صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۳ دی ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۵۲۰۹۵۴
تاریخ انتشار: ۲۱ : ۱۷ - ۱۰ دی ۱۳۹۸
نگاهی به کتاب «مطهری، مصلح یا انقلابی» رضا مختاری اصفهانی؛
عزت‌الله سحابی: مطهری ایرادات اخلاقی و شرعی به شریعتی می‌گرفت/ معادیخواه: طرفداران شریعتی با جوسازی سعی می‌کردند مطهری را به حسادت متهم کنند/ معین‌فر: مطهری در بعضی نکات شریعتی رسوبات مارکسیستی می‌دید/ احسان نراقی: مطهری معتقد بود شریعتی قید اسلام ندارد/ ابراهیم یزدی: مطهری گفته بود؛ شنیده که خود ساواک خواسته شریعتی را به خارج بفرستد!
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب» / فهیمه نظری: «مطهری مصلح یا انقلابی» کتابی است به کوشش رضا مختاری اصفهانی که به تازگی توسط نشر پارسه راهی بازار کتاب شده است. این اثر دربرگیرنده پنج مصاحبه با محوریت شهید مطهری است. اصفهانی در این کتاب از زاویه نگاه عزت‌الله سحابی، علی‌اکبر معین‌فر، احسان نراقی، ابراهیم یزدی و عبدالمجید معادیخواه به ابعاد مختلف شخصیت شهید مطهری نگریسته؛ ابعادی جالب توجه، چون روابط مطهری و نهضت آزادی، مطهری و شریعتی، مطهری و مجاهدین و... که، چون هر کدام از این وجوه از زبان یکی از شاهدان عینی برهه مورد نظر بیان می‌شود، گوشه‌های تاریک بسیاری را از آن دوران در پیش روی مخاطب روشن می‌کند، تا جایی که حتی ممکن است داوری او درباره این شخصیت را زیر و رو کند.

در ادامه نگاهی انداخته‌ایم به بخش‌هایی از این کتاب:

مطهری تا آخرین لحظه زندگی با بازرگان بود

درباره رابطه آیت‌الله مطهری و مهندس بازرگان، بیش‌تر باور رایج تصویری کدر را ترسیم می‌کند، تصویری که انگار در بین این دو افتراقی عمیق وجود داشته، اما مرحوم عزت‌الله سحابی از اعضای نخستین نهضت آزادی که سابقه آشنایی‌اش با دکتر مطهری به سال ۱۳۳۵ و جلسات انجمن اسلامی مهندسین بازمی‌گردد، در این کتاب تصویری کاملا متفاوت از این ارتباط به دست می‌دهد. او از پیوند عمیق میان شخص مهندس بازرگان و مطهری روایت می‌کند؛ زمانی که مهندس بازرگان بعد از دوران زندانش در سال ۳۴ به این نتیجه می‌رسد که برای ایستادگی در مقابل حکومت قبل از اقدام سیاسی باید به لحاظ فرهنگی نهاد سازی کرد و جلسه‌ای با نام «متاع» تشکیل می‌دهد؛ عنوانی مخفف مکتب تربیتی، اجتماعی، عملی؛ و اتفاقا روایت می‌کند که مطهری در کنار مهندس بازرگان، مهندس عباس تاج، دکتر کاظم یزدی و خودش [عزت‌الله سحابی]جزو اعضای این جلسه بوده است. این جلسه آن‌طور که سحابی در ادامه می‌گوید واقعا به هدف خود رسیده و توانسته نهاد‌های مهمی، چون انجمن اسلامی مهندسین و معلمین را به وجود بیاورد که در فرهنگ‌سازی مبارزات علیه رژیم شاه نهاد‌هایی بسیار موثر بودند. مطهری به گفته سحابی خیلی زود به یکی از شرکت‌کنندگان ثابت جلسات انجمن اسلامی مهندسین تبدیل می‌شود در همین جلسات است که رابطه‌اش با بازرگان نزدیک‌تر می‌شود. به هر روی فارغ از انجمن اسلامی مهندسین که مولود متاع است، خود متاع تا سال ۵۸ و همان شبی که دکتر مطهری به دست گروه فرقان ترور می‌شود به طور مخفی به کار خود ادامه می‌دهد و آن شب هم مطهری از نخستین جلسه بعد از انقلاب متاع خارج می‌شده که دمِ خانه دکتر سحابی به شهادت می‌رسد؛ و این گواهی است بر نزدیکی مطهری و بازرگان تا آخرین لحظه زندگی مطهری.

