صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۷ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۵۱۸۵۲۰
تاریخ انتشار: ۱۸ : ۱۰ - ۲۷ آذر ۱۳۹۸
روزنامه گردی در «انتخاب»؛
روزنامه‌های عصر ۲۷ آذرماه ۱۳۵۸ خبر از تروری دادند که در دانشکده الهیات دانشگاه تهران اتفاق افتاده بود. محمد مفتح، رئیس دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران، عضو جامعه روحانیت مبارز تهران و سرپرست کمیته انقلاب اسلامی منطقه چهار در ساعت ۸:۴۵ صبح آن روز با گلوله یکی از اعضای گروه فرقان به نام کمال یاسینی مضروب شد، به سرعت به بیمارستان امیراعلم منتقل شد و پس از چند ساعت به شهادت رسید.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

فهیمه نظری: روزنامه‌های عصر ۲۷ آذرماه ۱۳۵۸ خبر از تروری دادند که در دانشکده الهیات دانشگاه تهران اتفاق افتاده بود. محمد مفتح، رئیس دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران، عضو جامعه روحانیت مبارز تهران و سرپرست کمیته انقلاب اسلامی منطقه چهار در ساعت ۸:۴۵ صبح آن روز با گلوله یکی از اعضای گروه فرقان به نام کمال یاسینی مضروب شد، به سرعت به بیمارستان امیراعلم منتقل شد و پس از چند ساعت به شهادت رسید. روزنامه‌های کیهان و اطلاعات در این روز با تیتری مشابه در صفحات نخست خود با فونت درشت نوشتند «دکتر مفتح ترور شد.

جزئیات ترور و اختلاف ساعت شاهدان

روزنامه‌های کیهان، اطلاعات، جمهوری اسلامی و... در این روز و روز پس از آن جزئیات حادثه را مورد واکاوی قرار دادند و از لحظه پیاده شدن دکتر مفتح از ماشین و ورود او به دانشگاه تا اصابت گلوله و انتقال به بیمارستان و لحظه شهادتش را گزارش کردند. در این میان اما هر کدام از آن‌ها به روایت شاهدان عینی ساعت متفاوتی را برای وقوع این حادثه بیان ‌کردند؛ ساعاتی که البته فاصله‌ای بیشتر از ۲۰ تا ۴۵ دقیقه‌ای با هم نداشتند. اطلاعات در شرح جزئیات ماجرا از زبان یک شاهد عینی در محل حادثه نوشت: «حدود ساعت ۹:۰۵ صبح سه مرد که سوار بر یک موتور بودند به مقابل ساختمان سابق بی‌بی‌سی که در روبه‌روی دانشگاه مطهری (دانشکده الهیات سابق) قرار دارد آمدند و در محل توقف کردند. یکی از موتورسواران به محافظت از موتور پرداخت و دیگری به طرف مقابل خیابان رفت و در کنار اتومبیلی که جلوی در دانشکده پارک شده بود ایستاد. در همین هنگام دکتر مفتح همراه یک محافظ خود به آن محل رسید و داخل دانشکده شد و پس از آنکه حدود ۱۰ قدم [وارد] دانشکده شد، یکی از موتورسواران که قد بلندتری داشت به طرف او شلیک کرد. محافظ دکتر مفتح بلافاصله به مقابله پرداخت و خود دکتر مفتح نیز به دویدن به داخل دانشکده پرداخت ولی مردی که مسلح به اسلحه یوزی بود بار دیگر به شلیک پرداخت و ابتدا محافظ دکتر مفتح و سپس خود او را هدف قرار داد و به دنبال این شلیک دکتر مفتح و محافظ او بر روی زمین غلتیدند. راننده دکتر مفتح نیز که متوجه وقوع حادثه شده بود هنگامی که قصد خروج از اتومبیل را داشت مورد اصابت گلوله قرار گرفت و از مقابله بازماند. مهاجمین پس از ترور دکتر مفتح و محافظینش دوباره سوار بر همان موتور شده و محل حادثه را ترک گفتند.»

خبرنگار اطلاعات که بلافاصله در محل حادثه حضور یافته بود در مورد ساعت دقیق حادثه نظر دیگری داشت و وقوع ماجرا را ۲۰ دقیقه زودتر می‌دانست: «سه نفر که سوار بر یک موتور از نوع ۱۲۵ یاماها بودند، ساعت ۸:۴۵ بامداد امروز هنگامی که دکتر مفتح همراه دو پاسدار محافظ خود وارد محوطه دانشکده الهیات شد وی را با دو اسلحه کلت و یک مسلسل یوزی مورد هدف قرار دادند. گلوله‌ها پیش از آنکه به دکتر مفتح اصابت کند به دو پاسدار دکتر مفتح اصابت کرد که یکی را در دم شهید کرد و دیگری را مجروح نمود. در این هنگام دکتر مفتح به حالت فرار خود را به سالن طبقه یک دانشکده الهیات رساند ولی از پشت شیشه پنجره، سرش مورد اصابت گلوله یکی از مهاجمین قرار گرفت.»

