صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۲ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۴۹۳۹۰۲
تاریخ انتشار: ۰۹ : ۰۰ - ۱۵ مرداد ۱۳۹۸
با آن‌که عصری جشن مشروطیت است، به شمال رفته‌ام. صبح دو ساعتی شرفیاب شدم، تمام کارهای جاری را عرض کردم، با وصف این تمام نشد. امر فرمودند: عصری ساعت ۵ برگرد. باز هم یک ساعتی شرفیاب بودم تا تمام شد
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

پس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند

به گزارش انتخاب، در خاطرات علم آمده است:

با آن‌که عصری جشن مشروطیت است، به شمال رفته‌ام. صبح دو ساعتی شرفیاب شدم، تمام کارهای جاری را عرض کردم، با وصف این تمام نشد. امر فرمودند: عصری ساعت ۵ برگرد. باز هم یک ساعتی شرفیاب بودم تا تمام شد. امشب نتوانستم به مجلس بروم، چون شب هم در منزل مهدی شیبانی، دوست من و استاندار سابق، در شاه‌چشمه مهمانی همه ساله است که شاهنشاه تشریف می‌برند. دیگر برگشتن به تهران و مراجعت خیلی خسته‌کننده می‌شد. به وسیله نامه به رئیس مجلس تبریک گفتم ولی دیشب به مجلس سنا رفتم.

نخست‌وزیر هم در مهمانی امشب بود. پس از خاتمه پذیرایی رئیس مجلس با هواپیما به نوشهر آمد.

در شرفیابی امروز مطلب مهم سیاسی گفت‌وگو نشد. گزارشی [سیا] CIA درباره طرز نفوذ روس‌ها در آفریقا داده بود، به عرض رساندم. شاهنشاه سوال فرمودند: انعکاس کنفرانس رامسر بین مردم چه بود؟ عرض کردم: بسیار عالی. چیزی که هست مردم این ارقام را نمی‌توانند درک بکنند، به علاوه به زبان ساده هم به آن‌ها گفته نمی‌شود که قابل درک باشد. حتی خود من هم در جلسه گیج شده بودم، چون ریال را به تومان و تومان را باید به دلار برگردانیم. تازه ارقام آن‌قدر بزرگ بودند که در ذهنم درست نقش نمی‌بست. شاهنشاه خندیدند. عرض کردم: یک مطلب دیگر که همه این برنامه‌ها را برای مردم قابل فهم می‌کند، سرویسی است که باید به مردم داده شود. انفلاسیون [تورم] که هست و مردم از گرانی رنج می‌برند، اغلب سرویس‌ها هم خوب کار نمی‌کند. مردم می‌گویند شاهنشاه این همه پول تدارک دیده و این همه نقشه‌ها آماده دارند، پس چرا این کارهای کوچک انجام نمی‌گیرد؟ قدری فکر فرمودند و دیگر چیزی نفرمودند. بعد فرمودند: خوب ما که حتی خود مردم را هم به علت تنبلی [فساد] corrupt خواندیم، در این باره چیزی نمی‌گویند؟ عرض کردم: خیر! هیچ‌کس حرفی ندارد، چون یک حقیقت است. شاهنشاه فرمودند: وقتی انسان منتظر آرای مردم نباشد (منظور انتخاب رئیس‌جمهور) هرچه مصلحت کشور است می‌تواند بگوید. عرض کردم: همین‌طور است و اتفاقا در انگلیس هم یک مردی که اسمش خاطرم رفته است در مجلس لردها گفته است بهتر است کشور ما هم به صورت حکومت فردی صالح اداره شود، شاید از این بلاتکلیفی و بدبختی رهایی یابیم. فرمودند: عجب است! عرض کردم: ولی روزنامه تایمز پدرش را درآورده، محال است در کشورهایی که طعم دموکراسی را چشیده‌اند، چنین پیش‌آمدی بشود. فرمودند: یعنی هرج و مرج ادامه یابد؟ عرض کردم: هرج و مرج است و به حضیض ذلت و بدبختی هم خواهند افتاد، ولی دست از آزادی برنمی‌دارند. حالا ما شانس آورده‌ایم که شخصی مثل اعلیحضرت همایونی قدرت فائقه و مطلق است که واقعا خیرخواه و از خود گذشته و فنا در راه وطن می‌باشید، همیشه این‌طور پیش نمی‌آید و این واقعا عقیده قلبی من است، نخواستم به شاه تملق عرض کنم.

بعد قدری راجع به وضع نیکسون گفت‌وگو شد. باز هم شاهنشاه معتقدند که یک نقشه معین دارد او را می‌کوبد، نه این‌که قضیه واترگیت تنها باشد. عرض کردم: در بنگلادش سیل آمده و تلفات زیادی وارد کرده، کمکی نمی‌فرمایید؟ فرمودند: برود از مسکو بگیرد. عرض کردم: سفیر فرستاده، خود مجیب‌الرحمن هم استدعای شرفیابی کرده. فرمودند: هنوز زود است که ما اقدامی بکنیم. قدری در خصوص موشک‌های condor صحبت شد که از فاصله هفت میلی به هدف به طور افقی اصابت می‌کند. فرمودند: آمریکایی‌ها از فاصله شصت میلی هم اخیرا ساخته‌اند که خیلی دقیق و موثر است (با هواپیما پرتاب می‌شود) ولی گویا روس‌ها از فاصله ۱۲۰ میلی هم درست کرده و حتی شنیده‌ام به عراق هم از آن‌ها داده‌اند.

شب در مهمانی خوش گذشت. در گوشه‌ای با شاهنشاه صحبت‌های ماهرویان مختلف را می‌کردیم. گزارش سفیر پاکستان را هم که باز روس‌ها و هندی‌ها در بلوچستان تحریک می‌کنند و قشون هند در مرز کشمیر تجمع می‌کنند، عرض کردم، و عرض کردم: بوتو استدعا دارد به آن‌جا تشریف ببرید. فرمودند: یک وقتی در زمستان خواهد بود. عرض کردم: چون در سفر استرالیا از هند هم بازدید می‌فرمایید، اگر اجازه بفرمایند قبل از آن، تاریخ تعیین شود که چه موقع به پاکستان تشریف می‌برید. چیزی نفرمودند.

 

منبع: یادداشت‌های علم، جلد چهارم، تهران: کتاب سرا، چاپ سوم،‌صص ۳۰۷-۳۱۱.