در مورد نظر دکتر مطهری درباره نهضت آزادی نیز سحابی از علاقه‌مندی مطهری به آن روایت می‌کند: «وقتی نهضت آزادی تشکیل شد مطهری در نهضت آزادی نیامد، چون اصولا می‌گفت: من نمی‌خواهم چهره سیاسی باشم، ولی خیلی علاقه‌مند بود، به طوری که هفته‌ای تقریبا دو سه روز یا تلفن می‌زد یا خانه ما می‌آمد و یا تلفن می‌کردند و من از خانه خودم پیاده به خانه ایشان می‌رفتم... او خیلی کنجکاو بود راجع به آن‌چه در درون نهضت می‌گذرد...»

مطهری ایرادات اخلاقی و شرعی به شریعتی می‌گرفت

نکته دیگری که از شخصیت دکتر مطهری در این کتاب جلب توجه می‌کند؛ روابط او با دکتر شریعتی است. مختاری اصفهانی در مقدمه کتاب اظهار می‌دارد که گروه فرقان که در شامگاه ۱۱ اردیبهشت ۵۸ مطهری به دست یکی از اعضای آن به شهادت رسید، مدعی میراث‌داری علی شریعتی بود و «جدالی را عیان کرد که در کوران حوادث انقلاب به فراموشی سپرده شده بود.»، اما به واقع دوگانه مطهری – شریعتی از کجا نشأت می‌گرفت؟

عزت‌الله سحابی روایت می‌کند که در ابتدا مطهری طرفدار شریعتی بوده تا جایی که حتی وقتی کتاب «پانزدهمین بعثت» منتشر می‌شود، خود مطهری برایش گفته که چقدر تحت تاثیر مقاله «سیمای محمد» نوشته شریعتی در آن کتاب قرار گرفته است. اما به تدریج اختلافات نمود پیدا می‌کند: «اختلاف‌شان هم سر این بود که شریعتی در آن موقع حرف‌هایی می‌زد که مطهری با آن‌ها مخالف بود... مقداری ایرادات مثلا اخلاقی و شرعی به شریعتی می‌گرفت. می‌گفت: شریعتی رعایت (فرض کنید) ساعت نماز و این‌ها را نمی‌کند، عمدا صحبت‌های خود را طول می‌دهد، کش می‌دهد و نماز خیلی‌ها قضا می‌شود...»، اما سحابی همه این اختلافات را بر سر نحوه سخنرانی شریعتی نمی‌داند بلکه معتقد است احساس رقابت با شریعتی نیز به این اختلافات دامن می‌زد: «ما آن موقع احساس می‌کردیم مطهری از این‌که یک غیرروحانی آمده و منبر اسلامی می‌رود، کمی احساس رقابت می‌کند. در حالی که همه حرف‌های او هم به شیوه و روش روحانیت نیست. شریعتی جامعه‌شناسی خوانده بود و حرف‌های مدرنی می‌زد. روی همین اصل مطهری از شیوه‌های شریعتی خوشش نمی‌آمد و بالطبع از گُل کردن او هم. مطهری از این‌که جوانان به طرف شریعتی کشیده می‌شدند تا به طرف روحانیت، خوشش نمی‌آمد.»

