صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۵ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۵۰۲۶۷۹
تاریخ انتشار: ۴۷ : ۲۳ - ۳۱ شهريور ۱۳۹۸
با سفیر [آمریکا] در مورد این‌که فروش موشک‌های پرشینگ به اسرائیل سر و صدای زیادی بین اعراب بلند کرده و حتی باعث سر و صدای مصری‌ها شده است، صحبت کردم و پرسیدم که این چه مسئله‌ای است که حتی وزیر دفاع شما هم با آن موافقت ندارد و گفته است، چون دیگر این موشک‌ها را نمی‌سازیم، ممکن است نتوانیم آن را به اسرائیل تحویل دهیم. سفیر خیلی دستپاچه شد. گفت: به راستی من از این سیاست سر در نمی‌آورم. حالا برای روشن شدن خودم هم که شده می‌پرسم و جواب را به تو می‌دهم که به عرض برسانی. شاهنشاه فرمودند: «واقعا آمریکا خر تو خر عجیبی است، ما را ببین که باید متکای ما این‌ها باشند. ضمنا کیسینجر هم مادرقحبه عجیبی است.»
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

پس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند

به گزارش انتخاب، در خاطرات علم آمده است:

صبح ساعت ۹ و نیم هنوز در محوطه باغ سعدآباد گردش می‌کردم، پیشخدمت دوید که شاهنشاه به دفتر تشریف‌فرما شدند، در صورتی که ساعت شرفیابی من معمولا پنج دقیقه بعد از ساعت ۱۰ است. بلافاصله شرفیاب شدم. عرض کردم ما را غافلگیر فرمودید. فرمودند: «امروز کار زیاداست، زودتر پایین آمدم، روزنامه‌هایم را نخواندم.»
من مطلب زیادی نداشتم عرض کنم. تمام کار‌های جاری بود. فقط موضوع ملاقات با سفیر آمریکا که صبح برای صبحانه پیش من آمده بود عرض کردم. استدعای او این بود که یک نفر نماینده وزارت دفاع را که مامور ایران شده است و مسئول مستقیم [در برابر]شخص وزیر دفاع است و فرد سیویلی است و همچنین ژنرال تازه رئیس میسیون نظامی آمریکا را به حضور شاهنشاه معرفی کند. عرض می‌کرد سابقا امور نظامی و معاملات نظامی این‌جا به پنتاگون گزارش می‌شد و پنتاگون به وزیر دفاع می‌گفت. حالا با آمدن این شخص مستقیما مسائل به وزیر دفاع گزارش می‌شود و این برای سرعت بیش‌تر کارهاست. فقط مسائل فنی را نظامی‌ها گزارش می‌دهند. همچنین از من می‌خواست که نماینده سیا پیش من بیاید و من او را به پیشگاه مبارک معرفی کنم. فرمودند: «با تمام موافقم.»
با سفیر در مورد این‌که فروش موشک‌های پرشینگ به اسرائیل سر و صدای زیادی بین اعراب بلند کرده و حتی باعث سر و صدای مصری‌ها شده است، صحبت کردم و پرسیدم که این چه مسئله‌ای است که حتی وزیر دفاع شما هم با آن موافقت ندارد و گفته است، چون دیگر این موشک‌ها را نمی‌سازیم، ممکن است نتوانیم آن را به اسرائیل تحویل دهیم. سفیر خیلی دستپاچه شد. گفت: به راستی من از این سیاست سر در نمی‌آورم. حالا برای روشن شدن خودم هم که شده می‌پرسم و جواب را به تو می‌دهم که به عرض برسانی. شاهنشاه فرمودند: «واقعا آمریکا خر تو خر عجیبی است، ما را ببین که باید متکای ما این‌ها باشند. ضمنا کیسینجر هم مادرقحبه عجیبی است.» عرض کردم «خود سفیر بیچاره که این همه به کمیسیون سنای آمریکا برای توضیحات درباره عملیات سیا احضار می‌شود (چون رئیس سابق سیا است) خیلی دل پری از وضع آمریکا دارد. حالا قدری خوشحال بود که بالاخره فورد قدغن کرد که پرونده‌های سیا را بیش از این به کنگره ندهند. ولی سفیر پیش‌بینی می‌کرد که این کار تا بهار آینده ادامه خواهد داشت، چون یک جنگ تبلیغاتی انتخاباتی است و سناتور چرچ حالا حالا‌ها دست‌بردار نخواهد بود، چون برای خودش تبلیغات بزرگی است. از او پرسیدم انتظار تو در خصوص اضافه شدن قیمت نفت چیست؟ به من جواب داد می‌خواهی گاف اردشیر را من هم بکنم؟» شاهنشاه فرمودند: «این پدرسوخته از همه چیز خبر دارد!»
بعد باز شرح مفصلی از پرگویی و مزخرف‌گویی اردشیر [زاهدی]فرمودند: و معلوم شد که هنوز خیلی عصبانی هستند. عرض کردم «نطق‌های اردشیر را در Woodrow Wilson International Center for Scholars خواندم، بد نبود، فقط همین اشتباه را کرده.» فرمودند: «آخر معلوماتی که ندارد، گنده‌گوزی می‌کند که جلب توجه کند.»
آخرین خبر بدی که به شاهنشاه عرض کردم، این بود که مهمان بسیار خوبی که برای ما قرار بود از لندن بیاید نمی‌آید. فوق‌العاده ناراحت شدند.
تلگرافی فورد، رئیس‌جمهور آمریکا، دائر بر تسلیت درگذشت خاتم عرض کرده بود. پرسیدم: «به رادیو بدهم؟» فرمودند: «خیلی دیر شده، دیگر لازم نیست.»
متن مصاحبه شاهنشاه را با مخبر تلویزیون دانمارک دادم ملاحظه فرمودند. پرسیدم: «در ایران منتشر شود؟» فرمودند: «خیر.»
بعد من مرخص شدم. ساعت ۱۲ هویدا دولت جدید را بدون کوچک‌ترین تغییری (یعنی تمام وزرای سابق) معرفی کرد. صحبت تغییر خیلی از وزرا در پیش بود، زیرا هویدا می‌خواست به این صورت دولت جدید خودش را توجیه نماید. ولی گویا دیشب شاهنشاه امر فرموده‌اند هیچ تغییری لازم نیست. من می‌دانم علت این امریه چیست. چون هویدا مرد بسیار ضعیفی است، چند وزیر را علیاحضرت شهبانو و چند نفر وزیر دیگر را والاحضرت فاطمه و چند تن دیگر از دوستان او تحمیل کرده‌اند. شاهنشاه هیچ خوش‌شان نیامد، فرمودند: «ابدا تغییری لازم نیست.» و امروز هم نطق شدیدی فرمودند که هویدا و همه را خیط کردند. بعدازظهر من در دانشگاه عالی ستاد هویدا را دیدم، بی‌نهایت پکر و کسل بود، چون تغییرات را به همه گفته بود و عجیب غافلگیر شده است.
پادشاه نپال عصری (به طور غیررسمی) وارد شد و شرفیاب پیشگاه شاهنشاه گردید. من تمام شب در منزل کار کردم.