صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۳ دی ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۵۲۴۹۳۶
تاریخ انتشار: ۱۳ : ۱۷ - ۳۰ دی ۱۳۹۸
تورق خاطرات چهره ها در «انتخاب»؛
واقعا جملات «ای مجاهد،‌ای مظهر شرف،‌ای گذشته ز جان در ره هدف» حقایقی است که به خوبی چهره امام را بازتاب می‌دهد. برای اولین بار است که در نهضت اسلامی از این هنر استفاده می‌شود. در سال‌های پیش کم و بیش در حسینیه ارشاد از این سبک‌ها استفاده می‌شد. شاید خشکه‌مقدس‌ها این‌ها را هم اشکال کنند. خداوند اسلام را از شر این گروه حفظ کند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»: روز شنبه سی‌ام دی ماه ۵۷ حسن روحانی با پیامی از طرف آیت‌الله مطهری برای امام به نوفل لوشاتو می‌رسد. پیام آیت‌الله مطهری این بود که امام کمی بازگشت خود به ایران را به تاخیر بیندازند. حسن روحانی در نقل جزئیات این روز در کتاب خاطراتش (مرکز اسناد انقلاب، ۱۳۸۸، ۵۱۹-۵۲۱) به نکات جالبی اشاره می‌کند، از جمله این‌که فرستادن نماینده از جانب امام برای تنظیم اعتصابات پیشنهاد او بوده است، نکته جالب دیگر حظ بردن روحانی از سرود «خمینی‌ای امام» است که در آن‌جا اجرا شده بود و او احتمال می‌داد که خشکه‌مقدس‌ها به آن نیز اشکال بگیرند. مشروح روایت حسن روحانی را از روز سی‌ام دی ۵۷ در پی می‌خوانید:


صبح زود (۳۰ ر ۱۰ ر ۱۳۵۷) به نوفل‌لوشاتو رفتیم. سرود «خمینی‌ای امام» را گوش کردم، چقدر زیباست. هفته قبل هم این سرود را شنیده بودم. واقعا جملات «ای مجاهد،‌ای مظهر شرف،‌ای گذشته ز. جان در ره هدف» حقایقی است که به خوبی چهره امام را بازتاب می‌دهد. برای اولین بار است که در نهضت اسلامی از این هنر استفاده می‌شود. در سال‌های پیش کم و بیش در حسینیه ارشاد از این سبک‌ها استفاده می‌شد. شاید خشکه‌مقدس‌ها این‌ها را هم اشکال کنند. خداوند اسلام را از شر این گروه حفظ کند.

امام آمادگی دارد که زودتر به ایران مراجعت کند، ولی بعضی از دوستان مخالف‌اند و می‌گویند: «سفر کمی به تاخیر بیفتد.» ظاهرا در تهران هم عده‌ای با سفر امام به ایران فعلا مخالف هستند. دوستان می‌گویند، آقای مطهری هم از تهران تلفن زده که سفر کمی به تاخیر بیفتد. ایشان از من می‌خواستند که خدمت امام بروم و این نظر را به ایشان منتقل کنم. از این‌که پیشنهاد هفته گذشته من عملی شد و امام، دکتر سحابی و گروهی را برای تنظیم اعتصابات و رفع مایحتاج عمومی مردم مامور کرده‌اند، خوشحال هستم. می‌دانیم که اگر امام در موردی به تصمیم قاطع رسیده باشد، تغییر نظر ایشان تقریبا غیرممکن است.

این روز‌ها شور دیگری در نوفل‌لوشاتو حاکم است، عدد خبرنگار‌ها گاهی از صد نفر هم بیش‌تر است. امام پیامی را به عنوان تشکر به مناسبت راهپیمایی عظیم دیروز (روز اربعین) برای ملت ایران فرستاده‌اند که در این پیام آمده است: «به زودی به ایران بازخواهم گشت» و از نمایندگان مجلس خواسته‌اند که خانه ملت را تخلیه کنند تا نمایندگان واقعی مردم در آن‌جا مستقر شوند. از شورای سلطنت خواسته‌اند که استعفا دهند و از نیرو‌های مسلح هم خواسته‌اند که حفظ انتظامات را بر عهده گیرند. امام برای اولین بار است که گویی به عنوان فرماندهی کل نیرو‌های مسلح کشور، سخن می‌گویند و به نیرو‌های نظامی و انتظامی دستور می‌دهند. خیلی این جملات زیباست، واقعا این خداوند است که وی را به بهترین شکل برای رهبری این انقلاب هدایت می‌کند.

نزدیک ظهر، خدمت امام شرفیاب شدم، پس از بیان برخی از تحلیل‌های سیاسی در مقالات و در رسانه‌های غربی و این‌که احتمال دارد آمریکا در روز‌های آخر حضور مستشاران خود در ایران، مستقیم یا غیرمستقیم به سلاح و تجهیزات مدرن ارتش صدمه وارد کند و بنابراین باید در این زمینه برنامه‌ریزی شود، عرض کردم که «برخی از دوستان و حتی برخی از یاران نزدیک شما در تهران نسبت به سفر جنابعالی به ایران در این روز‌ها نگران هستند و معتقدند باید مقداری این سفر به تاخیر بیفتد تا شرایط مناسب‌تر شود.» امام فرمودند: «نگران چه هستند؟» عرض کردم: «نگران حفظ جان جنابعالی هستند.» امام فرمودند: «نگرانی ندارد. من باید هرچه زودتر به ایران بروم.» بعد امام فرمودند: «توطئه‌هایی هست، اگر سفر من به تاخیر بیفتد، من نگران آن توطئه‌ها هستم.» در لحظات آخر ملاقات، آقای اشراقی درب اتاق را باز کرد و سپس یک نفر وارد اتاق شد، نگاه کردم دیدم آقای شجونی است. آقای شجونی فریاد زدند: «امام سلام! من شجونی هستم، آقا قربان‌تان بروم!» و خودش را انداخت روی دست امام و دست امام را بوسید. امام از نحوه ورود و کلمات ایشان کمی خنده‌اش گرفته بود و لبخندی زدند.

از احمد آقا راجع به زمان سفر امام به ایران سوال کردم، گفت: «هنوز دقیقا زمان سفر مشخص نیست، ولی این یکی دو روز نخواهد بود.» شب، بعد از نما مغرب و عشا باز هم آقای لاهوتی مشغول ایراد همان سخنرانی تکراری برای دانشجویان می‌شود.