خواص کسی از برنامه سفر او به پاریس مطلع نبوده است، اگرچه بعد‌ها معلوم شد یکی از معممینی که در منزل پاریس مسئول تلفن‌ها بوده است با ساواک همکاری می‌کرده و گزارشات روزانه خود را به مسئول ساواک در سفارت ایران در پاریس می‌داده است، اما تصور نمی‌شود که او از ماجرا مطلع بوده و خبری به بختیار داده باشد.

بختیار همچنین در کتاب خود مدعی شده است که با سفر وی به پاریس و ملاقات با امام آقای مهندس بازرگان و مرحوم دکتر بهشتی و راقم این سطور موافق بوده‌ایم. در این باره توضیح کافی داده شده است و موافقت با سفر وی به پاریس شده بود. اما ملاقات قطعا مشروط به استعفای وی بوده است.

به هر تقدیر با صدور و انتشار بیانیه امام در آن شب، برنامه سفر بختیار به پاریس و استعفای او به هم خورد.

این‌که چه کسانی باعث این امر شدند در آن موقع معلوم نگشت، بعد‌ها در تهران شنیدم که مسبب این جریان آقایان ربانی شیرازی و خلخالی بوده‌اند.

روز بعد در ۸ بهمن ۱۳۵۷ مهندس بازرگان تلفن زد و از بیانیه امام اظهار ناراحتی کرد. ناراحتی ایشان بیش‌تر از این بود که اولا چرا خلف عهد شده است و در دستگاه امام زیر قول و قرار می‌زنند و آبروی خودشان و ما را می‌برند. ثانیا چرا فرصت و یک امکان عالی پیروزی بدون خونریزی را از دست دادیم. آقای مهندس بازرگان همچنین اظهار داشتند که: «این کار نتایج بسیار بدی برای ما خواهد داشت. حالا خواهند گفت که بازرگان می‌خواسته است بختیار را به پاریس ببرد و با آقا آشتی دهد؟!»

پس از صحبت با آقای مهندس بازرگان ناراحتی و نگرانی ایشان را با امام مطرح ساختم و نظر خود را نیز به شرحی که در بالا اشاره کرده‌ام برای امام توضیح دادم. امام توضیحات مرا پذیرفتند و گفتند به آقای مهندس بازرگان پیغام بدهید که:

«فقط در صورت اعلام استعفای بختیار قبل از دیدار، خواه در تهران خواه در پاریس ملاقات امکان‌پذیر است. صحیح نبود نخست‌وزیر (بختیار) را بپذیرم و درست هم نبود که بیاید و نپذیرم. با شما هم اگر می‌آمد و نمی‌پذیرفتم بدتر می‌شد؛ لذا ملزم بودم که بنویسم. مطمئن باشید که کسی به شما این ظن را نمی‌برد. جبران خواهم کرد. الان هم اگر نخست‌وزیر استعفا کند، چه آن‌جا چه این‌جا و اعلام کند من او را می‌پذیرم. تصمیم را بگیرید تکلیف آمدن را روشن کنید. چه من هم می‌خواهم تکلیف را روشن کنم.»

مطالب آقا را همان روز به آقای مهندس بازرگان تلفنی اطلاع دادم. همان روز آقای مهندس عباس امیرانتظام تلفن زد. شاید این اولین و آخرین مکالمه تلفنی ایشان با نویسنده در پاریس بود.

مهندس امیرانتظام در مکالمه تلفنی خود اطلاع داد که او رابط شورای انقلاب با بختیار می‌باشد و گفت: در مذاکرات قبلی سخن از استعفای بختیار در کار نبوده است، بلکه موافقت شده بود که بختیار این نامه را بنویسد و سپس به پاریس بیاید. او همچنین تاکید کرد که در تعقیب تماس‌ها و مذاکرات فی‌مابین بختیار و شورای انقلاب متن بیانیه بختیار به تصویب شورای انقلاب نیز رسیده است. حالا می‌گویند که تا استعفا ندهد پذیرفته نخواهد شد.

در پاسخ سخنان مهندس امیرانتظام، نظر امام را که به آقای مهندس بازرگان پیغام داده بودم عینا برای او شرح داده و گفتم که: «غیرممکن بود آقا، بختیار را به عنوان نخست‌وزیر و قبل از استعفا بپذیرند. تنها وقتی می‌پذیرفتند که استعفا می‌داد.» و عملکرد سید جلال تهرانی را برای او مثال زدم.

همان شب (۸ بهمن ۱۳۵۷) امام در سخنرانی عمومی خود که معمولا شب‌ها برای ایرانیان ایراد می‌کردند جریان سفر و دیدار احتمالی بختیار را توضیح دادند:

«من گفتم اگر رئیس دولت بیاید این‌جا به قول خودشان، تا استعفایش را قبلا ننویسد و اعلام نکند، با من ملاقات نمی‌تواند بکند. این هم که من می‌گویم استعفا، نه این‌که این معنای واقعی استعفا دارد، این نیست. این نخست‌وزیر نیست نه این‌که نخست‌وزیر هست و استعفا کند. لکن برای حفظ ظاهر است که حالا ما کلمه استعفا را ذکر می‌کنیم و الا استعفایش یعنی چه؟ تو اصلا نخست‌وزیر نیستی. این اعلام بکند که من نخست‌وزیر نیستم. اگر این کار را کرد...»