صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۱۲ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۵۰۹۲۱۰
تاریخ انتشار: ۵۶ : ۲۳ - ۰۳ آبان ۱۳۹۸
تا عصر کارهای عقب مانده را انجام دادم. در جلسه هیأت دولت شرکت کردم. آیین‌نامه آموزش‌های حرفه‌ای و فنی در دستور بود. شب میهمان رهبری بودم. دربارة آثار و نتایج و مسائل سفرم مذاکره کردیم. ایشان مسائل مربوط به مدیریت حوزه علمیه قم و پیام آیت‌الله [سید محمدرضا] گلپایگانی، [از مراجع تقلید] و نصب اعضای شورای مدیریت حوزه و بی‌توجهی به رهبری و امام را گفتند؛ ناراضی‌اند و نگرانی دارند از مسائل بوسنی و هرزگوین که کار مهمی برای آنها نمی‌شود کرد. خواستند که برای کمک مؤثرتر فکری کنیم.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

خاطرات مرحوم  آیت الله هاشمی رفسنجانی را از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵، هر شب منتشر می‌کند. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در «انتخاب» منتشر شده بود


به گزارش «انتخاب»؛ متن خاطرات آیت الله هاشمی در روز ۳ آبان 1371 تا 1375 در زیر آمده است

سال ۱۳۷۱

ساعت هشت به دفترم رسیدم. کار زیادی در روزهای سفر جمع شده بود. ساعت نُه صبح، مصاحبه تلویزیونی برای سفرم انجام دادم.[۱] آقای [سید محمد] خاتمی، مشاورم و رئیس کتابخانه ملی آمد. گزارش وضع موجود و برنامه آینده و تسریع در ساخت مرکز کتابخانه و تأسیس سازمان اطلاع رسانی همگانی و برنامه تهیه کتب داخلی و خارجی و تکمیل سازمان اداری را داد.

آقای [غلامرضا] شافعی، [وزیر تعاون]، برای مشورت در مورد سفر به جمهوری آذربایجان آمد که به دلیل خواست آذری‌ها به تأخیر افتاده است. شورای جمهوری‌های تازه استقلال یافته از اتحاد شوروی جلسه داشت. گزارش اقدامات انجام‌شده در خصوص توسعه همکاری‌ها در بخش‌های فرهنگی، اقتصادی، تجاری، گمرکی، راه و ارتباطات هوایی، مخابراتی، پولی، بانکی و خدماتی داده شد؛ پیشرفت داشته‌ایم، اما نه در حد مورد انتظار و کندی‌ها بیشتر از سوی آنها است که هنوز سازمان درستی ندارند.

تا عصر کارهای عقب مانده را انجام دادم. در جلسه هیأت دولت شرکت کردم. آیین‌نامه آموزش‌های حرفه‌ای و فنی در دستور بود. شب میهمان رهبری بودم. دربارة آثار و نتایج و مسائل سفرم مذاکره کردیم. ایشان مسائل مربوط به مدیریت حوزه علمیه قم و پیام آیت‌الله [سید محمدرضا] گلپایگانی، [از مراجع تقلید] و نصب اعضای شورای مدیریت حوزه و بی‌توجهی به رهبری و امام را گفتند؛ ناراضی‌اند و نگرانی دارند از مسائل بوسنی و هرزگوین که کار مهمی برای آنها نمی‌شود کرد. خواستند که برای کمک مؤثرتر فکری کنیم.

در گزارش‌ها مسائل تاجیکستان قابل توجه است. حکومت ائتلافی مذهبی‌ها و ملی‌گراها در مقابل تهاجم کمونیست‌ها رو به زوال است. به خانه آمدم. داریوش [باریکانی] که برای کمک به محسن برای ضبط پسته‌ها رفته بود، از نوق آمده و سلامتی حاجیه والده‌مان را خبر آورد.

 

سال ۱۳۷۲

از دیشب بارش برف در آلماتی شروع و هوا سرد شده است. صبح مقداری در خیابان‌های میهمانخانه قدم زدیم و ثبت خاطرات را تکمیل کردم. ساعت نُه صبح به [میدان پانفیلاف]، محل شهدای جنگ دوم جهانی رفتیم و با مراسم رسمی، تاج گل نثار شد. گفتند در دفاع از مسکو، یک لشکر کامل قزاقستان شرکت داشتند که همه شهید شده‌اند و فقط بیست و هشت نفر زنده مانده‌اند و این بنا به یادبود آنها ساخته شده است.

