صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۱ دی ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۵۱۶۳۲۸
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۱۹ - ۱۵ آذر ۱۳۹۸
تورق خاطرات چهره ها در «انتخاب»؛
«پروپاگاندای اشتراکی» در ایران عملا تاثیرات سوء می‌بخشد، زیرا «پروپاگاندچی‌ها» از شناسایی تمایلات ملت ایران عاجزند، من به نمایندگان شما در موقعش گفتم که ملت ایران حاضر نیست برنامه و روش «بالشویزم» را قبول کند زیرا این کار عملی نیست و ملت را به طرف دشمن سوق می‌دهد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»: جمعه، یازدهم آذر ماه ۱۳۰۰ میرزا کوچک خان جنگلی که در حال عقب‌نشینی در مقابل نیروهای دولتی به رهبری رضاخان سردار سپه بود در کوه‌های تالش در اثر یخ‌زدگی جان باخت. بیش‌تر از یک سال قبل از آن در روز یکشنبه ۱۶ خرداد ۱۲۹۹ قوای جنگل با انتشار بیانیه‌ای تشکیل کمیته انقلاب ایران و تأسیس حکومت جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران را اعلام و دولت جمهوری را معرفی کرد، که میرزا عنوان رهبر یا رئیس‌جمهور را داشت. اما هنوز دولت تازه انقلابی سامان نگرفته بود که تفاوت دیدگاه آزادی‌خواهانه ایرانیِ جنگلی‌های اصیل، با کمونیست‌های تازه‌وارد نمایان شد. با حمایت بلشویک‌های روس، انقلابی‌های سرخ طرفدار شوروی دست به یک سری اعمال خودسرانه و افراطی زدند که اعتراض مردم را برانگیخت. کمونیست‌ها به دلیل تضاد اعتقادی چون مالکیت خصوصی را برنمی‌تافتند متعرض مالکین و زمین داران می‌شدند. میرزا با مشاهده این قبیل رفتارها نهایتاً طاقت نیاورد و روز جمعه ۱۸ تیر ۱۲۹۹ به عنوان اعتراض از رشت به صومعه سرا رفت. او پیش از حرکت نامه‌ای توسط نماینده خود برای لنین به مسکو فرستاد که در آن ذکر شده بود: «من به نمایندگان شما در موقعش گفتم که ملت ایران حاضر نیست برنامه و روش بالشویزم را قبول کند زیرا این کار عملی نیست...»

میرزا بین خود و انقلابیون شوروی علایق و اهداف مشترکی نظیر آزادی از استبداد و رهایی از یوغ سرمایه‌دران می‌دید؛ لذا امیدوار بود که در جنگل با حکومت استبدادی مرکزی و همچنین امپریالیسم انگلیس از یاری و همدردی لنین و یارانش برخوردار شود، آن‌گونه که در اوایل نهضت هم پیش می‌رفت، اما اعتماد «میرزا» به انقلاب اکتبر روسیه مانع از آن نمی‌شد که نسبت به دخالت‌ها و اعمال نفوذهای جدید از سوی نمایندگان دولت روسیه و کمونیست‌های ایرانی، عکس‌العمل نشان ندهد. تا جایی که در همین نامه صراحتا به لنین نوشت: «چنان‌چه شوروی عملیات فرقه اشتراکی را تایید می‌کند، در آن صورت لازم می‌آید در برنامه کار بر طبق شرایط سیاسی ایران و ممالک شرق تجدید نظر نمود.»

متن نامه میرزا کوچک خان به لنین که در ویژه‌نامه کیهان به مناسبت سالگرد درگذشت میرزا، مورخ شنبه ۱۴ آذر ۶۰، نیز منتشر شد، به این شرح بود:

هنگامی که قشون فاتح کارگران و دهاقین روسیه دشمنان‌شان را شکست داده مظفرانه به قلب لهستان پیش می‌روند و نیروی سرمایه‌داری انگلیس در برابر دستجات متحد ایران و روس عقب می‌نشینند بسیار متاسفم که از کار کناره‌گیری کرده مطلبی را متذکر می‌شوم که ملال‌آور است، لیکن از ذکرش خودداری نمی‌توان نمود چراکه همه در ایران واقع شده‌اند.

