هنگامی که از خشونت میگوییم، از چه میگوییم؟ از یک «جا به جایی» سخن میگوییم! همانگونه که در کوهستان با دیدن یک کوشک، یاد کوهی میافتیم که ویران شده است؛ یا با بیمارشدن، تندرستی و شادی گذشته خود را به یاد میآوریم که اینک ناپدید شده است، با دیدن خشونت نیز یاد مهربانی فراموششده میافتیم: «آهای مهربانی، کجایی که یادت خوش.»
چیزها(ارزش)های زیادی در شهر جابهجا میشود که تنها یکی از آنها «جابجایی خشونت با خوشنودی) است. سالهاست که «خشونت» بدجور مهربانی را در قلب ما کشته و به جایش نشسته است؛ و دیگر این که خشونت، تنها مشتکوفتن نیست؛ قلب هرکس به اندازه مشتاش است؛ گاهی قلب ما- از خشم- مشت میشود و بیآن که بر سر و بدن کسی فرو کوفته شود، خشونت میورزد.
سزای پرخاشگری
زیان پرخاشگری(گونهای خشونت) بیش از هرکس، قلب خود ما را سیاه میکند؛ همانگونه که دود خانه را نمیسوزاند ولی تیره میسازد، پرخاشگری نیز ما را شاید خاکستر نکند ولی از درخشیدن باز میدارد و به جای به سمت نور خزیدن، وجودمان را سیاهچاله میکند تا هرکس را که از کنار ما میگذرد با حفره سیاه درون خود ببلعیم .
از دفتر وکالت که بیرون آمدند، جوان آغاز به پرخاشگری کرد و تا نزدیک خودروی پارکشده، به کسی از کسان طرف مقابل خود امان نداد و همه را از دم تیغ تیز ناسزاهای خود گذراند. جوان در خودروی شاسی بلند را باز کرد و نشست. وکیل نیز بر صندلی کنارش قرار گرفت و گفت : «چرا با فحش ناموسی، خونت را کثیف میکنی جوان؛ مادر، خواهر، دخترخاله، دخترعمو، دوست دخترِ همسر پیشینات چه گناهی دارند، اصلا روحشان خبر دارد؟ شما دوتا نتوانستید با هم کنار بیایید، زنان فامیل چه تقصیری دارند؟»
«تو اصلا ناموسهای این بیناموس را میشناسی؟»
«اول این که «تو» نه «شما»؛ دوم این که من ۲۵ ساله پدر و خانوادهاش را میشناسم؛ همهشان آدمای نجیبی هستند.»
جوان گفت: «اصلا میدونی چیه، وکیل نمیخواهم؛ تو فلانشده هم با آنها تبانی کردهای، گمشو.»
خشونت از خانواده تا جامعه
دکتر فربد فدائیـ روانپزشک در گفتوشنود با روزنامه اطلاعات از خشونت آشکار و پنهان شهر میگوید: «رانندگی یکی از مهمترین عرصههای تظاهر خشونت و پرخاشگری در زندگی ما ایرانیان است. افرادی که برای ورود یا خروج در منزل یا محل کار دقایق متمادی به دیگری تعارف میکنند که:(بفرمایید خواهش میکنم…) در پشت فرمان اتومبیل حاضر نیستند به اتومبیل دیگر راه دهند.»
«اگر اتومبیلی بخواهد سبقت بگیرد، به سرعت خود میافزایند یا جلوی آن را میبندند که نتواند عبور کند.»«گویی در پشت فرمان خودرو نگران نیستند که شناخته شوند. قدرت موتور اتومبیل را به خود گره میزنند و احساس ابرقدرتی میکنند. بوقزدنهای ممتد و مکرر و غیرضروری معادل با ناسزاگویی به هر رانندهای میشود که جرات کند جلوی راهش قرار بگیرد.
زیر پا گذاشتن قوانین راهنمایی و رانندگی، یک رفتار ضداجتماعی است که متأسفانه در کشور ما قبح آن از بین رفته است. در واقع شخصیت افراد به میزان زیادی در رانندگی آنان منعکس است. بی گمان خلافهای مکرر رانندگی، نماینده یک شخصیت بیمارگونه است.»