امروز ظهر از نمایشگاه کالاهای ایرانی بازدید کردیم؛ یکصد و پنجاه غرفه که همگی در زمینه فروش راضی بودند. مقادیر زیادی کالا پیش‌فروش کرده‌اند. مشکلشان در برگرداندن پول از قزاقستان است. اجازه خروج ارز ندارند و بیشتر از طریق خرید کالا عمل می‌شود؛ راه خوبی نیست. آن‌ها نوعاً برای خود کالاهایی پیدا کرده بودند که در ایران گران‌تر است؛ مثل کفش، پوست، یخچال، اتومبیل‌های اوراقی، مواد شوینده و مواد شیمیایی. تقاضا داشتند مسأله پول را حل کنیم.

 سپس به مقر ریاست جمهوری رفتیم. ابتدا مذاکراتی با حضور وزیران امورخارجه، در مورد افغانستان، تاجیکستان، روابط دو جانبه، عدم دخالت در امور داخلی آنها از طریق امور دینی و موارد امکان مبادلات تجاری انجام دادیم. سپس در جلسه مذاکرات رسمی، با حضور سایر اعضای هیأت و خبرنگاران داشتیم که همان مسائل مذاکرات خصوصی تکرار شد.

سپس در حضور خبرنگاران، موافقت‌نامه‌ها امضا شد و مصاحبه مشترک مطبوعاتی داشتیم. به اقامتگاه آمدیم. بعد از نماز و ناهار و کمی استراحت، به سوی ارتفاعات مجاور برای بازدید از پاتیناژ [=اسکی روی یخ] حرکت کردیم. دو تیم هاکی روی یخ، مشغول مسابقه بودند. محلی به اندازه یک زمین فوتبال را با یخ آماده کرده بودند. متصدی آنجا توضیح داد. سدی هم بالاتر از آن بود که آب رودخانه آلماتی را تنظیم می‌کند. مدعی بودند، کار عمده سد را با انفجار انجام داده‌اند، ولی توضیح قانع‌کننده نداشتند.

از آنجا به آکادمی علوم پایه رفتیم. رییس فرهنگستان توضیحات داد که ده هزار عضو دارد که نیمی از آنها علمی‌اند و کتابخانه‌شان بیش از شش میلیون جلد کتاب دارد. گفت بعد از استقلال، وضع مادی‌شان خراب و حقوق‌شان کم شده و قبل از استقلال، حقوق دانشمندان بیشتر از دیگران بوده و امروز کمتر است. در آمفی‌تأتر مراسمی بود. رییس و یکی از محققان، سخنرانی ستایش‌آمیز نمودند و هدایایی دادند. من هم صحبت کردم.[۱] سپس از مخزن کتابخانه بازدید کردیم؛ به نظرم نیامد که شش میلیون جلد کتاب داشته باشد.

 از آنجا به مسجد جامع آلماتی رفتیم. [آقای رابتیک بن‌نیسان‌بای]، مفتی کل‌کشور قزاقستان و جمعی از طلبه‌ها بودند. کمی نشستیم. او و من صحبت کردیم.[۲] گفت تعداد چهار مسجد و صدها طلبه در داخل و خارج دارند. به اقامتگاه برگشتیم.

سرشب آقای نظربایف به اقامتگاه آمد. دو سند را با هم امضا کردیم و با حضور چند نفر از همراهان، شام خصوصی در اقامتگاه داشتیم. باز هم مذاکرات طولانی و جامعی دربارة همکاری‌ها انجام دادیم. قرارشد مسأله [رژیم حقوقی] دریای خزر را ایشان پیگیری کند و مسأله افغانستان را ما پیگیری کنیم.

به خاطر سرمای زودرس و برف زیاد در شمال قزاقستان، قرار شد سفر به شهرهای دیگر را لغو کنیم و به جای آن در مسیر آذربایجان، به بندر اوکتائو در شمال دریای خزر برویم. بعد از جلسه خودمان، جلسه‌ای در مورد آذربایجان داشتیم. مذاکره کردیم و توقعات زیادی علیف از ما در نزاع با ارامنه دارد. سپس به آقای شمسایی در مورد کنترل اخبار سفر و تهیه گزارش ویژه تذکر دادم.

 

سال ۱۳۷۳

آقایان [حسین] محلوجی، [وزیر معادن و فلزات] و [یحیی] آل‌اسحاق، [وزیر بازرگانی] برای تعیین قیمت آهن آمدند که ناتمام ماند. [آقای آلفردو انزو]، وزیر امور خارجه آفریقای جنوبی آمد. سیاه پوست بود و یک نفر دورگه و دو نفر سفیدپوست همراهش بودند. توضیحاتی دربارة سیاست رفع تبعیض و محرومیت‌زدایی از اکثریت و تقویت وحدت ملی داد. از ایران برای انتقال تجربه استمداد کرد. از کمک‌های ما در دوران‌مبارزه تشکر نمود. وعدة کمک در تجربه محرومیت‌زدایی و تربیت مدیرها از اقشار محروم دادم.