پیش از ورود ارتش سرخ به انزلی من و همکارانم در جنگل‌های گیلان به ضد مظالم انگلیس و دولت سرمایه‌داری ایران می‌جنگیدیم و تنها قدرت واقعی و ذی‌صلاح، ما بودیم که توانستیم مافوق تصور به نام آزادی ایران پرچم سرخ را برافرازیم و به تمام جهان آرزوی آزد شدن‌مان را از قیود سرمایه‌داری اعلان کنیم. من بدون هیچ شک و تردید وسیله فرمانده کشتی‌های جنگی بحر خزر و نماینده کمیته اجراییه مرکزی فرقه اشتراکی روسیه رفیق ارژونیکیدزه اطمینان کامل خود را از قشون سرخ ابراز کردم و قرار شد قشون مزبور در ایران بماند و به قشون سرخ جوان ایران که هنوز آماده جنگ نشده است کمک کند. متعاقب این قرارداد من آماده شدم که با شما متحد گردم تا ملت ایران و ملل دیگر آسیا را برای یک جنگ آزادی دعوت و حاضر نمایم. ملت ایران بدون شک از عملی شدن مواد یادداشت رفیق «چیچرین» در ژوئیه 1918 که دوبار از طرف شدن نمایندگان «روسیه سویتی» در طهران «رفیق براوین» و فرمانده جهازات بحر خزر «راسکولنیکف» تکرار شده بود خوش‌وقت و ضرورت انعقاد یک اتحاد جدید را تجویز نمی‌نمود.

«پروپاگاندای اشتراکی» در ایران عملا تاثیرات سوء می‌بخشد، زیرا «پروپاگاندچی‌ها» از شناسایی تمایلات ملت ایران عاجزند، من به نمایندگان شما در موقعش گفتم که ملت ایران حاضر نیست برنامه و روش «بالشویزم» را قبول کند زیرا این کار عملی نیست و ملت را به طرف دشمن سوق می‌دهد نمایندگان شما با من هم‌عقیده شده از سیاست من پیروی کردند زیرا تشخیص دادند که فقط با اتخاذ این سیاست است که می‌تواند ما را به وصول به مقاصدمان در شرق کامیاب سازد و نیز با تعقیب همین سیاست است که تسلط انگلستان از شرق، دور و نفوذ شاه محو می‌شود. من با دوستانم به شهر آمده حکومت سویتی تشکیل دادیم و پرچم انقلاب سرخ برافراشتیم لیکن موفقیت ما تا هنگامی بود که رفیق راسکولنیکف در مرزهای ایران بود و همین که عازم مسکو شدند عقیده‌ها برگشت و نظر نمایندگان روسیه به همان صورت اول تظاهر نمود نتایج این تغییر عقیده عبارت‌اند از:

1- دولت آذربایجان [آذربایجان شوروی] علی‌رغم همه اعتراضات جمهوری ایران بدون داشتن کمترین حقی تمام کالاهای بازرگانی اتباع ایران را تصرف نمود. در صورتی که قول داده بود برای رفع حوایج قشون سرخ به ملت ایران برگرداند و حتی اطمینان داده بود که چنان‌چه اجناس و مال‌التجاره‌های مزبور به مصرف رسیده باشند عوض آن را اجناس و مال‌التجاره‌های دیگر بدهند ولی دولت آذربایجان به ما پیشنهاد می‌کند قراردادی را امضا کنیم که به موجب آن تمامی حقوق ملت ایران محو می‌گردد!

2- دولت آذربایجان دستور داده است که اتباع ایران، قفقازیه را تخلیه نموده به ایران بازگرداند.

3- بر طبق یادداشت رسمی رفیق براوین که از طرف رفیق راسکولنیکف نیز تایید شد تمام اختیارات روسیه در ایران به ملت ایران برمی‌گشت اما همین که جمهوری ایران خواست از این امر استفاده کند دولت آذربایجان شروع به مخالفت نمود.

4- قراردادمان با نمایندگان روسیه این بود که مسلک اشتراکی بین اهالی پروپاگاند نشود ولی «رفیق ابوکف» که خود را گاهی نماینده روسیه و زمانی نماینده کمیته عدالت معرفی می‌کند! با چند تن از اشتراکیون ایرانی که از روسیه آمده‌اند و از اخلاق و عادات ملت ایران بی‌اطلاع‌اند به وسیله میتینگ و نشر اعلامیه در کارهای داخلی حکومت مداخله و آن را از اعتبار ساقط و زیر پایش را خالی می‌کنند و بدین طریق عملا قوای نظامی انگلیس را تقویت می‌نمایند. حتی من و رفقایم را آلت دست سرمایه‌داران معرفی و کار انقلاب را به تخریب کشانده‌اند.

از تمام نقاط ایران علیه تبلیغات اشتراکی اعتراض شده و اظهار داشته‌اند که هیچ‌گونه مساعدتی به انقلاب نخواهند نمود مخصوصا اهالی گیلان که تا چندی پیش حاضر بودند خود را به آب و آتش بزنند، از عملیات اشخاص مزبور اظهار تنفر نموده و حتی حاظر شده‌اند به ضد انقلاب اقدام کنند. من می‌دانم که در تمام ممالک آزاد، برنامه هر فرقه سیاسی، آزادانه، نشر و تبلیغ می‌شود ولی برنامه‌ای که در ایران پروپاگاند می‌کنند علی‌رغم تمایلات مردم است و تنها تاثیرش جلوگیری از پیشرفت انقلاب و تقویت شدن افکار ضدانقلابی است.