روزنامه جمهوری اسلامی یک روز پس از این رویداد آن را این‌گونه شرح داد: «در ساعت ۹:۱۵ هنگامی که استاد مفتح به اتفاق پاسداران وارد راهروی ورودی دانشکده می‌شوند، در راهرو مورد اصابت گلوله دو جوان قرار می‌گیرد. ابتدا پاسدار محافظ ایشان را به رگبار می‌بندند و سپس خود دکتر مفتح در حالی که گلوله‌ای به پای ایشان اصابت کرده بود خود را به محوطه دانشکده می‌رساند. مهاجمین از پشت سر چند گلوله دیگر شلیک می‌کنند که به کتف ایشان اصابت می‌کند و در همین حال ایشان به روی زمین می‌افتد. پاسدار دیگر که در آستانه درب راهرو محافظت می‌کرده به رگبار بسته می‌شود و چون گلوله به قلب وی اصابت می‌کند در همان لحظات اول به شهادت می‌رسد. پاسدار شهید دارای یک مسلسل یوزی بوده است که ضدانقلابیون مسلسل او را نیز با خود می‌برند.»

این روزنامه همچنین تلویحا یکی از دلایل مجال داشتن مهاجمان برای اقدام به ترور را خلوتی دانشکده در آن ساعت می‌داند و از زبان یکی از دانشجویان می‌نویسد: «ما همه در کتابخانه بودیم که صدای تیراندازی را شنیدیم. از پشت پنجره طبقه دوم یکی از خواهران دانشجو را در حالی که فریاد می‌زد و به سر و صورت خود می‌زد مشاهده کردم و همچنین یک جوان را دیدم که کلت به دست داشت و در حال فرار بود. جوان مسلح مجددا پاسدار مجروح دم در دانشکده را به رگبار بست؛ زیرا پاسدار قصد داشت مسلسل یوزی خود را که در کنارش افتاده بود بردارد و از خود دفاع کند؛ اما مورد اصابت گلوله قرار گرفت و همان‌جا به شهادت رسید... محوطه دانشکده خلوت بود؛ زیرا در ساعت ترور همه دانشجویان کلاس داشتند و در کتابخانه دانشکده مطالعه می‌کردند.»

«کیهان» ماجرا را از زبان علی کهن، نگهبان در ورودی دانشکده، این‌گونه شرح داد: «ساعت ۹ صبح بود که اتومبیل دکتر مفتح جلوی دانشکده توقف کرد. ابتدا دکتر مفتح از اتومبیل پیاده شد، من به طرف او رفتم و پس از احوالپرسی در معیت او به طرف دانشکده به راه افتادیم. در همین لحظه ناگهان تیراندازی شروع شد و یکی از پاسداران دکتر مفتح با شنیدن صدای تیر شروع به تیراندازی کرد ولی ناگهان بر اثر اصابت گلوله مهاجمان به زمین افتاد و نتوانست کاری بکند. به دنبال این ماجرا من بلافاصله بازوی دکتر مفتح را گرفتم و گفتم آقا بدوید، دکتر مفتح شروع به دویدن کرد و به طرف راهرو و سالن دانشکده رفت. در این موقع یکی از مهاجمان که اسلحه کلت در دست داشت به طرف دکتر مفتح دوید و چند تیر پیاپی به طرف ایشان شلیک کرد و دکتر مفتح پشت در اصلی سالن به زمین افتاد. من با مشاهده این وضع به طرف اسلحه پاسداری که شهید شده بود دویدم ولی ناگهان یکی از مهاجمان که روبه‌رو ایستاده بود به طرف من شلیک کرد. من روی زمین دراز کشیدم و سپس آن‌ها فرار کردند.» علاوه بر این‌ها صدای جمهوری اسلامی ایران در خبر ساعت ۱۰ بامداد خود، ساعت ۹:۰۵ و خبرگزاری پارس ساعت ۹:۳۰ را برای این حادثه ذکر کردند.

جزئیات حادثه از زبان ضارب مفتح

کمال یاسینی، از اعضای گروه فرقان که ضارب اصلی شهید مفتح بود، بعدها در اعترافات خود در دادگاه انقلاب، ماجرا را این‌گونه روایت کرده است: «من دیگر حواسم به پاسدار نبود حواسم به این بود که کلت را دربیاورم. کلت را درآوردم و دیدم که دکتر فرار کرد و ما حدس می‌زدیم که دکتر فرار کند چون ما کلت داشتیم... قبلا هم دیده بودیم که دکتر همیشه وقتی می‌آید دانشکده به محل کارش می‌رود، پس دیگر طبق عادت اگر فرار بکند هم به طرف محل کارش فرار می‌کند؛ یعنی ناخودآگاه دست خودش نیست که بخواهد به طرف دیگری فرار کند... و من خودم را آماده این مسئله کرده بودم. اسلحه را درآوردم که دیدم آن پاسدار که افتاد، حسن [یکی از ضاربان] دنبال دکتر دوید، یک تیر دیگر زد ولی دکتر هیچ طور نشد و حسن هم دیگر تیراندازی نکرد. من تا آن موقع شلیک نکرده بودم که بلافاصله دیدم دکتر باز فرار می‌کند. این‌دفعه دوباره دو تیر دیگر زدم؛ یعنی مرتب شلیک می‌کردم باز دیدم نه فرار کرد، دنبال دکتر دویدم. دکتر از پله‌ها رفت بالا، باز هم تیر زدم باز دیدم نه رفت طرف قسمتی که می‌رود طرف سلف‌سرویس و در را باز کرد رفت تو که من هم بلافاصله در را باز کردم بروم تو، دیدم یک دختری هست که او هم می‌خواهد بیاید، دختر را با دستم کنار زدم، پریدم در آن محوطه دیدم دکتر ایستاده کیفش هم دستش است و مرتب داد می‌زند. من اسلحه را گرفتم طرف سر دکتر یک شلیک کردم که دیدم دکتر بی‌اختیار افتاد زمین. فهمیدم که تیر به سرش خورده و افتاده البته دیگر معطل نشدم که ببینم چه شده... آمدم بیرون که دیدم راننده از طرف ماشین به طرف خیابان تیراندازی می‌کند، فهمیدم که راننده... به طرف حسن تیراندازی می‌کند... بلافاصله پریدم بیرون به طرف خیابان و یک تیر هم من به راننده زدم. البته قبل از اینکه من بزنم گویا ممد [محمد] هم در جواب راننده شلیک کرده [بود] که یکی از تیرهایی که ممد شلیک کرده بود به سر راننده خورده بود و راننده آنجا کشته شده بود که این را ما بعدا فهمیدیم...»

