صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۵ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۵۱۷۳۱۷
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۱۹ - ۲۰ آذر ۱۳۹۸
روزنامه گردی در «انتخاب»؛
در یک همه‌پرسی از مردم سلسلبیل، گله بیش‌تر آن‌ها از خاموشی‌های برق بود و این‌که سه شب در هفته برق نیست/ جوادیه فقط سه تلفن عمومی دارد که کم است و تازه گاهی هم هر سه خراب است. این منطقه پرجمعیت یک درمانگاه دارد که آن هم خصوصی است. خطوط اتوبوسرانی هم نامنظم است؛ و موقعی که از رادیو آهنگ ورزش مدارس پخش می‌شود، هستند تعداد زیادی از محصلین که در صف اتوبوس به انتظار مانده‌اند! / در مهرآباد جنوبی پارک، تفریحگاه، سینما وجود ندارد. اکثرا بیابان است... اگر بخواهیم برای فرضا رفتن به سینما به مرکز شهر بیاییم دو ساعت باید در ماشین بنشینیم تا خودمان را به فلان سینما برسانیم.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»: «گردش در شهر» ستون تازه‌ای بود که روزنامه اطلاعات از روز سه‌شنبه ۲۳ آذر ۵۵ در میان صفحات خود جای داد. هدف از گشایش این ستون انعکاس حرف‌ها و خواست‌های مردم محلات مختلف تهران بود و قرار بود هر روز خبرنگاران شهری این روزنامه به یکی دو محله پایتخت روانه شوند و پای درد دل اهالی آن بنشینند و مجموع پرس‌وجوهای‌شان به صورت خبر – گزارشی فشرده در روزنامه منتشر شود. این خبر – گزارش می‌خواست تمام جنبه‌های زندگی مردم را از نیازمندی‌های اساسی گرفته تا وسایل تفریحی در بر بگیرد؛ اتفاقی که در دو شماره از روزنامه در روز‌های ۲۳ و ۲۴ آذر هم افتاد؛ ولی در روز‌های بعد هرچه گشتیم دیگر خبری از این ستون خواندنی نبود، این‌که چه اتفاقی افتاد که ادامه انتشار این ستون جذاب متوقف شد، برای‌مان روشن نیست. هرچه بود، همان دو گزارش منتشرشده معضلات محلات مورد بازدید را چنان به وضوح به تصویر کشیدند که دل‌مان نیامد بازنشرشان نکنیم.
نخستین گردش خبرنگاران اطلاعات در شهر تهران، اختصاص به دو محله سلسبیل و جوادیه داشت، حاصل گشت و گذار آن‌ها به این دو محل از این قرار بود:


در سلسبیل سه شب در هفته برق نیست
در یک همه‌پرسی از مردم سلسلبیل، گله بیش‌تر آن‌ها از خاموشی‌های برق بود و این‌که سه شب در هفته برق نیست، حتی روز عید غدیر.
آن‌ها همچنین از این‌که مسئولینِ تنها درمانگاه منطقه برای یک دستگاه اکسیژن چهل تومان مطالبه می‌کند، آن هم نقدا - پیش از آن‌که به مریض برسند – گله دارند.
تنها سینمای موجود در این منطقه سینما «خرم» است که فیلم‌های تکراری نمایش می‌دهد و تنها تفریحگاهش نیز «باغ گلستان» که دارای یک چرخ و فلک زوار دررفته است. البته این پارک یک سینمای تابستانی دارد که طبعا زمستان‌ها تعطیل است، همچنان‌که تنها استخر گل‌آلودش تعطیل است! در ضمن تا قبل از آن‌که مسئولان برای این استخر نرخ‌گذاری کنند ۱۵ ریال ورودیه داشت و حال به یمن اقدام مسئولان امر ورودیه برای تابستان آینده ۲۵ ریال شده است.
سلسبیل سه داروخانه دارد، اسفاللت آن هم از پاشیده شده، اما تا بخواهید قهوه‌خانه دارد و جوان‌ها اگر از لحاظ وسایل تفریحی در مضیقه‌اند بحمدالله از این بابت کمبود ندارد.
در مورد کتابخانه هم همگی اهالی متفق‌القول بودند که جایش خالی است.