«در خانواده نیز به همچنین؛ خشونت به صورت تنبیه بدنی هنوز متاسفانه در برخی خانوادهها ملاحظه میشود. پدر خانواده برای تنبیه فرزندش که خواهر کوچکتر خود را کتک زده، متوسل به کتک زدن او با کمربند میشود. در واقع میخواهد با خشونت، مانع خشونت شود! حال آن که فرزندان از رفتار او میآموزند که میتوانند خشونت را به کار ببرند.»
«افراد خشن کسانی هستند که در کودکی با آنان به خشونت رفتار شده است. اما تنبیه بدنی تنها شکل خشونت نیست. بددهنی یا پرخاشگری کلامی به منظور تحقیر و توهین یا ارعاب مخاطب، شکل دیگری از پرخاشگری است که متاسفانه در خانوادههای ایرانی یا جامعه ما شیوع زیادی دارد. علاوه بر اینها آزار عاطفی به صورت بیمهری و بیتوجهی نسبت به همسر و فرزند یا نسبت به همکار یا کارمند و کارگر از مصادیق دیگر خشونت است که در خانه یا محیط کار ملاحظه میشود. نتیجه آن، احساس تبعیض و تحقیر شدن و طرد شدن است و در درازمدت منجر به افسردگی میشود.»
خشونت از شکلی به شکلی
«البته کینهورزی و حسادت نسبت به دیگری که در گفتار و رفتار فرد تظاهر مییابد شکل دیگر خشونت است؛ که البته به خود فرد بیش از مخاطب او ضرر میزند زیرا آرامش روحی را از او سلب میکند و توان و انرژی وی که میتواند سبب پیشرفت خود شود، در جهت تخریب دیگری صرف میشود. توان آن که نیازارم اندرون کسی، سود را چه کنم که زخویش در رنج است.»
«تهمت و افترازدن نیز مشکل دیگری از پرخاشگری است. گاهی پرخاشگری به شکلی پالایشیافتهای در میآید، برای نمونه ارزشهای رقابتی از جمله فوتبال ممکن است جایگزین تمایل به پرخاشگری ابتدایی به شکل ضرب و جرح دیگران شود؛ گاه میل به دریدن و بریدن و ضربهزدن بهصورت علاقه به ورزشهای رزمی تظاهر میکند.»
«پرخاشگری از طریق رسانههای هنری، شمای دیگر خشونت است. هزل و هجو، مطایبه، طنز، شوخی و کاریکاتور نیز در واقع شکلی از پرخاشگری نسبت به دیگری است که به صورت اثر هنری تعالی یافته است و در واقع تلطیف پرخاشگری و خشونت اولیهای است که محرک تولید این اثر هنری بوده است.»
میپرسم: آقای دکتر، چرا در جامعه ما پس از این همه سال، خشونت نه تنها کاهش نیافته، بلکه افزایش هم یافته است؟
دکتر فدایی:”خشونت و پرخاشگری برآیند متغیرهای متعدد زیستی، روانی، اجتماعی است. برخی بیماریهای مغزی و مشکلات روانی منجر به افزایش پرخاشگری میشود. زندگی در محیط سرد خانوادگی که در آن به عوض مهر و محبت و صمیمیت، سردی و توهین و تنبیه حاکم است، سبب آمادهشدن زمینه برای پرخاشگری میشود.
محرومیت، کمسوادی، جنگ، اعتیاد، سروصدا، ازدحام، و حتی آلودگی هوا با افزایش پرخاشگری بستگی یافته است. وجود نمونههای پرخاشگری در سینما، تلویزیون و سایر رسانهها و تشویق غیر مستقیم پرخاشگری به وسیله نمایش آن، موجب افزایش پرخاشگری در سطح جامعه میشود.»
«در فیلمهای جنگی و پلیسی، خشونت یکی از وجوه بارز رفتاری است که به نمایش گذاشته میشود. خشونت از طرف قهرمان منفی موجب بدآموزی برای کودکان و نوجوانان است، خشونت از سوی قهرمان مثبت نیز به معنی تقدیس خشونت و ترویج بیشتر آن میگردد.»