مهاجمان خونسرد بودند

یکی از نکات جالب توجه در شرحی که روزنامه‌های آن روز از ترور شهید مفتح داده‌اند، مساله خونسردی مهاجمان از زبان شاهدان است: «من در اتوبوس شرکت واحد بودم. وقتی که روبه‌روی دانشکده الهیات رسیدم چشمم به یک موتور کوچک که احتمالا یاماها بود افتاد. در همان لحظه صدای تیر بلند شد و دیدم که سه نفر جوان عرض خیابان را با سرعت می‌پیمایند و در همان حال تیراندازی می‌کنند. یک نفر دیگر را هم دیدم که با کلت پشت یک اتومبیل که کنار در دانشکده پارک شده بود موضع گرفته و به طرف ۳ نفر تیراندازی می‌کند؛ ولی تیراندازی او زیاد طول نکشید زیرا بلافاصله دیدم که سرش خونین شد و به روی زمین افتاد. در همین حال اتوبوس ایستاد و به اتفاق بقیه مردم دور او جمع شدیم. دو تیر به سرش خورده بود و در دم شهید شده بود. در این هنگام ۳ نفر جوان خونسرد و آرام سوار موتور شدند و از کوچه خیابان میرعماد متواری شدند.» نکته‌ای که شاهد دیگری نیز آن را تایید می‌کند: «...آن‌ها خیلی خونسرد عمل می‌کردند و خیلی راحت از محل حادثه فرار کردند.»

مشخصات مهاجمان چه بود؟

خبرنگاران علاوه بر شرح ماجرا، از شاهدان عینی مشخصات مهاجمان را هم سوال کردند؛ مشخصاتی که البته در شهادت‌های مختلف، اختلافاتی هم داشت. روزنامه اطلاعات از زبان یکی از شاهدان، مشخصات مهاجمان را این‌گونه ذکر می‌کند: «۳ تروریست که واقعا جوان بودند و شاید ۱۹ سال بیشتر نداشته باشند. آن‌ها درشت‌هیکل نبودند. دو نفرشان کت‌و‌شلوار مشکی به تن داشتند که شاید یکی از آن‌ها کاپشن سیاه پوشیده بود. نفر سوم کت خاکستری و شلوار سیاه به تن داشت. صورت آن‌ها لاغر بود. موهایشان معمولی بود و ریش هم نداشتند. مهاجمین با خود ۲ کلت و یک مسلسل یوزی داشتند. آنکه یوزی در دست داشت وقتی نیمرخش را دیدم چهره‌اش را به خاطر سپردم. صورت کشیده و لاغری داشت.» اما چند تن از شاهدان عینی بر خلاف گفته‌های شاهد پیشین به خبرنگار اطلاعات گفتند: «هر سه مهاجم دارای ریش بودند. یکی از آن‌ها یک شلوار کهنه لی به پا داشت و دیگری یک کلاه بافتنی به سر گذاشته بود.»

شاهد دیگری نیز ضاربان را این‌گونه توصیف کرد: «وقتی به محل حادثه رسیدم ضاربین که سه نفر هم‌شکل بودند و فکر می‌کنم که خودشان را گریم کرده بودند - چون ریش و سبیلشان مصنوعی به نظر می‌رسید – با یک موتورسیکلت یاماها از محل حادثه متواری شدند.»

خبرنگار روزنامه جمهوری اسلامی در تماس با شاهدان عینی، مهاجمان را این‌گونه توصیف کرد: «ضاربین را حدود ۲۳ یا ۲۴ ساله می‌دانستند و می‌گفتند ضاربین ۳ نفر بوده‌اند که دو نفر در عملیات ترور شرکت داشته و نفر دیگر در حالی که موتورسوار بوده و به انتظار ضاربین ایستاده بوده است، ضاربین را پس از ترور با خود می‌برد.»

تصادف در راه بیمارستان

پس از حادثه ترور، دکتر مفتح به بیمارستان منتقل شد؛ انتقال با یک پیکان کرم‌رنگ انجام شد؛ اما به علت سرعت زیاد و تصادف، در میانه راه با پیکانی قرمزرنگ تعویض شد. کیهان از زبان علی‌اصغر داوودی نگهبان دانشکده الهیات درباره انتقال پیکر نیمه‌جان دکتر مفتح به بیمارستان نوشت: «من در اتاق استراحت در طبقه دوم ساختمان بودم که صدای تیر را شنیدم، آمدم و از پنجره خیابان را نگاه کردم اول دیدم یک نفر وسط لنگه روی زمین افتاده است و بعد سه نفر را دیدم که با یک موتور تک‌سیلندر قرمزرنگ فرار کردند. با عجله خودم را به پایین دانشکده رساندم و دکتر را که روی زمین افتاده بود، دیدم. دکتر هنوز زنده بود و من فریاد کشیدم کمک، کمک. بعد بدن او را بلند کردیم و آوردیم سر چهارراه و او را در تشک عقب یک اتومبیل پیکان کرم‌رنگ خواباندیم. خون شدیدی از ناحیه سر او جاری بود و تمام سطح صورتش را پوشانده بود و من به خاطر اینکه این خون در دهان او نریزد و راه تنفسش را بند نیاورد سعی کردم سرش را برگردانم؛ اما احساس کردم انگشتم به داخل سر او فرو رفت و این است که دستم را زیر گردنش گذاشتم و سر او را برگرداندم.»

