صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۱۲ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۵۲۵۵۹۶
تاریخ انتشار: ۵۰ : ۲۳ - ۰۳ بهمن ۱۳۹۸
وضع به طوری است که قاعدتا باید به انقلاب بینجامد. اولا بودجه امسال را با بیست و پنج میلیارد تومان کسری بسته‌اند. ثانیا آن‌قدر پول هدر داده‌اند، چه در پروژه‌های بی‌ثمر، چه در خریدهای بی‌ثمر، از جمله ۴۰۰۰ کامیون که نه راننده و نه راه برای آن موجود است، چه در خرید گندم و مواد غذایی، چه در خرید شکر که واقعا انسان شاخ درمی‌آورد...
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

پس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند

به گزارش انتخاب، در خاطرات علم آمده است:

صبح برای تشییع‌جنازه سپهبد [ایرج] محوی (شوهر همشیره‌زاده علیاحضرت ملکه پهلوی) به مسجد سپهسالار رفتم و از آن‌جا به فرح‌آباد سواری رفتم. هوا واقعا بهشتی بود. دیروز بارندگی و امروز آفتاب صاف و داغ. در این تاریخ هوا مثل اواخر اسفند است. من نمی‌دانم این تئوری که گفته می‌شد اگر تابستان داغ بگذرد زمستان سختی در پیش است کجایش درست بود. امسلا تابستان نزدیک شش هفته در تهران حرارت در حدود ۴۰-۴۲ و حتی ۴۴ رسید که به کلی بی‌سابقه بود. زمستان هم که به این صورت می‌گذرد.

دو ساعتی تنها سواری کردم. افکار پیچیده دور و درازی می‌کردم. ولی مطلبی که مرا بیش‌تر تحت تاثیر داشت مذاکراتی بود که دیشب با [عبدالمجید] مجیدی، رئیس سازمان برنامه و بودجه، داشتم. چون چند تا پروژه مورد علاقه شاهنشاه را باید با او مذاکره می‌کردم. دیشب به منزل من آمده بود و به صورت وحشتناکی از کمی پول و هدر داده شدن پول در گذشته سخن می‌گفت که بی‌نهایت ناراحتم کرد. یعنی وضع به طوری است که قاعدتا باید به انقلاب بینجامد. اولا بودجه امسال را با بیست و پنج میلیارد تومان کسری بسته‌اند. ثانیا آن‌قدر پول هدر داده‌اند، چه در پروژه‌های بی‌ثمر، چه در خریدهای بی‌ثمر، از جمله ۴۰۰۰ کامیون که نه راننده و نه راه برای آن موجود است، چه در خرید گندم و مواد غذایی، چه در خرید شکر که واقعا انسان شاخ درمی‌آورد و از همه بامزه‌تر این‌که می‌گفت: «من که رئیس سازمان برنامه هستم از اغلب از این مخارج تا پس از تهیه آن‌ها هیچ‌گونه خبری نداشته‌ام.» قرض‌های به دولت‌های خارجی که خود فصلی علیحده است و رقمی است در حدود دو میلیارد دلار. من تردید ندارم که این جهان‌وطنان به شاه و کشور خیانت کرده و ما را به روزی انداخته‌اند که ناچار باید در جنگ نفت و اضافه قیمت نفت تسلیم شویم. من تردید ندارم که این مسائل را از شاهنشاه مخفی داشته‌اند و هنوز هم خاطر مبارکش آگاه نمی‌باشد. به خاطر دارم وقتی نخست‌وزیر شدم معمول قبلی‌های من چنین بود که باید هر سه ماه پولی مساعده از کنسرسیوم نفت برای حقوق کارکنان دولت بگیرند. در اولین سه ماهی که گفتم من به چنین مساعده‌ای احتیاج ندارم نفتی‌ها و آمریکایی‌ها کمر قتل مرا بستند. در وهله اول وزیر دارایی بسیار امین مرا (مرحوم عبدالحسین بهنیا) که آدم لجوج و سرسختی هم بود به دلیل این‌که با بودجه‌های ارتش مخالفت می‌کند توسط دکتر ایادی از چشم شاهنشاه انداختند که مجبور به استعفا شد. چند ماه بعد هم من استعفا کردم و مرحوم حسنعلی منصور نخست‌وزیر شد. الآن مثل آفتاب برای من روشن است که به شاهنشاه خیانت شده و من همین فردا مطلب را به عرض خواهم رساند. در یک جنگ به این عظمت وجبهه‌[ای] بس خطیر، یک پل پشت سر ما سالم نیست. وای بر ما!

من تمام امروز با آن‌که هوا بهشتی بود در این فکر بودم و به خود می‌پیچیدم. شاهی که تمام وجود خویش را وقف عظمت این کشور کرده است، در دست یک عده به احتمال قوی خائن و به احتمال دیگر ندانم‌کار و سمبل‌کار به این صورت گرفتار است و خود خیال می‌فرماید که جبهه ما در نهایت استواری است. به خاطر دارم در سوم شهریور ۱۳۲۰ وقتی خواستند توپ‌های ما در آبادان به طرف کشتی‌های انگلیسی شلیک کنند معلوم شد از تدارکات ارتش گلوله با کالیبر دیگر (کوچک‌تر یا بزرگ‌تر) برای آن توپ‌ها برده‌اند. ممکن است بیچاره مجیدی شخصا در جریان امر نباشد. چنان‌که می‌گفت از خیلی از تعهدات تا بعد از تعهد بی‌اطلاع بوده است. ولی به هر حال نتیجه یکی است و آن‌هایی که باید کار خود را انجام بدهند کار خودشان را کرده‌اند. حداقل این است که قدرت مقاومت در برابر نفتی‌ها را از دست داده‌ایم، اگر با خطر بزرگ‌تری مواجه نشویم.

باری امروز را که بیش‌تر تنها بودم با این خیالات هراس‌انگیز گذراندم. [...].