«خشونت نسبت به جانوران و آزردن آنها از بدترین مظاهر خشونت است. در تاریخچه زندگی جانیان و مجرمان ضد اجتماعی، سابقه آزار جانوران به کرات ملاحظه میشود. در پیشگاه خداوند، مهربانی به جانوران سفارش شده است. انسانهای بزرگ حامی جانوران بیآزار هستند. کسی که جانوران را دوست بدارد، قادر به دوست داشتن خود و دوستی انسانها نیز هست. بنابراین محبت به جانوران را از آغاز کودکی باید آموخت.»
خشونت با پزشک
دکتر فدایی درباره ابراز خشونت به پزشکان می گوید: «پزشکستیزی یکی از انواع خشونت است که در چند سال اخیر در کشور ما رایج شده است. ضدیت با پزشکان، نه تنها از عوامل ناخودآگاه روانی سرچشمه میگیرد، بلکه تحت تاثیر عوامل اجتماعیر سیاسی نیز هست و به صورتهای گوناگون تظاهر مییابد:
پزشکان را صاحب درآمدهای کلان قلمدادکردن، هیاهو درباره فرار مالیاتی پزشکان، اجبار به نصب دستگاه کارتخوان، اعزام اجباری پزشکان به مناطقی که هیچ فرد تحصیلکردهای حاضر به حضور در آنجاها نیست، زیر عنوان طرح، عدم پرداخت حقوق یا مطالبات پزشکان چه از دولت و چه از سازمانهای بیمهگر، از جمله مصادیق این سورفتار با پزشکان است که در سطح جامعه در اذهان خام و ناپخته برخی از افراد، مجوز انواع خشونت نسبت به پزشکان میشود. به نظر میرسد بهتر است سیاستمداران، به عوض آزردن پزشکان، به فکر حفظ این سرمایههای معنوی مملکت باشند. چو به گشتی، طبیب از خود میازاررچراغی بهر تاریکی نگهدار.)»
«از نظر روانشناختی، کودکان و حتی بزرگسالان از پزشک میترسند. پزشک اقتداری رازگونه دارد؛ او میتواند بیماران را درمان کند، موضوعاتی را میداند که برای عموم دشوار اما جالب است. اما کودکان را از پزشک میترسانند و همه اینها موجب میشود که وقتی فرد بزرگ شد و هنوز در رابطه با پزشک دچار تعارض بود، بکوشد با جملات پزشک به ترسهای دوران کودکی خود غلبه کند.
البته این جمله عموماً به صورت غیرمستقیم و گاه به شکل طنز و شوخی تظاهر میکند. توهین به پزشکان از سوی دولتمردان موجب میشود که عدهای اجازه مییابند حمله به پزشکان و تعدی نسبت به آنان را به خود راه دهند که در چند سال اخیر با مواردی از این قبیل روبرو بودهایم.»
در مورد راهکارها دکتر فدایی میگوید: «آموزش صلح و صفا از محیط خانه باید آغاز شود. پدر و مادری که با احترام و محبت نسبت به یکدیگر رفتار میکنند بهترین آموزگاران برای آموزش مهربانی و مدارا به فرزند هستند. مهربانی به جانوران نیز باید از محیط خانه آغاز شود. مدارس ما نیز باید درس احترام و محبت را به شاگردان بیاموزند و آموزگاران و دبیران، خود باید مشوق و مروج رفتار مبتنی بر مدارا باشند.»
«رسانههای گروهی به عوض نمایش خشونت و پرخاشگری باید آرامش و مهر را در قالب برنامههای خویش به بینندگان بیاموزند. به امید روزی که از خشم و کینه و پرخاشگری کمتر اثری باشد.»
رخنه خشونت تا ژرفا
گاهی خشونت از انسان به جامعه و از آنجا به کل یک کشور ریشه میدواند. در برخی کشورهای جهان امنیت جانی انسانها در تراز بسیار پایینی قرار دارد و خشونت با هزار چهره رخ میکند.یک سازمان جهانی با رصد وضعیت روانی جامعههای دنیا، به کشورهایی رسیده که به جای دستهای سبز، دستشان خونین است.