به نوشته کیهان: «ساکنان ساختمان دانشکده و دانشجویان و دیگر افرادی که ناظر صحنه بودند بلافاصله به کمک آمدند و دکتر مفتح را که به شدت مجروح شده بود به بیمارستان امیراعلم رساندند و دو پاسدار محافظ وی را به بیمارستان جم بردند.»

روزنامه جمهوری اسلامی نیز در روز ۲۸ آذر ۱۳۵۸ در شرح انتقال مفتح به بیمارستان، خبر «کیهان» را تایید کرد: «دانشجویان به محض وقوع ترور و آگاهی از حادثه خود را به محوطه دانشکده رسانده و در حالی که دکتر مفتح و پاسداران به شدت مجروح شده بودند آنان را به بیمارستان‌های جم و امیراعلم منتقل نمودند.»

روزنامه اطلاعات، یک روز پس از این حادثه در مورد شخصی که دکتر مفتح را به بیمارستان منتقل کرد از زبان یکی از حاضران در صحنه نوشت: «جوانی به نام صفرعلی و من به اتفاق چند نفر دیگر دکتر مفتح را که از چند نقطه مجروح شده بود با یک پیکان کرم به بیمارستان انتقال دادیم؛ اما در خیابان مبارزان، اتومبیل به علت سرعت زیاد با جدول خیابان تصادف کرد و در نتیجه اتومبیل را عوض کردیم و دکتر مفتح را با یک پیکان قرمز به بیمارستان انتقال دادیم.»

«کیهان» در همان روز از زبان راننده دومی که با پیکان قرمزرنگش دکتر مفتح را به بیمارستان رساند، در مورد تصادف ماشین اول چنین نوشت: «ساعت ۹:۰۵ بود که من در خیابان مبارزان (روزولت سابق) از سمت میدان رضایی‌ها به طرف پایین در حرکت بودم که ناگهان مشاهده کردم پیکان کرم‌رنگی در حالی که بوق‌های ممتد می‌زند با شتاب از اتومبیل‌های دیگر سبقت می‌گیرد. این اتومبیل در مقابل دانشسرای عالی تربیت‌معلم که اندکی بالاتر از تقاطع خیابان طالقانی و خیابان مبارزان است از من جلو زد. در همان موقع به علت سرعت زیادی که داشت و به سبب آنکه یک اتومبیل بنز مانع ادامه راهش شد، به شدت با جدول وسط خیابان برخورد کرد و متوقف شد. من بلافاصله به اتفاق دوستم از اتومبیل خود پیاده شدیم و به کمک سرنشینان پیکان کرم‌رنگ رفتیم و پیکر غرقه به خون دکتر مفتح را که البته نمی‌شناختیم و بعدا فهمیدیم اوست از اتومبیل اولی خارج نموده به اتومبیل خود منتقل کردیم و به سرعت او را به بیمارستان امیراعلم رساندیم.» با توجه به صحبت‌های این راننده در مورد ساعت انتقال دکتر مفتح به بیمارستان – ۹:۰۵ – می‌توان چنین استنباط کرد که زمان وقوع ترور بیشتر به همان ساعت ۸:۴۵ نزدیک است که خبرنگار اطلاعات در ۲۷ آذرماه اعلام کرده بود.

سرانجام پیکر نیمه‌جان دکتر مفتح پس از ماجراهای فراوان به بیمارستان رسید و چنانکه روزنامه اطلاعات نوشت: «در ساعت ۹:۳۰ دکتر مفتح را که از چهار نقطه مورد اصابت گلوله‌های مهاجمین قرار گرفته بود با یک پیکان قرمز‌رنگ به بیمارستان انتقال دادند و ایشان بلافاصله مورد عمل قرار گرفت. در همین موقع یک تیم پزشکی از پزشکان ورزیده برای نجات جان دکتر مفتح در اتاق عمل مشغول فعالیت شدند.»

جالب اینجاست که حتی در مورد رنگ ماشین‌ها نیز اختلاف نظر وجود دارد و در جایی که اکثر حاضران به اتفاق پیکان کرم‌رنگ را خودروی اول می‌دانند، یکی از مسئولان بیمارستان که به عنوان شاهد ماجرا با خبرنگاران گفت‌و‌گو کرده، در اظهاراتش این رنگ را برای توصیف ماشین دومی که مفتح را به بیمارستان رسانده به کار می‌برد: «مقدار زیادی خون در اتومبیل پیکان کرم‌رنگی که دکتر مفتح را به بیمارستان امیراعلم رساند، ریخته است و تیری که به سر دکتر مفتح اصابت کرده زخم عمیقی به وجود آورده است.»

