صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۱۱ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۴۹۵۷۸۵
تاریخ انتشار: ۴۴ : ۲۳ - ۲۵ مرداد ۱۳۹۸
سفیر آمریکا به من گفته بود به عرض برسانم، دو ژنراتور یکصد و پنجاه هزار کیلو واتی از ژنرال الکتریک خریداری شود، چون اکازیون است – برای [نیروگاه] شهریار. فرمودند: «من با آمریکایی‌ها خیلی عصبانی هستم.» عرض کردم: «می‌دانم، جواب نیکسون را که در غیبت من رسیده بود، دیدم، وعده سر خرمن است.» فرمودند: «بلی، نمی‌دانم با این‌ها چه بکنم؟» عرض کردم: «گویا کنسرسیوم نفت به قولی که دیروز نخست‌وزیر می‌گفت، وعده‌هایی داده است.» فرمودند: «بلی، ولی هنوز عملی نکرده‌اند.»
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

پس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند

به گزارش انتخاب، در خاطرات علم آمده است:

صبح پس از ملاقات‌های مفصل که در نتیجه اشاعه خبر ورود من ناچار دست داد، شرفیاب شدم. آن‌قدر شاه محبت کرد که واقعا من نمی‌دانم چه‌جور سپاس بگزارم. شرحی در خصوص ناخوشی خودم عرض کردم که جز خستگی مفرط چیز دیگری نیست و من غصه می‌خوردم که به شاهنشاه چه می‌گذرد. فرمودند: «کار من که ساعاتش زیاد نیست.» عرض کردم: «غصه‌اش هزار برابر است، علاوه بر آن‌که من می‌دانم پنجشنبه و جمعه را هم از دست خویشاوندان و خویشاوندان خویشاوندان، با آن‌که مثلا در حال تعطیل هستید استراحت ندارید. باید فکری بکنم و شما را که برای کشور یک وجود بدون جانشین هستید نگاه دارم. چه معنی دارد که به علت دوستی‌های خاله خان‌باجی، اوقات عزیزتان تلف بشود.» فرمودند: «راست می‌گویی، پنجشنبه و جمعه را باید استراحت بکنم، ولی چه‌جور از دست این‌ها آسوده بشوم؟» عرض کردم: «شما اجازه‌اش را بدهید، کارش با من. خود من هم برای این‌که حسادتی را تحریم نکنم، با شما به خارج نمی‌روم، ولی ترتیب تشریف بردن شما را می‌دهم. باری بعد به صحبت‌های دیگر کشید و قریب دو ساعت شرفیاب بودم...

سفیر آمریکا به من گفته بود به عرض برسانم، دو ژنراتور یکصد و پنجاه هزار کیلو واتی از ژنرال الکتریک خریداری شود، چون اکازیون است – برای [نیروگاه] شهریار. فرمودند: «من با آمریکایی‌ها خیلی عصبانی هستم.» عرض کردم: «می‌دانم، جواب نیکسون را که در غیبت من رسیده بود، دیدم، وعده سر خرمن است.» فرمودند: «بلی، نمی‌دانم با این‌ها چه بکنم؟» عرض کردم: «گویا کنسرسیوم نفت به قولی که دیروز نخست‌وزیر می‌گفت، وعده‌هایی داده است.» فرمودند: «بلی، ولی هنوز عملی نکرده‌اند.» دیروز در فرودگاه که منتظر تشریف‌فرمایی شاهنشاه بودم، نخست‌وزیر از وضع اقتصادی خیلی نگران بود؛ می‌گفت: «کنسرسیوم وعده‌هایی داده است، تازه اگر عمل کند، تمام پول آن را قبلا تعهد کرده‌ایم!»

راجع به فروش نفت در آمریکا اوامری فرمودند، به سفیر آمریکا ابلاغ کردم. او می‌گفت: «چنان که می‌دانی، مسئله سهمیه یک امر سیاسی داخلی مهمی برای رئیس‌جمهور است، به این آسانی‌ها نمی‌تواند تصمیم بگیرد.» راست هم می‌گوید...