جوادیه با صد هزار نفر جمعیت فقط ۳ تلفن همگانی دارد
جوادیه با بیش از صد هزار نفر جمعیت، با کوچه‌های باریک و ترافیک سنگینش، خود شهری است در دل شهر تهران، شهری که مردم از سینمای واقعی (این تنها تفریح سالم و در دسترس) نصیبی نبرده‌اند، گرچه جوادیه سه سینما دارد و این تعداد ظاهرا برای یک محله زیاد است، اما این سینما‌ها چه از نظر نمایش فیلم و چه از لحاظ ساختمان فاقد آن چیز‌هایی است که یک سینما باید داشته باشد، یکی فیلم سکسی و حادثه‌ای و بدآموز روی اکران دارد، دیگری یک فیلم گروهی (فیلمی که یک گروه سینما با هم نشان می‌دهند)، سینمای سوم، سینمایی دوفیلمه است که با خرید یک بلیط می‌شود دو فیلم از فیلم‌های ساخته‌شده پس از دوران سینمای صامت را تماشا کرد.
جوادیه اسفالت مرتبی ندارد، چهار داروخانه که سه تای آن طرف قرارداد سازمان تامین خدمان درمانی نیستند و فقط تنها داروخانه «امید» طرف قرارداد است و حتی تنها داروخانه شبانه‌روزی جوادیه هم نسخه بیمار بیمه‌شده را قبول نمی‌کند.
مجاور بودن جوادیه با قلعه‌مرغی نیز از معضلات مردم آن‌جاست، چراکه در حاشیه بیابان‌های آن، کانال‌های کنده‌شده، قماربازی رایج است. مزاحمت ول‌گردان سر کوچه نیز مزید بر مشکلات دیگر است.
جوادیه فقط سه تلفن عمومی دارد که کم است و تازه گاهی هم هر سه خراب است. این منطقه پرجمعیت یک درمانگاه دارد که آن هم خصوصی است. خطوط اتوبوسرانی هم نامنظم است؛ و موقعی که از رادیو آهنگ ورزش مدارس پخش می‌شود، هستند تعداد زیادی از محصلین که در صف اتوبوس به انتظار مانده‌اند! جوادیه کتابخانه ندارد و دبیرستان و نیز مدارس دوره راهنمایی تکافوی شاگردان بیش‌تری ندارد.
وجود کسبه گران‌فروش از دیگر مشکلات شهری جوادیه است و اگر بوی نامطبوع کشتارگاه و محیط مناسب برای زیست حشرات را هم به آن اضافه کنیم، باید بگوییم جوادیه محله‌ای است که باید به آن رسید و خیلی هم فوری، چراکه از امکانات یک محله صد هزار نفری، این یکی فقط جمعیتش را دارد.

آرزو‌های کوچک جوانان جنوب شهر
خبرنگاران اطلاعات در دومین گردش‌شان در شهر تهران به یکی از محله‌های جنوبی پایتخت یعنی سرآسیاب (مهرآباد جنوبی) رفتند و پای درد دل جوانان آن‌جا نشستند:
حافظ آبدارباشی می‌گوید: «۲۲ ساله هستم، تحصیلاتم تا سیکل اول متوسطه است، دو سال پیش ازدواج کرده‌ام و یک پسر یک سال و نیمه هم دارم. مشکلی که در حال حاظر با آن مواجه هستم، شکستگی دست راستم است. پریروز از راه‌پله‌های منزل افتادم و دستم شکست و حالا دارم می‌روم دستم را به دکتر شکسته‌بند نشان بدهم، قبل از این‌که دستم بشکند شغلم رانندگی تریلی بود و منتظرم دستم خوب شود و دنبال شغلم را بگیرم. برنامه تفریحی من در حال حاضر راندن اتومبیل و سواری و مسافرکشی است. البته با دست شکسته اتومبیل راندن قدری مشکل است، ولی به هر حال برای گذراندن زندگی ناچار به این کار هستم. کتاب زیاد می‌خوانم و بیش‌تر به کتاب‌های جنایی نظیر کتاب‌های «آرسل لوپن» و «شرلوک هلمز» علاقه دارمد. درآمد ماهیانه من در حال حاضر، چون نقص عضو دارم خیلی کم است و ناچارم برای تامین هزینه زندگی خود و زن و فرزندم ماهی سیصد، چهارصد تومان از پدرم پول بگیرم.»