در بیمارستان چه گذشت؟

روزنامه «کیهان» در شماره ۲۸ آذر ۱۳۵۸ از زبان یکی از پرستاران بیمارستان امیراعلم نوشت: «من موقعی که پیکر مجروح دکتر مفتح را از اتومبیل خارج کردند آنجا بودم و مشاهده کردم گلوله‌ای از ناحیه پیشانی وارد سر او شده بود و استخوان سر را از هم متلاشی نموده بود. بلافاصله دکتر را به اتاق عمل بردیم و سپس از تیم‌های جراحی بیمارستان سینا و دانشگاه تهران کمک خواستیم.»

بر اساس گزارش روزنامه اطلاعات از زبان شاهدان عینی، سه گلوله به دکتر مفتح اصابت کرده بود؛ ۲ گلوله به شانه و یکی به سر. دکتر ثقه‌الاسلام رئیس بیمارستان امیراعلم، در شرح ماجرا برای خبرنگار کیهان، گلوله‌های اصابت‌کرده به پیکر شهید مفتح را ۶ عدد ذکر می‌کند: «ساعت حدود ۹:۲۰ یا ۹:۳۰ بود که آقای مفتح را آوردند؛ چون اتاق عمل آماده بود ایشان را فوری به اتاق عمل منتقل کردیم و آقای دکتر اسلام‌دوست مشغول عمل شدند و در همان حال از آقایان پزشکان و جراحان مغز دانشگاه تهران کمک خواستیم و آن‌ها خیلی سریع با تمام تجهیزات و امکانات، خود را به اینجا رساندند. ابتدا فشار خون دکتر مفتح خوب بود؛ اما متاسفانه به علت کاری بودن ضربه‌ای که به مغز ایشان وارد آمده بود، رفته‌رفته فشار خون ایشان پایین رفت و علایم حیات کم شد تا اینکه در حدود ساعت ۱۲ با همه کوشش‌هایی که آقایان اطبا انجام دادند، معالجات موثر واقع نشد و دکتر مفتح به رحمت ایزدی پیوست. البته ۶ گلوله به ایشان اصابت کرده بود که یکی از این گلوله‌ها به مغزشان خورده بود و همین گلوله باعث مرگ دکتر مفتح شد و ایشان به شهادت رسید.»

عمل جراحی ناموفق مفتح

چنانکه خبرنگار اطلاعات، از بیمارستان آیت‌الله طالقانی (امیراعلم) گزارش داد: «دکتر مفتح پس از انتقال، بلافاصله به اتاق عمل برده شد و کلیه پزشکان این بیمارستان به اتاق عمل رفتند و تا ساعت ۱۰ صبح دکتر زرگر وزیر بهداری و بهزیستی از دکتر مفتح عیادت کرد و دستور داد پروفسور سمیعی از بیمارستان جم به منظور عمل جراحی دکتر مفتح به این بیمارستان اعزام شود.»

خبرنگار «کیهان» اما در گزارش خود نام بیمارستان سینا را هم ذکر می‌کند: «به گزارش خبرنگار سرویس شهری و حوادث کیهان، از تیم جراحی بیمارستان سینای تهران نیز برای عمل جراحی دکتر مفتح دعوت شد.» این جراحی موفقیت‌آمیز نبود و به گزارش روزنامه جمهوری اسلامی: «بالاخره تلاش پزشکان و جراحان به نتیجه نرسید و ایشان در ساعت ۱۲:۲۰ به شهادت رسید.»

توصیه‌های ما را جدی نمی‌گرفت

از دیگر نکات مورد توجه در ماجرای ترور مفتح، نادیده گرفتن توصیه‌هایی مبنی بر مراعات شرایط ایمنی است که از جانب اطرافیان به وی می‌شد، در حالی که در شرایط ملتهب پس از انقلاب و ترورهای پیاپی برخی از شخصیت‌های کلیدی نظام چون آیت‌الله مطهری، سرلشکر قره‌نی و... به نظر می‌رسید سوءقصد به جان ایشان چندان بعید نباشد. کیهان در ۲۸ آذر از زبان برادر یکی از پاسداران محافظ ایشان نوشت: «همیشه دکتر با اتومبیل به داخل دانشکده می‌رفت و در پارکینگ از اتومبیل پیاده می‌شد اما نمی‌دانم چرا دو هفته‌ای بود که در خیابان و در همان جلوی در دانشکده از ماشین پیاده می‌شد و با اینکه نسبت به وقوع خطرات احتمالی به او توصیه می‌کردیم اما او موضوع را جدی نمی‌گرفت.»

آخرین گزارش خبرنگار سرویس شهری کیهان از بیمارستان امیراعلم نیز حاکی از همین مسئله بود: «طبق اظهار یکی از نزدیکان دکتر مفتح وی قبلا مورد تهدید قرار گرفته بود اما به این تهدید وقعی ننهاده است و سرانجام نیز این تهدید به مرحله اجرا درآمد.»

حجت‌الاسلام هادی غفاری که به دنبال ترور دکتر مفتح و انتقال او به بیمارستان امیراعلم خود را به این بیمارستان رسانده بود، در این رابطه به خبرنگار کیهان گفت: «مرحوم دکتر مفتح قبلا یک بار دیگر هم تهدید شده بود؛ اما توجه نکرد.»