طرفداران شریعتی با جوسازی سعی می‌کردند مطهری را به حسادت متهم کنند

عبدالمجید معادیخواه، اما درباره این اختلافات، نظری متفاوت از سحابی دارد. او مطهری را رهبر حرکتی می‌داند که قرائتی نو از دین ارائه می‌داد و حاصلش شد بنای حسینیه ارشاد. معادیخواه می‌گوید که اصلا شریعتی را مطهری به حسینیه ارشاد آورد: «حتی دعوت علی شریعتی هم به وسیله وی بود. در مراسم آغاز چهاردهمین قرن بعثت، هم برای نوشتن مقاله در کتاب‌ها و هم برای سخنرانی، از شریعتی دعوت کرد. چون مطهری با محمدتقی شریعتی (پدر دکتر علی شریعتی) ارتباط زیادی داشت. مشهد که می‌رفت، در کانون نشر حقایق اسلامی همفکری و همدلی داشتند و یک جبهه حساب می‌شدند.»، اما به عقیده معادیخواه وقتی که حسینیه ارشاد به صورت پایگاهی نیرومند درآمد، «کسانی – با هر انگیزه‌ای – تمایل داشتند مدیریت آن‌جا را بلامنازع در اختیار خود داشته باشند» مطهری را مزاحم تلقی می‌کنند و در این کشمکش نهان می‌کوشند محور را فرد دیگری غیر از مطهری قرار بدهند؛ بنابراین به دور دکتر شریعتی جمع می‌شوند و او را به صحنه می‌آورند که «مفهومش نوعی گسستن رشته ارتباط با مطهری بود.» از این مقطع به بعد است که به گفته معادیخواه دیگر مدیریت حسینیه از دست مطهری خارج می‌شود و اختلافات آغاز. البته معادیخواه معتقد است طرفداران شریعتی با جوسازی سعی می‌کردند مطهری را به حسادت متهم کنند «در حالی که واقعیتش این بود که او نسبت به کسانی که سعی می‌کردند با ترفند‌هایی دست وی را از مدیریت آن‌جا قطع کنند، نوعی بدبینی پیدا کرده بود...» و در نهایت همین بدبینی‌هایی نیز موجب قهر او از حسینیه ارشاد می‌شود.

اختلاف علنی به روایت معادیخواه از همین نقطه آغاز می‌شود؛ جایی که گردانندگان حسینیه ارشاد بدون اطلاع مطهری کلاس‌های اسلام‌شناسی شریعتی را اعلام می‌کنند. معادیخواه می‌گوید که مطهری هرچند شریعتی را به عنوان فردی که دیدگاه‌هایی دارد قبول داشت، اما «به عنوان این‌که رهبری یک جریان فکری را عهده‌دار بشود و در واقع قرائتی را جایگزین قرائت دیگری بکند، برای دکتر شریعتی صلاحیت قائل نبود.»

مطهری در بعضی نکات شریعتی رسوبات مارکسیستی می‌دید

مرحوم علی‌اکبر معین‌فر نیز در این کتاب همچون معادیخواه مطهری را عامل اصلی دعوت علی شریعتی و پدرش محمدتقی شریعتی به حسینیه ارشاد دانسته و معتقد است این دو تا قبل از دستگیری مطهری بعد از ۱۵ خرداد ۴۲ اختلافی نداشتند. در ایام زندان روابط فلسفی و مطهری به زعم معین‌فر نزدیک می‌شود و احتمالا همین امر باعث تغییر نظر مطهری نسبت به شریعتی: «مطهری نسبت به صحبت‌های دکتر شریعتی ایراداتی داشت. خب شریعتی منبرش پررونق بود. در آن شکی نبود. در مجالسی که شریعتی صحبت می‌کرد مستمع بیش‌تر بود و مجالس دیگر این‌طور نبود. دیگر این‌که آقایان میناچی و همایون [هیات امنای حسینیه ارشاد]اصرار داشتند که شریعتی حتما باید باشد.» به گفته معین‌فر این اختلافات تا جایی پیش می‌رود که مطهری می‌گوید در بعضی نکات شریعتی «رسوبات مارکسیستی می‌بیند.»