ابراهیم رازقی که تازه از نانوایی سنگکی بیرون آمده و نان در دست دارد می‌گوید: «داشتم می‌رفتم خانه ناهار بخورم، ولی دوست دارم مشکلات و خواست‌های مرا نیز در روزنامه منعکس کنید. نوزده سال دارم و در کلاس پنجم طبیعی درس می‌خوانم (البته شبانه) بزرگ‌ترین تفریح من در حال حاضر درس خواندن در بعدازظهرهاست، چون خیلی به تحصیل علاقه‌مندم. مشکل بچه‌های جنوب شهر این است که از ارزشی که بچه‌های شمال شهر بهره‌مند هستند، برخوردار نیستند. ما در این‌جا (مهرآباد جنوبی) نه پارک درست و حسابی داریم و نه سینما که برای تفریح به آن‌جا برویم. متاسفانه من وقت کتاب خواندن ندارم، ولی خیلی دوست دارم که گاهی اوقات مطالعه کنم، اما کتابخانه‌ای هم در کار نیست. ماهی چهارصد تومان از پدرم پول توجیبی می‌گیرم، پدرم کارگر شرکت نفت است. برای این‌که از نظر مادی زیاد محتاج پدر و مادرم نباشم بعضی روز‌ها اتومبیل دوستانم را به امانت می‌گیرم و با آن مسافرکشی می‌کنم.

اهالی از میزان حقوق‌شان می‌گویند
منصور محسن‌زاده می‌گوید: «محصل سال دوم نظری شبانه دبیرستان نظام مافی هستم، ۱۷ سال دارم. چون پدرم به علت مریضی در خانه بستری و بیکار است، به ناچار من صبح‌ها کار می‌کنم تا مخارج زندگی پدر و مادرم را تامین کنم، متاسفانه ما از حیث گران بودن اجاره خانه ناراحتیم،‌ای کاش نرخ اجاره خانه قدری پایین می‌آمد تا به افراد کم‌درآمد کمکی بشود. در بیمارستان آمریکایی‌ها واقع در بلوار الیزابت کار می‌کنم. ساعت سه‌ونیم کارم تمام می‌شود و باید برای ساعت پنج‌ونیم خودم را به دبیرستان که در خیابان نریمان (خیابان مهرآباد جنوبی) واقع شده است برسانم و به علت سنگینی ترافیک شهر این کار برایم مشکل است و اکثرا یا به کلاس نمی‌رسم و یا دیر می‌رسم. دیگر این‌که کلاس ما حداقل ۶۰ نفر شاگرد دارد و عده‌ای از شاگردان به علت نبودن نیمکت و کمبود جا سر پا می‌ایستند. متاسفانه من اصلا وقتی برای تفریح ندارم. روز‌های وسط هفته که صبح‌ها کار می‌کنم و شب‌ها درس می‌خوانم، ضمنا روز‌های پنچشنبه و جمعه در یک اغذیه‌فروشی کار می‌کنم و اگر وقتی باشد، خیلی به ندرت با دوستان به سینما و گردش می‌رویم. گاهی اوقات مطالعه می‌کنم و در حال حاضر دارم کتاب هیپنوتیزم را می‌خوانم. البته نوشته‌های آن را باور نمی‌کنم، ولی نوشته‌های آن با وجود این‌که زیاد با عقل جور درنمی‌آید، به واسطه علاقه‌ای که به آن دارم کاملا برایم مفهوم است. من ممکن است هر ۱۵ روز یک کتاب در زمینه روان‌شناسی بخوانم. درآمد ماهیانه من ۱۶۰۰ تومان است. خودم خرج زیادی ندارم، ولی ماهانه مبلغ زیادی بابت کرایه خانه می‌پردازم، چون ما اجاره‌نشین هستیم. از این مبلغ ماهیانه فقط ۳۰۰ تومان برای خرج توجیبی خودم برمی‌دارم و بقیه را در اختیار پدرم می‌گذارم. برای ادامه تحصیل علاقه دارم که به یکی از کشور‌های خارج نظیر آمریکا و انگلستان بروم، چون در ایران شرایط ورود به دانشگاه قدری مشکل است و در هر حال هدف من پیشرفت در کار تحصیل است.»