5- فرماندهی نیروی سرخ، رفیق کاژانف، بر طبق دستور تلگرافی رفیق تروتسکی تحت اختیار جمهوری ایران درآمد و بر طبق همان دستور تابعیت ایران را قبول نمود برای این‌که بتواند عضو کمیته انقلابی بشود لیکن در نتیجه اقدامات ابوکنف که می‌خواست جای او را در شورا بگیرد از ایران احضار و به روسیه حرکت نمود. هرچند دولت انقلابی ایران به عزیمت وی معترض بوده و هست و مداخلات نامشروع در کارهای داخلی سبب شده که انقلابیون ایرانی از خود سلب مسئولیت کنند و صریحا اعلام دارند که کار کردن با این وضع به هیچ وجه امکان ندارد. ما معتقدیم که قدم اول را برای آزادی ایران برداشته‌ایم لیکن خطر از جانب دیگر به ما روی آورده است؛ یعنی اگر از مداخله خارجی در امور داخلی جلوگیری نشود معنی‌اش این است که هیچ‌وقت به مقصود نخواهیم رسید زیرا به جای مداخله یک دولت خارجی که تاکنون وجود داشت مداخله دولت خارجی دیگری شروع شده است.

ما نمی‌توانیم افتخارات انقلابی خود را که طی 14 سال کوشش و فداکاری به دست آورده‌ایم یکباره محو کنیم و به حقوق ملت ایران خیانت ورزیم. من اکنون رشت را ترک کرده و به پناهگاه سابقم «جنگل» رفته‌ام و در آن‌جا به انتظار جواب موافق نسبت به نظریات زیر خواهم نشست:

1- عملی ساختن قول نمایندگان «روسیه سویتی» که به علت آزاد ایران داده‌اند همچنین منع مداخلات آذربایجان سویتی در امور داخلی ایران بر طبق یادداشت رفیق چیچرین.

2- شناختن اختیارات جمهوری ایران – چنان‌چه شوروی عملیات فرقه اشتراکی را تایید می‌کند در آن صورت لازم می‌آید در برنامه کار بر طبق شرایط سیاسی ایران و ممالک شرق تجدید نظر نمود.

3- رد اموال و دارایی اتباع ایران که در آذربایجان سویتی مصادره شده.

4- احضار ابوکف و اعزام مجدد رفیق کاژانف زیرا وجود شخص اخیر از نظر تخصص نظامی کمال اهمیت را حائز است و عملیات درخشانش این ضرورت را به وجود آورده است.

بالاخره دقت شما را در یک مسئله دیگر جلب و می‌گویم که ملت ایران از مامورین دولت تعدیات فراوان دیده و از آن‌ها بیزارند ممکن است تسلط شاه محو شود ولی غیرممکن است بتوان احساسات ایرانی را خفه کرد. تاریخ نشان می‌دهد که چند بار سیاست دول بیگانه در کشورمان نفوذ کرد اما همین که خواستند احساسات ملی و آزادمنشی ایرانی را منکوب کنند مساعی‌شان عقیم ماند اکنون که ملت ایران به خوبی لذت آزادی را درک کرده، دور ساختنش از این نعمت غیرقابل تضور است.

من به وسیله این نامه روسای ملت آزاد روسیه را مخاطب قرار داده از آن‌ها می‌خواهم که به آثار مظالم و تعدیات دولت جبار تزاری که هر وقت به نحوی به وسیله عمالش جلوه‌گر شده خط بطلان بکشند و قراردادهای منحوسه را لغو و لغوشان را یکباره اعلام نمایند.

من و رفقایم اطمینان کامل داریم که ملت آزاد روسیه آزادی خویش را به نحو شایسته حفظ خواهد کرد و به تمام ملت‌های خواهان آزادی کمک لازم خواهد نمود تا به ضد دشمن مشترک‌شان قیام کنند و انتظار آن را داریم که افراد ناسالمی را که با تاکتیک‌های ناصواب از آزادی ملت ایران جلوگیری می‌کنند از صحنه انقلاب دور سازند.

من تا رسیدن جواب مساعد به این نامه به رشت برنخواهم گشت و به منظور حفظ ارتباط حتمی و لازم دو تن از رفقا میرصالح مظفرزاده و هوشنگ را خدمت شما فرستادم. کوچک