مطهری معتقد بود شریعتی قید اسلام ندارد

مرحوم احسان نراقی اختلاف مطهری و شریعتی را در نوع نگاه آن‌ها به دین دانسته است: «نگاه مطهری به دین نگاه عالمانه و نگاه یک فیلسوف بود... معتقد بود که شریعتی قید اسلام را ندارد و بیش‌تر قید سیاسی دارد که اسلام را بهانه قرار داده و در حقیقت با دید سیاسی به دین نگاه می‌کند و با روحیات و تلقینات مارکسیستی به دین می‌نگرد و به نظرش این یک فاجعه برای اسلام بود.»

مطهری گفته بود؛ شنیده که خود ساواک خواسته شریعتی را به خارج بفرستد!

مرحوم ابراهیم یزدی، اما از جنبه دیگری به این اختلاف نگاه کرده است، او در همین رابطه خاطره‌ای را نقل کرده از زمانی که شریعتی خرداد ۵۶ در لندن از دنیا می‌رود و همزمان مطهری همراه با علامه طباطبایی برای معالجه چشم ایشان به انگلستان سفر می‌کنند. یزدی روایت می‌کند که مطهری در همین اثنا در مسجد امام‌باره که بیش‌تر شیعیان و ایرانیان در آن جمع می‌شدند، «صحبتی کرده بود که به دلیل کدورت‌هایی که از قبل وجود داشت، موجب شد دانشجویان به شدت به او معترض شوند. از جمله این‌که گفته بود شنیده که خود ساواک خواسته شریعتی را به خارج بفرستد و گذرنامه‌اش را هم درست کردند.» چیزی که اصلا صحت نداشته و وقتی یزدی برای تحویل گرفتن پیکر دکتر شریعتی به لندن می‌رود به تقاضای دکتر سروش و کمال خرازی که در آن زمان در لندن بودند با مطهری دیدار می‌کند، یزدی درباره این دیدار می‌گوید: «.. در آن‌جا آن مطلب را پرسیدم، مطهری به من گفت: این حرف را یک جوانی به من زده است. برایش توضیح دادم آن جوان حرف بی‌ربطی زده. من در جریان خروج شریعتی از ایران بودم. مدت‌ها قبل شریعتی به من و قطب‌زاده در پاریس پیغام داده بود که جو ایران برایش غیر قابل تحمل شده و مایل است از ایران خارج شود ما تلاش کردیم... ترتیبی بدهیم که شریعتی به خارج از کشور بیاید. من مطلب را دقیقا آن اندازه که در جریان بودم، برای مطهری گفتم و مطهری خیلی ناراحت شد که حرف بی‌ربطی به او گفته‌اند و او هم حرف بی‌ربط را تکرار کرده و موجب این مشکل شده. این شد که قول داد در جایی اصلاح کند.».

اما بحث در همین جا ختم نمی‌شود و مطهری انتقاداتی را نیز به شریعتی وارد می‌کند: «[مطهری]گفت: او حرف‌هایی می‌زند و مطالبی را بیان می‌کند که از نظر اسلامی درست نیست. من هم مطرح کردم که او یک متفکر دینی است و متفکر دینی لزوما هرچه که می‌گوید مطابق نص نیست... شما به عنوان متفکر، سخنان متفکر دینی دیگر را نقد کنید. مثلا او گفت: نسبت به دیدگاه شریعتی در مورد فلسفه تاریخ ایراد دارم، آن چیزی که شریعتی به عنوان فلسفه تاریخ مطرح می‌کند، مورد قبول قرآن نیست. من از او خواهش کردم که، چون این بحث بسیار خوبی است و می‌تواند آموزنده باشد، شما این را پاسخ بدهید که البته قبول کرد. اما گفت: من به نام این‌که شریعتی این حرف را زده جواب نخواهم داد، بلکه می‌گویم چنین فکری وجود دارد و به این دلیل ایراد دارد. گفتم ایرادی ندارد شما همین کار را بکنید.»

شناسنامه کتاب: رضا مختاری اصفهانی، «مطهری مصلح یا انقلابی»، تهران: پارسه، چاپ اول، ۱۳۹۸، تعداد صفحات: ۱۳۶، بها: ۲۷ هزار تومان.