یکی از دانشجویان دختر دانشکده الهیات نیز در رابطه با محافظان دکتر مفتح به خبرنگار کیهان گفت: «ابتدا متوجه جسد دکتر مفتح نشدم؛ اما دو پاسدار را مشاهده کردم که یکی از آن‌ها مقابل در دانشکده به طور تاق‌باز روی آسفالت خیابان افتاده و از سرش به شدت خون می‌ریخت و دیگری در پیاده‌روی مقابل دانشکده افتاده بود و علاوه بر اینکه به سرش تیر خورده بود از پایش هم خون جاری بود. دکتر مفتح هر روز با سه پاسدار به دانشکده می‌آمد در صورتی که امروز فقط با دو محافظ آمده بود.»

معمایی در کار نبود

روزنامه اطلاعات در گزارش‌های تکمیلی خود در روز بعد، با تیتر درشت «معمای تازه در حادثه ترور دکتر مفتح» خبر داد «مهاجمان کیف دستی دکتر مفتح را با خود برده‌اند» و احتمال ‌داد که مهاجمان به دنبال اسناد احتمالی درون آن کیف بوده‌اند: «حجت‌الاسلام افخمی در مورد چگونگی این حادثه به خبرنگار ما گفت: من و چند نفر از برادران در کلاس بودیم که ناگهان صدای تیراندازی بلند شد. ابتدا فکر کردیم پاسداران در خیابان مشغول تیراندازی هوایی هستند؛ ولی وقتی که از کلاس بیرون آمدیم، متوجه شدیم که دو پاسدار در حیاط دانشکده و دکتر مفتح در کنار سلف‌سرویس دانشکده روی زمین افتاده‌اند. ما همچنین متوجه شدیم که ضاربین هنگام فرار کیف دستی دکتر مفتح را با خود برده‌اند؛ چون دکتر مفتح همیشه یک کیف دستی همراه خود داشت که اسناد و مدارکی را در داخل آن نگهداری می‌کرد؛ ولی آن روز پس از حادثه از کیف او خبری نبود.»

روزنامه اطلاعات در تایید فرضیه خویش همچنین اظهارات دو نفر دیگر از شاهدان عینی را که مایل به شناخته شدن نبودند به شهادت می‌گیرد: «مهاجمی که دکتر مفتح را تعقیب می‌کرد مجددا به طرف دکتر آتش گشود که این بار دکتر به زمین افتاد و بعد دو مهاجم با برداشتن کیف دستی دکتر مفتح و اسلحه‌های پاسداران کشته‌شده و مجروح، از داخل دانشکده بیرون آمدند و با مهاجم سوم که او هم مسلح بود و با موتورسیکلت روشن و آماده حرکت، منتظر آن‌ها بود، با خونسردی تمام از محل حادثه دور شدند.» خبرنگار اطلاعات این رفتار مهاجمان را با ارجاع به ترور‌های قبلی، تاییدی بر اثبات احتمالی معمای کیف می‌داند: «تاکنون در جریان ترورهایی که پس از انقلاب در ایران انجام شده سابقه نداشته است تروریست‌ها حتی لحظه‌ای را برای برداشتن اسلحه و یا چیز دیگری صرف کنند، بلکه بلافاصله پس از ترور از محل گریخته‌اند، به همین جهت برای عده‌ای این فرض مطرح شده است که شاید تروریست‌ها در جست‌و‌جوی چیزی درون کیف شهید دکتر مفتح بوده‌اند که او را تا داخل دانشکده هم تعقیب کرده و پس از ترور تا بالای جسد نیمه‌جان او رفته و کیفش را برداشته‌اند.»

وی همچنین از زبان افسر نگهبان کلانتری ۵ که بلافاصله به محل حادثه اعزام شده بود، نوشت: «از ضاربین به جز پوکه‌های فشنگ اثر دیگری باقی نمانده است. همچنین مقداری پول و وسایل شخصی و دسته‌کلید که گویا متعلق به پاسداران است به دست ماموران ما افتاده است و چیزی که متعلق به دکتر مفتح باشد نتوانستیم به دست بیاوریم حتی کیف دستی‌اش. تحقیقات در این مورد ادامه دارد.»

بعدها اما ثابت شد که فرضیه روزنامه اطلاعات انطباق چندانی با واقعیت نداشته و اتفاقا هدف اصلی مهاجمان خود دکتر مفتح بوده است؛ نکته‌ای که کمال یاسینی نیز در اعترافات خود و شرح ماجرای پیگیری و هدف قرار دادن او بر آن مهر تایید می‌زند.

مسئولیت ترور

در روز حادثه بلافاصله دو گروه در تماس با روزنامه‌های اطلاعات و کیهان مسئولیت ترور دکتر مفتح را بر عهده گرفتند؛ روزنامه اطلاعات در ۲۸ آذر ۵۸ نوشت: «تاکنون ۲ گروه طی تماس‌های تلفنی خود با روزنامه اطلاعات مسئولیت ترور دکتر مفتح را به عهده گرفته‌اند. گروه «مار کبری» پس از تماس اظهار داشت: این گروه عقاید مربوط به خود را دارد و طبق آیه ۷۷ سوره قصاص محاکمه و حکم اعدام صادر می‌کند. عضو گروه مار کبری در ادامه سخنانش گفت: حکم صادره از طرف گروه مار کبری صبح امروز (دیروز) در مورد محمد مفتح که غیابا محاکمه شده بود صادر شد. وی افزود: این اولین محاکمه ما بود و بایستی در انتظار محاکمه‌های بعدی و انجام احکام اعدام دیگر بود. یک نفر دیگر نیز که خود را عضو گروه اف – ام معرفی کرد مسئولیت ترور حجت‌الاسلام دکتر محمد مفتح را به گروه اف – ام نسبت داد و گفت: این گروه همچنین مسئولیت ترور دکتر مطهری، تیمسار قره‌نی و ربودن دو میلیون و پانصد هزار تومان موجودی بانک ملی ایران شعبه میدان ارک را به عهده می‌گیرد. عضو گروه اف – ام در پایان گفت که اعلامیه این گروه در رابطه با ترور دکتر مفتح امروز (چهارشنبه) منتشر می‌شود.»