آقای [مرتضی] مقتدایی آمد. گفت به خاطر خستگی در دیوان عالی کشور به دادستانی کل رفته است. خواست که به ستاد مبارزه با مواد مخدر و قانونمندکردن آن توجه بشود. راهی برای رفع مشکل مدعیان زمین‌های کنگان ارائه داد و برای مهدکودک [فرزندان] زندانیان کمک خواست.

آقای فرجی، رییس دفتر آقای یزدی آمد. از هماهنگی من و ایشان تمجید کرد و مقداری از علاقه‌های آقای یزدی نسبت به من و سیاست هماهنگی ایشان با دولت گفت و خواست که نظارت بر صداوسیما را تقویت کنیم.

عصر شورای عالی اداری جلسه داشت. دو مصوبه ادغامی برای زیرمجموعه وزارت راه و ترابری داشتیم. آقای غرضی، [وزیر پُست و تلگراف و تلفن] آمد و از مصوبه مجلس در مورد نرخ پالس تلفن شکایت نمود. به آقای حبیبی، تلفنی در خصوص مخالفت با قانون اساسی، تذکر دادم. برنامه سفر به ترکمنستان را تنظیم کردیم.

 

سال ۱۳۷۴

[آقای غلامرضا آقازاده]، وزیر نفت آمد. گزارش برنامه مناقصه یازده طرح نفتی خلیج فارس و ساخت ایستگاه پمپاژ گاز اضطراری را داد و گفت در فکر به‏کارگیری تکنولوژی جدید، برای استخراج بیشتر از مخازن نفت است که چهارصد میلیارد بشکه است و اگر بتوانیم چهل درصد را استخراج کنیم، تقریباً دوبرابر می‌شود. دربارة تشکیل شرکت سهامی عام برای سرمایه‌گذاری در صنایع پتروشیمی صحبت شد.

آقایان [محمد] فروزنده، و [محمدحسن] تولایی، [وزیر و معاون‏ وزیردفاع]  آمدند. پیشرفت مذاکرات با اوکراین و روسیه و کره‏شمالی و چین، در مورد ساخت هواپیما و موشک را دادند و در مورد سیاست بودجه سال ۷۵ نیروهای مسلح پرسیدند. آقای [مرتضی] میرباقری، مشاور [رئیس‏ جمهور در] امور جوانان آمد. گزارش سفر به اروپا و طرح‌های جدید را داد.

تیمسار [جبیب] بقایی، [فرمانده نیروی هوایی] آمد و برای نهاجا، [= نیروی هوایی ارتش]، استمداد کرد. آقای نویسی، [رئیس‏ دفتر رئیس‏ مجلس] آمد و در مورد سفر آقای ناطق [نوری، رئیس‏ مجلس] به اتریش و ایرلند و قطر گفت و مشکل متصل شدن مجلس اتریش و نامه وزیر امورخارجه قطر را آورد که تقاضای اجازه سفر تفریحی برای شکار کرده بود. آقای [سیدمحمد] اصغری آمد. از وزارت امورخارجه شکایت داشت که وجود او را در ریاست دانشکده وزارت امورخارجه تحمل نکرده بودند و به بهانه کاندیداتوری مجلس، استعفا داده بود و تقاضای گنجاندن نامش در لیست جامعه روحانیت مبارز را داشت.

عصر دکتر ولایتی آمد. گزارش سفر به کلمبیا و نیویورک را داد و گفت، با توجه به برخوردهای بد آمریکا با [فیدل] کاسترو، [رهبر کوبا]، به نظر می‌رسد تصمیم عدم شرکت شخص من بجا بوده است. خبر تصمیم اجلاس چهارجانبه ایران، عمان، یمن و قطر را داد که پیشرفت داشت.

در جلسه هیأت دولت، بحث بودجه سال ۱۳۷۵ را شروع کردیم و قرار شد که وزرا مثل گذشته آزاد نباشند، در کمیسیون‌های مجلس، برخلاف مصوبات دولت نظر بدهند. دیروقت به خانه آمدم. دیشب و امروز، اولین باران پاییزی را در تهران داشتیم. بخشی‌هایی از قله‌های البرز را برف گرفته بود.

 

سال ۱۳۷۵

در منزل بودیم. پیش از ظهر برای خطبه‌ها مطالعه کردم. برای خطبه‌های نمازجمعه به دانشگاه تهران رفتم. خطبه‌ای در مورد قرآن و خطبه دوم را مطابق معمول در مسائل روز ایراد کردم.[۱] عصر در مورد تاریخ صدر اسلام مطالعه کردم.