مهدی آبدارباشی می‌گوید: «محصل سال پنجم ادبی دبیرستان اروند هستم. نوزده سال دارم و خوشبختانه از نظر تحصیلی هیچ‌گونه مشکلی ندارم، چون دبیرستان ما غیردولتی است و من بابت تحصیل در آن‌جا ۷۰۰ تومان شهریه پرداخته‌ام و بنابراین تسهیلات برای دانش‌آموزان در این دبیرستان تقریبا از هر جهت فراهم است. منزل ما در ۱۰ متری حمیدی (مهرآباد جنوبی) واقع شده است، در این محل پارک، تفریحگاه، سینما وجود ندارد. اکثرا بیابان است. شهرداری می‌تواند برای ساختن پارک از این زمین‌های بایر استفاده کند. اگر بخواهیم برای فرضا رفتن به سینما به مرکز شهر بیاییم دو ساعت باید در ماشین بنشینیم تا خودمان را به فلان سینما برسانیم. از پدرم بابت پول توجیبی و کرایه ماشین جمعا ۵۰۰ تومان پول می‌گیرم که همه این مبلغ خرج می‌شود. متاسفانه با وجود این‌که کتاب در اختیارم هست، حوصله کتاب خواندن ندارم و بیش‌تر ترجیح می‌دهم تلویزیون تماشا کنم.»
عینعلی ثامنی می‌گوید: «۲۲ سال دارم و در کلاس ششم ریاضی دبیرستان شبانه خامنه‌ای‌پور تهران‌نو درس می‌خوانم. مجرد هستم. در یک شرکت خصوصی کار می‌کنم و ماهانه در حدود ۱۲۰۰ تومان حقوق می‌گیرم. من چندین سال است که دور از پدر و مادرم که هم‌اکنون در ساری زندگی می‌کنند در تهران هستم. خودم مخارج زندگی‌ام را تامین می‌کنم و در ضمن شب‌ها درس می‌خوانم. اطاقی که من اجاره کرده‌ام در مهرآباد جنوبی واقع است. ماهانه ۵۰۰ تومان بابت اجاره آن می‌پردازم و باقی‌مانده درآمدم نیز خرج می‌شود. در مهرآباد جنوبی، دبیرستانی که رشته ریاضی داشته باشد وجود ندارد و به ناچار برای شرکت در کلاس درس من مجبورم از این‌جا به میدان شهناز بروم و به خاطر ترافیک زیاد اکثرا به کلاس نمی‌رسم یا دیر می‌رسم. توقعی که من از محیط تحصیلی خودم دارم این است که وزارت آموزش و پرورش به محصلین جنوب شهری بیش‌تر توجه نشان دهد و از هر نظر به‌خصوص نحوه تدریس معلمین و سواد آن‌ها دقت بیش‌تری کند.»
تقی سعیدی می‌گوید: ۲۳ سال از سنم می‌گذرد، متاهل هستم، ولی بچه ندارم. در یک شرکت کارگری می‌کنم و ماهیانه با اضافه حقوق جمعا ۹۰۰ تومان درآمد دارم، ولی من از مسئولین شرکت انتظار دارم که حقوق ماهانه مرا زیاد کنند. چند بار تقاضای اضافه حقوق کرده‌ام، ولی ترتیب اثر نداده‌اند. کرایه خانه گران است و من برای یک اطاق در سی متری جی که خودم و زنم در آن‌جا زندگی می‌کنیم ماهانه ۳۰۰ تومان پول بابت اجاره می‌پردازم و باقی‌مانده درآمد ماهیانه من همه خرج می‌شود و تازه یک چیزی هم کسر می‌آورم. برنامه تفریحی من در حال حاضر گشتن در خیابان‌ها است. اهل سینما و تفریحات دیگر نیز نیستم. کتاب نمی‌خوانم، چون وقت ندارم.