مورد دوم تماس مشابهی نیز با کیهان گرفت: «ساعت ۲۱:۲۰ دیروز مرد ناشناسی در یک مکالمه تلفنی کوتاه‌مدت با خبرگزاری پارس خود را عضو گروه اف - ام معرفی کرد و مسئولیت ترور حجت‌الاسلام دکتر محمد مفتح را به عهده گرفت. وی همچنین مسئولیت ترور استاد شهید دکتر مطهری، تیمسار قره‌نی و ربودن دو میلیون و پانصد هزار تومان موجودی بانک ملی ایران شعبه میدان ارک را به عهده گرفت. شخص ناشناس همچنین اعلام کرده که اعلامیه گروه اف - ام در رابطه با این ترور امروز (چهارشنبه) منتشر خواهد شد.»

ضاربان واقعی چه کسانی بودند؟

بر اساس گزارش خبرنگار کیهان اعلامیه‌ای در محل حادثه پخش نشده بود که روشن شود این سوءقصد توسط چه کسانی انجام گرفته است. این در حالی بود که هنگام ترور سپهبد قره‌نی در سوم اردیبهشت همان سال و نیز شهید مطهری در ۱۲ اردیبهشت، اعلامیه‌هایی از جانب گروه فرقان در محل حادثه پخش شده و مسئولیت ترورها را بر عهده گرفته و احتمالا به ترورهای ادامه‌دار تهدید کرده بود.

این گروه، ترورهای زنجیره‌ای خود را از سوم اردیبهشت ۱۳۵۸ با ترور سپهبد قره‌نی رئیس سابق ستاد ارتش آغاز کردند. ۹ روز بعد آیت‌الله مطهری را به شهادت رساندند، یک ماه پس از آن در چهارم خردادماه هاشمی رفسنجانی را هدف قرار دادند که البته در این مورد ناکام ماندند؛ اما در مرحله بعدی در چهارم شهریور همان سال توانستند حاج مهدی عراقی و فرزندش حسام را به شهادت برسانند. هدف بعدی آن‌ها دکتر مفتح بود که در ۲۷ آذرماه ۵۸ به دست کمال یاسینی به اجرا درآمد.

واکنش‌ها؛ از مجاهدین انقلاب تا مجاهدین خلق

پس از انتشار خبر ترور مفتح، احزاب، شخصیت‌ها و گروه‌های سیاسی مختلف ضمن اطلاعیه‌هایی این عمل را محکوم کردند. آن‌گونه که از اطلاعیه‌ها و نقل‌قول‌های مربوط به آن دوره مشخص است، دست‌کم برای گروهی از انقلابیون حتی همان زمان نیز مشخص بود که ضاربان نه گروه‌های خارجی و دست‌های پشت پرده امپریالیسم و استکبار جهانی که گروهک فرقان است که اتفاقا چند ماه قبل با ترور شهید قره‌نی و سپس شهید مرتضی مطهری با انتشار اعلامیه‌هایی مسئولیت ترورها را به گردن گرفته بودند. اطلاعیه برخی احزاب و گروه‌های سیاسی نشان می‌داد که آن‌ها متوجه ادامه ترورهای زنجیره‌ای فرقانیان شده بودند؛ به عنوان مثال سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در بخشی از اطلاعیه‌ خود به همین مناسبت نوشت: «اکنون دیگر به روشنی مشخص است که دقیقا در شرایط حساسی که انقلاب ما یک گام اساسی به پیش می‌نهد کسانی که به هر نحو در جهت منافع امپریالیزم گام برمی‌دارند ضربه‌ای وارد می‌کنند که با دقت و وسواس خاصی بر پیکر یاران راستین امام و پویندگان خط امام فرود آید. مطهری، رفسنجانی، عراقی، قاضی طباطبایی و اکنون مفتح و روش اینان که پیگیری همان اسلام ناب و زلال و حرکت در خط امام است بر همه مسلم است که با توجه به شرایط فعلی جامعه بسیار قابل تعمق می‌باشد.»