خشونت را هم میشود در جامعههای رایج دید و هم در گروههایی که به ظاهر در کار تجارت قاچاقاند. در برخی کشورها خشونت با چهرههای گروگانگیری، باجگیری(اخاذی) و دزدی نمود میکند؛ این در حالی است که کشورهای خشونتخیز کنونی در گذشته خاستگاه تمدن بودهاند و مردمش در تاریخ درخشیدهاند مانند تمدن مایاها، اینکاها…
در کشورهای خاورمیانه، جنگ میان کشورها، سبب ریشهدوانی خشونت در جامعه پس از جنگ شده است. در آفریقا فقر، انگیزه خشونت است و دود مواد مخدر، دگردیس به آتش میشود و خرمن آمریکای لاتین را میسوزاند.
بزرگترین اقتصاد آفریقا(نیجریه) در این سالها گامهای بزرگی برداشته است اما با شورش گروههایی مانند بوکوحرام و «انتقامجویان دلتای نیجر» به میزان پیشرفت اقتصاد، پیشرفت میکند.
یکی از گذرگاههای مواد مخدر به آمریکا، کشور کلمبیاست. بخش چشمگیری از کوکائین دنیا را این کشور تولید میکند. گستردگی باندهای موادمخدر این کشور را بسیار ناایمن کرده است.
پس از فروپاشی رژیم قذافی(۲۰۱۱) قدرت مرکزی ناپدید شد و چنددستگی، به چنددولتی انجامیده است و زمینه را برای ورود گروههای تروریستی آماده کرده است.
تنشهای سیاسی و دینی پاکستان را فراگرفته و این کشور پیوسته، زمینهساز کنشوری تروریستها است. یکی از ناپایدارترین کشورهای جهان که به درهم شکستگی رسیده، سومالی است که خاستگاه دزدان دریایی شده و اقیانوس آرام را ناآرام کرده است. یک گروه تروریستی نیز در این کشور به نام الشباب، به حشونت دامن میزند.
کشوری که در میانه آمریکای مرکزی قرار دارد(السالوادور)، پناهگاه امن مافیای مواد مخدر است تا همهجا را ناایمن کند در حالی که هنوز زخم جنگ داخلی خونین ۱۲ساله مرهم نیافته است.
یکی از مسیرهای ورود مواد مخدر به آمریکا، کشور ونزوئلاست. اقتصاد این کشور به سبب ریزش(سقوط) بهای نفت در سال ۲۰۱۴ به ورشکستگی رسیده است و برآیندش، کمبود غذا و نبود امکانات نخستین است که زندگی مردم را فلج کرده است و روزی نیست که یک تن از تظاهرکنندگان گرسنگی با گلوله از پا در نیاید.
نمودار مرگ بیسبب در هندوراس به گونهای شگرف رو به بالا رفتن است. گروههای خشن خیابانی همپای دولت دارای قدرتاند و به اشارهای در برابر پول ناچیزی آدم میکشند.
۵۰۰ هزار کشته در کشوری در آسیا(سوریه) که در کشمکش میان گروههای تروریستی و دولت اسد و گروههای مخالف سیاسی مسلح، تکهپاره و ویران شده و با بحران انسانی بزرگی مواجه است. بیش از ۱۰ سال از جنگ عراق میگذرد ولی هنوز این کشور در دود جنگ، در حال خفهشدن است و گروههای تروریستی به خشونت دامن میزنند.
خشونت مدام در مکزیک بالا میگیرد زیرا پایگاه قاچاق مواد مخدر از جنوب آمریکا به شمال آمریکا به شمار میرود. با کاهش بودجه نیروهای امنیتی، سستتر شدن امنیت در این کشور، چشمداشت دوری نیست. با کاهش امنیت، سرمایهداران این کشور خود را در گازانبر باجیگری میبینند.
هفتهای نزدیک به ۱۰۰ کشته بهجا مانده از درگیری گروههای مافیایی، از گواتمالا چهره خشنی را به نمایش میگذارد. نام این کشور، تولیدکنندگان و قاچاقچیان مواد مخدر را به نمایش میگذارد.
بسیاری میگویند که در افغانستان، مردم دولت انتخاب میکنند ولی طالبان فرمانروایی میکند. در این کشور خشونت بیداد میکند و طالبان هر جایی را که به آبادی میرسد، ویران میکند و داعش نیز به کمک طالبان آمده است و دولت مرکزی هنوز نتوانسته ریشه درآمد طالبان(مواد مخدر) را بخشکاند.
روزنامه اطلاعات