علاوه بر سازمان مجاهدین انقلاب، سازمان‌های چریک‌های فدایی و مجاهدین خلق از جمله گروه‌های سیاسی بودند که به نظر می‌رسید به عوامل اصلی ماجرا پی بردند و اقدام آن‌ها را محکوم کردند. سازمان چریک‌های فدایی خلق در اطلاعیه خود در این باره نوشت: «در شرایطی که خلق‌های قهرمان ایران، نیروی خود را علیه امپریالیسم جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا و طبقه سرمایه‌دار وابسته آن بسیج می‌کند... این‌گونه اعمال تروریستی به خدمت امپریالیسم و سرمایه‌داری وابسته به آن درمی‌آید.» سازمان مجاهدین خلق نیز در بیانیه‌اش «ترور آقای دکتر مفتح و محافظین ایشان را به ویژه با توجه به آثار مخرب سیاسی آن و افزایش موج خشونت» محکوم کرد. به اعتقاد محمدصادق مفتح فرزند محمد مفتح، اما آبشخور گروه فرقان، مجاهدین خلق و در نهایت استعمار انگلیس بود: «استعمار انگلیس که بیش از هشتصد سال در منطقه نفوذ کرده بود، پیروزی انقلاب ایران پایه‌های آن را متزلزل ساخت... لذا بر آن شدند برای مبارزه با این انقلاب ریشه‌های اصلی آن را - علمای مبارز - را از بین ببرند... توسط اسنادی که در سفارت آمریکا در ایران پیدا شده‌ است معلوم شد که گروه فرقان به طور مستقیم توسط منافقین تغذیه می‌شد و چون در آن زمان سازمان منافقین در شرایطی نبود که وارد فاز نظامی شود لذا فرقانی‌ها بازوی نظامی منافقین بودند تا موانع را از سر راه سازمان منافقین بردارند.» (پایگاه اطلاع‌رسانی قربانیان ترور؛ ۲۶ آذر ۱۳۸۶)»

در تایید اینکه برخی مسئولان و گروه‌های سیاسی از ماهیت عاملان ترور دکتر مفتح باخبر بودند، می‌توان به گفت‌وگوی محسن رضایی، فرمانده اسبق سپاه پاسداران با خبرگزاری تسنیم در هشتم بهمن‌ ۱۳۹۴ اشاره کرد. وی در این گفت‌و‌گو ضمن توصیف گروهک فرقان با عنوان «جوانانی مذهبی اما احساساتی که با برداشت سطحی از قرآن و نهج‌البلاغه برای بیشتر مفاهیم دینی مصادیق عینی ساخته و با یک برنامه حساب‌شده به‌ دنبال کشتن برخی از مسئولان و چهره‌های انقلابی بودند»، در مورد ردگیری این گروهک می‌گوید: «من تقریبا خردادماه دو سه هفته بعد از شهادت آیت‌الله مطهری، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را رها کرده و به سپاه رفتم. ما سه ‌هفته‌ بعد از اولین ترورها، اطلاعات سپاه را راه‌اندازی کردیم. برادرانی مانند رمضانی که قبل از انقلاب هم با من بودند به‌ اتفاق دکتر محمدی و دو، سه نفر دیگر هسته اولیه را تشکیل داده و کار را شروع کردند. بعد از مدتی، هاشمی رفسنجانی تیم حسین معماری را به من معرفی کرد؛ به این تیم که خودشان به‌طور خودجوش کار روی فرقان را شروع کرده بودند، گفتم کارتان را ادامه دهید لذا دو تیمی که روی فرقان کار می‌کرد را با هم مرتبط کردیم و بعد از سه، چهار ماه کار، در مهر ۵۸، این دو تیم با هم هماهنگ شدند.»

این گفته‌ها نشان می‌دهد که کار شناسایی گروهک فرقان توسط سپاه خیلی پیشتر از ترور مفتح آغاز شده بود. بنا به اظهارات محسن رضایی، شناسایی این گروهک پیش از ترور مفتح حتی تا جایی پیش رفته بود که در آن‌ها نفوذ کرده، خانه‌ای را به آن‌ها اجاره می‌دهند و در آن شنود کار می‌گذارند: «در همه‌ جای آن خانه میکروفون کار گذاشته و گفت‌وگوی افراد و جلسه‌های گروه فرقان را شنود می‌کردیم. از خلال شنودها به اطلاعات خوبی دست ‌یافتیم؛ به‌ علاوه، تیم تعقیب و مراقبت ما نیز فعال شد و با تعقیب افرادی که به آن خانه تردد داشتند، اطلاعات خود را پیرامون فرقان تکمیل کردیم.» اطلاعاتی که به نجات جان مفتح کفاف نداد: «متاسفانه شهادت دکتر مفتح کار را برای ما سخت کرد؛ ما نمی‌دانستیم آیا خانه‌های تیمی فرقان را که تاکنون شناسایی کردیم بزنیم یا نه و اگر به این خانه‌ها حمله کنیم، آیا موفق خواهیم شد تا از ترور افراد دیگر توسط فرقان جلوگیری کنیم یا اینکه احتمال دارد اعضای فرقان هوشیار شده و از دسترس ما خارج شوند.» این تردید در نهایت در دی‌ماه ۱۳۵۸ به یقین تبدیل شد و «همه خانه‌های تیمی گروه فرقان را شناسایی کرده و به آن‌ها حمله کردیم.»

پیکر دکتر مفتح و دو تن از پاسدارانش به نام‌های اصغر نعمتی و جواد بهمنی در ساعت ۹ صبح روز چهارشنبه ۲۸ آذر ۱۳۵۸ تشییع شد و سیل مشایعت‌کنندگان پیکر این چهره انقلابی را با این شعارها راهی خانه ابدی کردند: «معلم عزیزم، معلم عزیزم به پا خیز کلاس درس آماده است/ مفتح مفتح منزل نو مبارک / شهادت، شهادت تنها راه سعادت/ تسلیت تسلیت به رهبر انقلاب/ شهیدان زنده‌اند الله ‌اکبر، به خون آغشته‌اند الله اکبر/ ای رهبرم خمینی آماده جهادم/ عمال آمریکا را به خاک و خون می‌کشیم/ ریشه‌کن می‌کنیم دشمن انقلاب/ مرگ بر کارتر».

منبع: تاریخ ایرانی